برداشت های من از جهان پیرامون

بایگانی
آخرین نظرات

داشنمندان روس دریافتند که کامپیوتر های معمولی در انجام محاسبات پیچیده به مراتب سریع تر از ابر کامپیوتر ها عمل می کنند.

به گزارش کلیک، پردازنده گرافیکی کامپیوتر های خانگی در هنگام جرا یک بازی، حجم بسیار انبوهی از محسابات را به صورت همزمان انجام می دهد.اما حالا دانشمدان امیدوارند بتوانند از این قدرت پردازش فوق العاده در زمینه های علمی و آکادمیک استفاده کنند.فیزیکدانان روسی کامپیوتری که به تراشه پردازنده گرافیکی Nvidia مجهز بود را مامور حل محاسباتی کردند که پیش از توسط ابرکامپیوتر ها صورت می گرفت.این کامپیوتر خانگی توانست معادله داده شده را در مدت ۱۵ دقیقه حل کند در صورتی که ابرکامپیوتر همین معادله را در مدت زمان ۲ تا ۳ روز حل کرد.

پردازنده گرافیکی دارای چندین واحد پردازنده است که می تواند به طور همزمان محاسبات بیشتری نسبت به CPU انجام دهد.دانشمندان دانشگاه موسکو قصد داشتند تا از موضوع استفاده کنند تا ببینند آیا کامپیوتر خانگی می تواند جایگزین ابرکامپیوتر شود؟

آن ها برای این کار از محسابات برای ذرات کوانتومی استفاده کردند. حل چنین محاسباتی بسیار پیچیده است و در بعضی موارد هزاران سطر و ستون اطلاعات وجود دارند که همگی باید لحاظ شوند.اما سرانجام کامپیوتر خانگی از این آزمایش سربلند بیرون آمد و حتی از آنچه انتظار می رفت نیز بهتر عمل کرد.

ولادیمیر کاکلین، سرپرسست تیم تحقیقاتی گفت: “ما به سرعتی در حل محسابات رسیدیم که تا قبل از این یک رویا بود.کامپیوتر ما توانست ۲۵۰ میلیون انتگرال دوگانه پیچیده را تنها در مدت ۳ ثانیه حل کند. سرعتی که اصلا با ابرکامپیوتر قابل مقایسه نیست.”

یک تیم آلمانی همین محاسبات را به وسیله یک ابرکامپیوتر که بسیار گران قیمت نیز هست انجام دادند. محساباتی که ما در ۱۵ دقیقه آن ها را حل کردیم، ابرکامپیوتر توانست در ۳ روز حل کند.

سرپرست تیم روسی افزود:” هدف ما از انجام این آزمایش این بود که بتوانیم سرعت انجام محسابات را بالاتر ببریم تا کمتر زمان بر باشند. علاوه بر این تا حالا تعداد اندکی ابرکامپیوتر وجود داشت که می توانست این معادلات را حل کند و همین موضوع پیشرفت در زمینه های مکانیک کوانتومی و محاسبات فیزیک اتمی را کمی کند کرده بود.”

پردازنده های گرافیکی استفاده شده در این کامپیوتر قیمتی حدود ۳۰۰ تا ۵۰۰ دلار داشتند که در مقایسه با قیمت های چند میلیون دلاری ابرکامپیوتر ها هیچ است.

با استفاده از کامپیوتر های معمولی برای انجام محاسبات پیچیده، سرعت رشد علم در بسیاری از زمینه ها افزایش خواهند یافت.

----------------------------------------------------

250 میلیون انتگرال دوگانه فقط در طی 3 ثانیه حل شده!!! wow

اگر فرض کنیم یک انسان این توانایی رو داشته باشه که در طی 4 دقیقه بتونه یک انتگرال دوگانه پیچیده رو حل کنه (که این فرض  خوشبینانه هست!!!) و این فرد در هر روز  12 ساعت بتونه کار کنه. اون موقع می تونست در طی 4000 سال؛ این 250 میلیون انتگرال رو حساب کنه!!!

قدیمی ترین متن ریاضی موجود؛ پاپیروس مسکو هست که مربوطه به 4000 سال پیش هست!!! یعنی اگر اون ریاضیدان باستانی که پاپیروس مسکو رو نوشته؛ از همون 4000 سال پیش شروع می کرد به حل این انتگرال های دوگانه. دیگه تقریبا همین روزا می تونست کار رو تموم کنه. 

در تمامی این تقریبا 5000 سالی که ریاضیات به شکل مدون شکل گرفته؛ ریاضیدان ها خودشون مشغول حل مسئله بودن. دیگه بعد 5000 سال وقتش رسیده که یه تنوعی به کار بدن!!!

حالا وقتشه که ریاضیدان ها به سمت هوش مصنوعی حرکت کنن؛ و دست به طراحی الگوریتم هایی بزنن؛ که اون الگوریتم ها با توانایی یادگیری؛ خودشون برن مسئله های جدید رو حل کنن. یک ریاضیدان هر چقدر هم که حرفه ای باشه بالاخره خواهد مرد. اما یک الگوریتم خودیاگیر نمی میره و همچنان می تونه به یادگیریش ادامه بده و هی ریاضیدان بزرگ و بزرگ تری بشه. 

البته این محدود به ریاضیات نمیشه و باید به یک هدف نهایی در تمام علوم تبدیل بشه. البته کار هم به طور جدی در این زمینه شروع شده. مثلا همین چند روز پیش بود که خبرش اعلام شد,سیستم هوش مصنوعی طراحی شده توسط دانشگاه هاروارد, بهتر از پزشکان قادر هست تا سرطان سینه رو تشخیص بده!!!

و یک سوال اینکه: آیا شما فکر می کنید ما قادر خواهیم بود؛ یک سیستم هوش مصنوعی طوری طراحی کنیم که بهتر از ریاضیدان ها بتونه مسائل رو حل کنه؟

جواب من: بله ما قادر خواهیم بود. ودر طی 50 سال آینده این سیستم ها کم کم رایج خواهند شد.

پ ن: همین چند دقیقه پیش متوجه شدم که ایلان ماسک کبیر!!! یک شرکتی هم در زمینه هوش مصنوعی به نام OpenAI تاسیس کرده. وقتی آدمی به بزرگی ایلان ماسک وارد حوزه ای میشه. میشه به پیشرفت سریع اون حوزه کاملا امیدوار بود.

آتسو ناکامورا بازیگر معروف به لینچان صبح امروز در سن ۷۶ سالگی درگذشت.

به گزارش ایلنا،  بازیگر اصلی سریال جنگجویان کوهستان که ایرانی‌ها در اوایل دهه هفتاد خاطرات زیادی از او دارند درگذشت.

سریال تاریخی و افسانه‌ای «جنگجویان کوهستان» ۴۱ سال پیش با همکاری مشترک چین و ژاپن ساخته شده و در فرانسه، هلند، اسپانیا، آلمان غربی و کشور خودمان طرفداران بسیاری پیدا کرد.

-------------------

من  دانش آموز ابتدایی بودم که سریال جنگجویان کوهستان از تلوزیون پخش میشد. این سریال فوق العاده طرفدار داشت. موقع پخشش خیابونها خلوت میشد. و فردای پخشش تو مدرسه ها چه جنگی هایی به پا میشد. اون موقع مثل الان نبود که کلی شبکه تلوزیونی و اینترنتی و اینا باشه. کلا تلوزیون 2 شیکه بیشتر نداشت. شبکه 1 و شبکه 2. تو کل هفته هم فقط یه بار فیلم سینمایی پخش میشد؛ اونم جمعه ها بعد از ظهر. حالا ببینید در چنین شرایطی یه فیلم جنگی مثل لینچان (جنگجویان کوهستان) چقدر میتونه طرفدار داشته باشه. آخه موضوع فیلمم یه جوری بود که تو هر قسمت یک اتفاق خاص می افتاد؛ انگار هر قسمتش یه فیلم سینمایی بود.

اون موقع تلوزیون مجری داشت و قبل از هر برنامه ای مجری می اومد و اعلام می کرد که برنامه بعدی چی هست. وقتی که قرار بود لینچان رو نشون بده؛ مجری میومد و کلی لفتش میداد که بله می دونم همتون منتظرید ومیخوایید فیلم لینچان رو ببینید و ... چقدر این حرف های مجری حال به هم زن بود و تموم نمیشد تا فیلم شروع شه!!!

البته سریال های شرقی دیگه ای هم بودن ولی دیگه اینقدر معروف نشدن.

 افسانه شینگن (تاکیدا شینگن) و داستان زندگی (هانیکو)با این شروع جذاب:"زندگی منشوری است در حرکت دوار ، منشوری که پرتو پر شکوه خلقت با رنگهای بدیع و دلفریبش انرا دوشت داشتنی، خیال انگیز و پرشور ساخته است.

این مجموعه دریچه ای است بسوی داستان زندگی ....."

حالا که این ها رو نوشم یادیم کنم از کارتون های قدیمی:

دوست داشتنی ترینشون سری اول کارتون فوتبالیست ها بود. (نه اون فوتبالیست هایی که سوباسا ستاره اش بود؛ سری اول منظورم هست اونی که ستاره اش کاکرو بود منظورمه).

چوبین؛ بچه های مدرسه والت (گالونی؛ فرانچی و ...)؛ با خانمان (پرین)؛ بل و سباستین؛ هاکل بری فین و جیم، گالیور؛ سفرهای دانی؛ پسر شجاع؛ بامزی قوی ترین خرس جهان (چقدر من این رو دوست داشتم)؛مارکوپولو؛ افسانه دوقلوها؛ جکی و جیل؛ رامکال؛ خانواده دکتر ارنست؛ایکیوسان؛ معاون کلانتر، گوریل انگوری؛نیک و نیکو؛ قصه های جنگل؛بینوایان (ژان وار ژان)؛ بچه های کوه آلپ؛ بلفی و لیلی بیت، لولک و بولک؛ 

دهکده حیوانات (اون موقع ها تو مدرسه ها جا نبود و مدرسه ما 3 شیفته بود، شیفت اول از 6:30 صبح شروع میشد تا تقریبا 10:30؛ شیفت دوم از 10:30 تا 2:30 و شیفت سوم از ساعت 2:30 تا 6:30 عصر؛ طبیعتا تو زمستون اون هایی که شیفت صبح بودن وقتی میرفتن مدرسه که هنوز ستاره ها تو آسمون بودن و شیفت عصر زمانی بچه ها میومدن خونه که ستاره ها در اومده بودن؛ زمانیکه شیفت عصر بودم به سرعت برق و باد از مدرسه می اومدم خونه که برنامه کودک شبکه 2 و بخصوص دهکده حیوانات رو از دست ندم!!!)؛ هاج زنبور عسل؛ هادی و هدی (ازش متنفر بودم ولی چه میشد کرد باید نگاه میکردیم!!!)؛ گنجشکک اشی مشی؛ سند باد؛حنا دختری در مزرعه (چقدر آهنگ شروع این کارتون قشنگ بود)؛پروفسور بالتازار؛ زبل خان شکارچی ؛ مورچه و مورچه خوار، مهاجران و ... برید عکساشونو اینجا ببینید.

My childhood was the time which is long gone…

tears flow from my eyes when i go back in my childhood…

my childhood will never come back but…

the child in me will never go. 

نیوتن دانشمندی هست که سال ها از عصر خودش جلوتر بود؛ نیوتن در سال 1704 در پیوست کتاب نورشناسی خودش تعدادی سوال مطرح کرد. از جمله 2 سوال زیر:

1-  آیا اجسام از راه دور بر نور اثر نمی کنند و با تاثیرشان پرتوهای نور را خمیده نمی کنند؟

2- آیا اجسام مادی و نور قابل تبدیل به یکدیگر نیستند؟

-----------

نیوتن با این دو سوال نشون میده که خیلی قبل تر از اینکه انیشتین؛ نظریه نسبیت رو مطرح کنه؛ کار رو این نظریه رو شروع کرده بوده.

نیوتن دانشمندی تمام عیار بود؛ مدت ها کاری نمی کرد؛ ولی وقتی کاری می کرد؛ کاری می کرد کارستان.


