اسکندر کبیر و ذوالقرنین
امروز یک پیرمرد بیسواد (تاکیدم بر بیسواد بودن این پیرمرد برای اینه که بگم اون مطالعه ای در مورد اسکندر و ذوالقرنین و اینجور چیزا نداشته) یک حکایتی رو به این شکل برام تعریف کرد:
" گفت که اسکندر اجازه نمی داد هیچکس موهاش رو اصلاح کنه، تا اینکه مردی پیدا شد و به اسکندر گفت بزار من موهات رو کوتاه کنم و هر رازی داشته باشی که بخواهی از مردم پنهان کنی من این راز رو جایی آشکار نمی کنم. اون شخص موهای اسکندر رو اصلاح می کنه و می بینه که اسکندر روی سرش دو تا شاخ داره. اون شخص اواخر عمرش دچار یه بیماری میشه و اطبا می گن علت بیماریش اینه که این شخص رازی رو میدونه که نمی خواد به کسی بگه و چون این راز توی دلش سنگینی می کنه دچار بیماری شده. این شخص میره داخل یه نیزار و فکر میکنه که اونجا کسی نیست و داد میزنه : ای مردم اسکندر دو تا شاخ داره صدا داخل نیزار میپیچه و به گوش یک چوپان میرسه و این چوپان این راز رو به همه میرسونه و همه متوجه میشن که اسکندر دو تا شاخ داره"
---------------
نتیجه اخلاقی که از این حکایت می گرفت این بود که اگر رازت رو به هر کسی بگی بالاخره روزی آشکار میشه.
-----------------
از وقتی این حکایت رو شنیدم یه نکته ای به ذهنم رسیده. به احتمال بسیار قوی این پیرمرد این حکایت از افراد دیگه ای و چه بسار از پدرانش شنیده باشه. و این یعنی اینکه حداقل بخشی از مردم در گذشته این تصور رو داشتن که اسکندر کبیر (مقدونی) دارای دو شاخ بوده. حالا 2 تا احتمال وجود داره.
1- بخشی از افراد در گذشته فکر می کردن که فردی به نام ذوالقرنین (یعنی صاحب دو شاخ) که در قرآن اومده اسکندر هست. و بنابراین نتیجه گرفته بودن که اسکندر صاحب دو شاخ بوده و براساس این چنین حکایاتی رو ساختن
2- یک احتمال دیگه هم هست اونم اینه که در گذشته برخی این اعتقاد رو داشتن که اسکندر دارای (مستقل از اینکه ذوالقرنین در قران چه کسی هست) دو شاخ هست. یعنی در واقع از سال های خیلی دور این اعتقاد در بین گروهی از مردم بوده که اسکندر دارای دو شاخ هست.
اگر این احتمال دوم درست باشه اون موقع چه بسا اسکندر کبیر همون ذوالقرنین باشه. چرا که قران از کسی نام میبره به اسم دارنده دو شاخ و اسکندر هم کسی بوده که معروف بوده به داشتن دو شاخ (به شرط درست بودن احتمال دوم)
--------------------------------
البته این نکته رو باید اینجا اشاره کنم و اونم اینه که کلا اسکندر آدم خیلی با سوادی بوده و حتی خودش یادداشت های روزانه ای از لشکرکشی هاش رو می نوشته و تو سپاهیانش هم آدم با سواد کم نبوده و چندین نفر از سردارانش خاطرات فتوحات اسکندر رو ثبت کردن و به نظر نمیرسه که اون ذوالقرنینی که دیوار مستحکم رو میسازه همون اسکندر مقدونی باشه چرا که من جایی نخوندم (و فکر هم نمی کنم باشه) کسی از سپاهیان اسکندر از ساخت چنین دیواری توسط اسکندر حرفی زده باشه (چون خیلی از موارد فتوحات اسکندر تقریبا به دقت ثبت شده و به چنین ماجرایی توشون اشاره نشده)
------------------------------------
به هر حال برای من جالبه که بدونم چرا چنین حکایتی که در بالا گفتم در مورد اسکندر شکل گرفته. آیا این اعتقاد بین برخی از دانشمندان اسلامی که اعتقاد داشتن اسکندر همون ذوالقرنین هست باعث ساخته شدن چنین حکایاتی بوده یا نه؛ شاید از گذشت های دور بین مردم معروف بوده که اسکندر دارای دو شاخ بوده (بدون این که ماجرای ذوالقرنین بودن اسکندر مطرح باشه)که در این صورت در مورد ذوالقرنین بودن اسکندر باید بیشتر تامل کرد.
-----------------------------
البته من هم فکر می کنم، ذوالقرنین بودن کوروش محتمل تر است.
- ۹۴/۰۴/۱۵