برداشت های من از جهان پیرامون

بایگانی
آخرین نظرات

بی نظمی

جمعه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۲۱ ب.ظ

یکی از مهم ترین مشکلات کشور عدم وجود نظم و انظباط در کشور هست وبه نظر من مهمترین دلیل این موضوع عدم وجود سیستم تنبیه و پاداش موثر در کشور هست.

ما خیلی خیلی کم تو ایران به خاطر کارهای خوبمون مورد تشویق قرار می گیریم و یا به خاطر اشتباهاتمون مجازات می شیم. و همین موضوع انگیزه برای تلاش بیشتر رو از بین می بره و هر جا که تلاشی نباشه خود به خود بی نظمی هم هست.

اگر جایی تو کشور هست که نظم داره اگه دقت کنیم دقیقا می بینیم که این سیستم تشویق و تنبیه داره توش با دقت بیشتری اعمال میشه.

مثلا همین تغییر واحدها تو رشته ریاضی رو در نظر بگیرید. این تصمیم یا خوب هست و یا نیست، اگه خوب باشه افرادی که این تصمیم رو گرفتن مورد تشویق خاصی قرار نمی گیرن و اگه بد باشه بابت اشتباهشون تنبیه خاصی نمیشن. و همین موضوع باعث میشه وقتی عده ای میخوان در مورد این موضوع تصمیم بگیرن احساس مسولیت زیادی نکنن. در واقع تو اغلب جاها تلاش کردن یا نکردن خیلی تفاوت چندانی نمی کنه.

البته یه نکته دیگه هم بگم (این نظر شخصی منه و ممکنه از نظر شما درست نباشه) اکثر ایرانی ها آدم های مدعی هستند و همین ادعای زیاد خودش خیلی وقت ها باعث بی نظمی میشه. مثلا 90 درصد افرادی که من می شناسم فکر می کنن،  جایگاهشون خیلی بالاتر از اون چیزی هست که الآن توش قرار دارن و همین موضوع باعث بی انگیزگی تو کارشون میشه که منجر به بی نظمی میشه. وقتی یک کارمند ساده دانشگاه پیش خودش فکر می کنه که جایگاهش در حد ریاست دانشگاه هست خوب معلومه انگیزه اش رو از دست میده و باعث بی نظمی تو سیستم میشه.

البته یه دلیل این موضوع این میتونه این باشه که خیلی افراد با استفاده از رابطه هایی به مقامات بالا میرسن و همین موضوع به بقیه هم این اعتماد به نفس رو میده که وقتی می بینن آدم های اینجور بی دست و پایی به چنین جایگاهایی رسیدن چرا اونها نتونن برسن.

در مورد مدعی بودن ایرانی همین بس که اگه یه روز خدا بگه از کارم خسته شدم و میخوام بازنشسته بشم و مقامم رو به یه نفر واگذار کنم فکر نکنم از کل جمعیت یک میلیارد و سیصد میلیون نفری چین کسی یخواد چنین وظیفه سنگینی رو بر عهده بگیره ولی فکر کنم 50-60 میلیون ایرانی با کمال میل حاضر به پذیرش این مسولیت باشن.