وقتی از نیوتن سوال می پرسن کشفیات خودش رو چطور انجام می ده، جواب میده:" مطلب را به طور دائم در نظر می گیرم و منتظر می شوم  که نخستین پرتوها اندک اندک تبدیل به روشنایی کامل شوند."

منبع: کتاب معادلات دیفرانسیل؛ جرج اف سیمونز

رباتهای بوستون داینامیکز فوق العادن!!!

تو پست قبلی دو حالت فرضی رو مثال زده بودم یکی سربازی که زخمی و نمی خواد به دست دشمن اسیر و شکنجه بشه و دیگری بیماری که از یک بماری مهلک رنج میبره و نمی خواد زجر بکشه.

نکته جالب اینه که با اینکه تقریبا این دو شرایط یکسان هستن اما اغلب افراد در تصمیم گیری شون در مورد سرباز زخمی این تصمیم رو می گیرن که او رو بکشن ولی در مورد فرد بیمار چنین تصمیمی رو نمی گیرن. من فکر می کنم این موضوع 2 دلیل داره:

1- دلیل اول اینکه؛ ما تو ذهنمون موقعیت سرباز زخمی رو یه موقعیت کاملا خیالی می دونیم که احتمال مواجه شدن ما با اون خیلی کمه؛ بنابراین شجاعانه تصمیم می گیریم چون می دونیم که قرار نیست تو اون موقعیت قرار بگیریم و تصمیم مون رو عملی کنیم. اما مورد فرد بیمار رو یک مورد واقعی می دونیم و حدس می زنیم دیر با زود اغلب ما با چنین موقعیتی ممکن هست روبرو بشیم؛ در چنین شرایطی ما سعی می کنیم تصمیم محافظه کارانه تری اتخاذ کنیم؛ در واقع خیلی از ما حتی ار تصور اینکه روزی مجبور بشیم عزیزترین افرادمون رو برای اینکه زجر نکشن بکشیم هم فراری هستیم چه برسه بخواهیم عملیش کنیم!!!

2- مورد دوم اینکه؛ به دلیل وجود رسانه های مختلف ما اغلب تصویری از اینکه دشمن چطور می تونه یک انسان رو شکنجه و به قتل برسونه داریم (به خصوص بعد از ظهور داعش!!!) این موضوع باعث میشه ما همه تصور نسبتا روشنی از زجری که یک انسان ممکن هست حین شکنجه بکشه  داشته باشیم و به خاطر این حاضر نیستیم دوستمون چنین رنجی رو بکشه اما در مورد بیماری اینطور نیست. ما اغلب تصور درستی از اینکه که چطور یک بیماری با زجر و شکنجه یک انسان رو می کشه نداریم و به خاطر این نمی تونیم تصور کنیم که چقدر یک بیماری مهلک می تونه زجر آور باشه.



فرض کنید شما و دوستتون در حال جنگ با دشمن به سر می برید؛ دوستتون به شدت زخمی شده و دیگه توان حرکت نداره؛ اگر به دست دشمن بیفته؛ دشمن اون رو به طرز فجیعی شکنجه می کنه و می کشه. و شما هم نمی تونید دوستتون رو همراه خودتون ببرید. دوستتون از شما می خواد که با یه گلوله کارش رو تموم کنید و نزارید به دست دشمن بیفته و شکنجه و کشته بشه؟ آیا شما دوستتون رو می کشید؟

جواب من به این سوال اینه: بله چون دوستم رو دوست دارم نمی زارم زجر بکشه و می کشمش.

--------

حالا موقعیت دیگه ای رو در نظر بگیرید:

دوست شما یک بیماری لاعلاج گرفته؛ پزشکان از درمانش قطع امید کردن؛ بیماری داره اون رو ذره ذره زجر میده و کم کم داره می کشتش. و کسی هم از دستش کاری بر نمیاد (برخی از انواع سرطان ها دقیقا فرد رو ذره ذره می کشن)؛ دوستتون از شما می خواد که بکشیدش؛ آیا شما این کار رو می کنید؟

-------

حالا از نگاه دوستتون یعنی سرباز زخمی و فرد بیمار لاعلاج به این قضیه نگاه کنید.

فرض کنید شما همون سرباز زخمی باشید که از دوستتون خواستید شما رو بکشه: چه کسی رو دوست واقعی می دونید اونی که حاضر میشه شما رو بکشه یا اونی که شما رو زخمی و اسیر در دست دشمن رها می کنه؟

جواب من: دوستی که من رو می کشه!!!

اگر شما اون فرد بیمار باشید چی؟

----------------------------------------------------

بهانه نوشتن این پست قانونی هست که به تازگی در کانادا در زمینه قتل از روی ترحم(اتانازی) تصویب شده. 

پ ن 1:به نظر میرسه انسان ها در زمینه مرگ خیلی محتاط عمل می کنن!!! مرگ هم یه مرحله از زندگی ما تو این دنیاست مثل تولدمون؛ زیاد نباید جدیش گرفت آدم های خیلی مهم تر از ما مثل چنگیزخان؛ ابن سینا؛ نیوتن و محمد علی کلی مردن. ما هم می میریم. بالاخره روزی میاد که خورشید در حالی طلوع میکنه؛ که ما طلوعش رو نمی بینیم؛ همونطور که روزهای زیادی طلوع کرد و ما نبودیم تا طلوعش رو ببینیم! چه بسا اون روز فردا صبح باشه. 

سال ها قبل تلوزیون سریالی نشون می داد که اسمش یادم رفته؛ تو اون سریال یه نفر بود که خیلی ادعاش میشد که زبان بلد هست؛ یه روز تو مکانیکی یه نفر ازش پرسید انگلیسی ها به اگزوز چی می گن؛ اینم بلد نبود گفت که انگلیسی ها تو لغاتشون اگزوز ندارن و به جاش می گن " آن چیزی که در پشت ماشین است و از آن دود خارج می شود"

---------

یک سیستم معادلات خطی رو تو ریاضی می گن underdetermined هر گاه تعداد معادلات دستگاه کمتر از مجهولالت باشه. توی نوشتن رساله دکتری من بارها و بارها به کلمه underdetermined می رسیدم؛ هر کاری کردم لغت مناسبی برای ترجمه اش به فارسی پیدا نکردم. به خاطر این هرجا میخواستم بگم دستگاه معادلات underdetermined هست می نوشتم" دستگاه معادلات ما از ان نوعی است که تعداد معادلات آن کمتر از مجهولاتش است."

________________

پ ن: من از دیروز چند بار تلاش کردم وارد سیستم گلستان بشم ولی موفق نشدم؛ آیا شما هم این مشکل رو دارید؟

امروز باز هم سایت گلستان بالا نمی اومد. این سایت گلستان تبدیل به یک آبروریزی برای آموزش عالی تو ایران شده؛ من نمی دونم چرا جمعش نمی کنن!!! تو سال های 86- 87 دانشگاه امیرکبیر یک پورتال مخصوص خودش داشت که عالی کار می کرد. نمی دونم هنوز هم اون هست یا نه؟ ولی سیستم خوبی بود و میشه این سیستم نفتی گلستان فعلی رو با اون جایگزینش کرد!!!

1) تلوزیون داشت خبر پخش می کرد که  دانشمندان ساعت دقیقی ساختن که هر چند میلیارد سال فقط یک ثانیه عقب جلو میشه؛ این خبر رو به یه پیرمرد گفتم؛ گفت  که این که چیزی نیست  من در جوانی ساعتی داشتم که حتی یک ثانیه هم عقب جلو نمی رفت!!!

2) سوار تاکسی شدم؛ یه خانمه با پسر کوچیکش هم صندلی جلو نشسته بودن؛ خانمه به پسرش گفت " سرت رو بکش عقب؛ ترمز میزنه سرت میخوره به شیشه" (یعنی راننده ممکنه ترمز کنه و سرت بخوره به شیشه)؛ بعد پسرش گفت:" اگه ترمز منو بزنه منم ترمز رو می زنم!!!"

3) پسر بردارم 8 سالشه امروز بهم می گفت: صبح بلند شدم سحری خوردم؛ بهش گفتم مگه روزه می گیری، گفت: نه؛ ولی میخواستم ثوابش رو ببرم!!!