ناظم‌الملک یکی از ایرانی‌های دوره ناصری است که مدتی در فرنگ اقامت داشته است. او در نامه‌ای به ناصرالدین شاه، بیش از صد و سی سال پیش، نظر خودش را راجع به اوضاع نابسامان ایران نوشته است... بخشی از نامه او را با هم بخوانیم:
"… بر خلاف رسم فرنگستان ما در ایران تحقیق جمیع مسایل را منحصرا رجوع به هوش و ذهن شخصی خود می‌کنیم. علم و تحصیل از برای ما هیچ است… هیچ لازم نیست (...) بپرسند که این علوم و کمالات [که دارید] در چه زمان و در چه کتاب تحصیل کرده‌اید. جمیع علوم را نخوانده می‌دانند. نمی‌دانم و نخوانده‌ام در زبان ایشان کفر است… قسم می‌خورم که در میان یک صد نفر فرنگی که در تهران هستند یک نفر نیست که جرأت کند بگوید من اکونومی (اقتصاد) پلیتیک می‌دانم، اما جمیع اهل درب خانه ما این علوم را در سینه خود مضبوط دارند… ارسطو که یکی از اعظم عقول دنیا محسوب می‌شود هرگاه حالا زنده بشود با جمیع عقول خود نمی‌تواند بدون تحصیل علوم تازه بفهمد استقراض دولتی یعنی چه. اما شهاب‌الملک مرحوم و امثال غیر مرحوم او با علم نخوانده همه نکات این علم را کاملا می‌دانند… دول فرنگستان به جهت ترقی علوم اکونومی پلیتیک کرورها خرج می‌کنند و چندین هزار نفر عمر خود را در تحصیل این علوم تلف می‌نمایند تا این که چند نفر اکونومیست (اقتصاد دان) پیدا می‌شوند. در ایران هیچ احتیاج به این نقل‌ها نیست ما همه اکونومیست کامل هستیم. بانک و راه آهن و علوم مالیه و علوم اداره همه در نظر ما مثل آب سهل و روشن است…"
منبع (+)
پ ن:  آقای بازرگان برای متن خودش به وبلاگ کافه اقتصاد رفرنس داده ولی متن کافه اقتصاد رو بدونه اینکه صریحا بگه کمی دستکاری  کرده. میتونید مطلب کافه اقتصاد رو اینجا بخونید.
پ ن2: اصل نامه رو هم میتونید اینجا ببینید.
  • عباسی

نظرات  (۴)

استادا خودشون به موقع نمیان دانشگاه بعدش مارو نصیحت می کنن استاد اگه این  همه نظم براش مهمه اگه 16 مردادم کلاسا شروع میشد باید می اومد و حتی با یه نفر هم کلاسو تشکیل می داد  ماها تو مدرسه و دانشگاه اینجوری تربیت میشیم

سلام . استاد یه سری مطلب در مورد ارشد و تعداد کلاس ها در هفته و  تعداد واحد ها و   ...... بنویسید .

پاسخ:
سلام، من یه چند روز سرم شلوغه ولی سعی می کنم تا آخر هفته بنویسم.
بنظرم این تفکر برمیگرده به شخصیت افراد ومحیط درونی وبیرونیشون منظورم خانواده واجتماعه.شما از یه فرض کلی(اجتماع مردم ایران)یک نتیجه جزیی گرفتین(همه معی هستن)

شاید یکی دیگه ازدلایلش اینه ک بعضی افراد خودبزرگ بین هستن و نمیخوان ضعف هاشون رو کسی به روشون بیاره مثلا نمیخوان با فرد دیگری باهمون سمت در کشور های پیشرفته مقایسه بشن بخاطر همین برای کلاس گذاشتن بیجا و اینکه خودشون رو به رخ  دیگران بکشن ازاین ادعاها هم میکنن.

با توجه به شنیده هام گذشته کشور ما نشون میده ک وقتی نظارت شدید وجود داشته همه کارشونو درست انجام میدادن.

چندروز پیش صحبت نظم شد بابام گفت زمان رضاخان مردم از اینکه بعضی نانواها به افرادی ک دوست دارن نان میفروشن و بقیه افرادهم حق اعتراض ندارن گله میکنن این خبر ک به گوش رضاخان میرسه در لباس مبدل به چندتا از نانوایی ها سرمیزنه اتفاقا در یکی از نانوایی ها شاطر بهش میگه کناروایسه رضاخان اعتراض میکنه ک منم توو صفم اما اون نانوا باهاش بد صحبت میکنه رضاخان خوشو معرفی میکنه اما نانوا ک حرفشو باور نمیکنه بهش نیشخند میکنه رضاخان هم نانوا رو میگیره با بی رحمی میندازدش توو تنور ازاون به بعد همه ی شاطرها مردم رو به چشم رضاخان میدیدن.

این نشون میده ک وقتی نظارت و قانون پاداش و جزای ویژه ای وجود نداشته باشه جامعه دچار مرض بی نظمی میشه.و هرکس در صنف خودش خودشو رئیس میدونه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی