برداشت های من از جهان پیرامون

بایگانی
آخرین نظرات

یک سال پیش دقیقا در چنین روزی و در همین ساعتی که این پست رو دارم می نویسم؛ از رساله دکترام دفاع کردم.

چقدر زود یکسال گذشت.

----------

یکی از خوانندگان وبلاگ این سوال رو پرسیده" نظر شما در مورد یک دانشجوی درس خوان ریاضی چیست؟"

به عنوان کسی که مهر مدرکش!!! خشک شده باید بگم.(این سوال خیلی کلی هست و بنابراین پاسخ من هم به همون نسبت کلی هست)

من الان فهمیدم که همه درس های لیسانس مهم هستن و اینجوری نیست که بعضی هاش بی اهمیت باشن؛ و یک دانشجوی خوب ریاضی کسی است که روی همه درس ها تسلط داشته باشه. مثلا وقتی که آمار میخونه باید آنالیز بلد باشه و بتونه آمار رو از دیدگاه انالیز ریاضی هم ببینه و وقتی آنالیز می خونه باید بتونه ارتباطش رو با آمار بفهمه. وقتی گراف میخونه باید جبر بلد باشه و همزمان برنامه نویسی و ... 

یکی از بزرگ ترین اشتباهات دوره لیسانسم این بود که فکر می کردم بعضی ار دزس ها بی اهمیت هستن و اونها رو نمی خوندم. در حالیکه بعدا فهمیدم همون بی اهمیت ها خیلی مهم هستن.

اما اتفاقی که واسه من افتاد و احتمالا واسه اغلب دانشجویان هم میفته اینه که؛ هر ترم یک تعدادی درس می گیریم؛ و شب امتحان یک زحمتی می کشیم و درس رو پاس می کنیم و یک هفته بعد از امتحان چیزی یادمون نیست. (البته من یک کار مفید تو لیسانس انجام دادم که بعدها خیلی به دردم خورد و اونم این بود که من مسئله زیاد حل می کردم، و این تقویت توانایی حل مسئله بعدها خیلی به کارم اومد)

هر موقع که ریاضی 2 درس میدم و به مفهوم کرل میرسم؛ احساس می کنم این مفهوم خیلی برای دانشجوها گنگ هست،

یک چرخ کوچیک رو در نظر بگیرید که از وسطش یک محور (میله نازکی گذشته) و این چرخ میتونه به آسونی (بدون اصطکاک) حول این محور بچرخه.

اول یه حالت ساده دو بعدی رو در نظر می گیریم.

یه رودخانه رو در نظر بگیرید که از سمت شمال به سمت جنوب در جریان هست. اگر شما به آب رودخانه توجه کنید می بینید تو نزدیکی های ساحل رودخانه آب تقریبا ساکن هست و سرعت حرکت کمی داره و بیشترین سرعت  حرکت آب دقیقا وسط رودخانه است.حالا اگر شما این ترکیب چرخ و محور رو بگیرید و محور رو تو یه نقطه از رودخانه تو کف رودخانه فرو کنید؛ برای چرخ حول محور چه اتفاقی میفته؟ مولکول های آبی که به وسط رودخانه نزدیک تر هستن با سرعت بیشتری نسبت به مولکول هایی که از وسط رودخانه فاصله دارن به چرخ ضربه میزنن؛ یه تعدادی از این مولکولها میخوان چرخ رو ساعتگرد بچرخونن و یه تعدای میخوان پادساعتگرد بچرخونن؛ اما چون سرعت مولکول های نزدیک وسط رودخانه بیشتر هست؛ زور این مولکول ها میچربه و چرخ شروع به چرخیدن می کنه.

حالا اگه بیاییم به هر نقطه از رودخانه یک بردار نسبت بدیم که اندازه اش نشان دهنده سرعت مولکول آبی هست که در اون نقطه هست و جهتش برابر جهت حرکت مولکول آب تو اون نقطه هست. یک میدان برداری روی رودخانه به دست میاریم که بهش میگن میدان سرعت. حالا اگر کرل این میدان برداری رو تو هر نقطه رودخانه حساب کنیم. یک عددی میشه؛ هرچی قدر مطلق این عدد تو نقطه ای بیشتر باشه نشون میده که اگر چرخ رو تو اون نقطه از رودخانه بزاریم سریعتر میچرخه و علامت این عدد (تو حالت دو بعدی کرل عملا یک عدد در جهت بردار یکه k هست) کرل نشون میده که جهت چرخش این چرخ حول محورش وقتی که از بالا به رودخانه نگاه می کنیم ساعتگرد هست و یا پادساعتگرد؛ اگر کرل مثبت باشه جهت چرخش چرخ پادساعتگرد هست و اگر کرل منفی باشه ساعتگرد هست.

------------------

حالا بیایید قضیه رو تو سه بعد نگاه کنید؛ یه فضای سه بعدی رو در نظر بگیرید؛ به هر نقطه از این فضا میتونید یک بردار نسبت بدید که دقیقا برابر بردار سرعت مولکولی هست که تو اون نقطه از فضل قرار داره.(فرض کنید هوا تو این فضای سه بعدی جریان داره؛ مثلا تو یه گوشه از این فضا یه کولر روشن هست) و بنابراین یک میدان برداری در این فضای سه بعدی به دست میاریم. حالا اگر ما یه فرفره رو مثل اینی که این زیر هست 

بخواییم تو یه نقطه از فضا نگهش داریم؛ اون محور فرفره رو در چه جهتی قرار بدیم که فرفره با حداکثر سرعت ممکن بچرخه؟ جواب اینه که اگر ما کرل میدان برداری که گفتیم رو تو اون نقطه حساب کنیم و بعد بیاییم تو اون نقطه محور این فرفره رو دقیقا منطبق بر بردار کرل در اون نقطه قرار بدیم، فرفره با حداکثر سرعتی که میتونه تو اون نقطه بچرخه؛ میچرخه و اگر ما از نوک بردار کرل به فرفره نگاه کنیم جهت حرکت رو پادساعتگرد خواهیم دید. (البته اگر در اون نقطه کرل صفر باشه؛ چرخشی هم رخ نمیده)

پ ن: چند هفته دیگه که سرم خلوتر شد؛ احتمالا توی متلب یک برنامه ای می نویسم که همین رودخانه و چرخ و میدان سرعت رو شبیه سازی کنه؛ و به صورت گرافیکی ببینید چه اتفاقی داره میفته و برنامه رو اینجا قرار میدم. (البته اگر فرصت بشه)

پ ن: برنامه متلی کرل رو تو این پست گذاشتم.

آخرین باری که در یک امتحان پایان ترم جدی شرکت کردم مربوط میشه به سال 87؛ و از اون به بعد اگرچه امتحانات متعددی دادم (مثل کنکور دکتری؛ آزمون زبان و ...) ولی هیچکدوم شبیه امتحان پایان ترم نبود. (درس های دکتری هم که امتحاناش چندان جدی نیست). واقعیتش اینه که الآن احساس می کنم؛ دلم برای امتحان دادن تنگ شده!!! وقتی که زمان محدودی داری و باید یه جزوه زیاد رو بخونی!!! وقتی که شدید خوابت میاد ولی چاره ای نداری؛ هر جور شده خودت رو بیدار نگهداری تا چند کلمه بیشتر بخونی!!! وقتی که کل یک فصل رو خوندی و توش فقط یک صفحه رو نخوندی و از شانس بدت سوال هم از همون یه صفحه اومده!!! به هر حال همه اینها بعد از مدتی تبدیل به خاطرات شیرینی میشه.


---------------------

به تجربه فهمیدم اگه آدم درسی رو در طول ترم نخونه؛ و شب امتحان بخونه حتی اگه پاسم کنه؛ چیزی از اون درس نمی فهمه؛ حتی اگر سال ها بعد بخواد اون درس رو خودش درس هم بده این مشکل همچنان پابرجاست.

توصیه ها:

1) قانون زود شروع کردن رو فراموش نکنید

یعنی اینکه همین که به ذهنتون خطور کرد که درس بخونید؛ بلافاصله شروع کنید؛ منتظر این نباشید که حالا شام می خورم بعد یا یه تلگرام چک کنم بعد؛ بلافاصله شروع کنید حتی لازم نیست دنبال مداد خودکار باشید؛ بلافاصله شروع کنید هرجا مداد لازم شد می رید برش می دارید

2) کم غذا بخورید.

تو ایام امتحانات دانشجوها؛ بعد از چند ساعت درس خوندن ؛ زیاد گشنه میشن به خاطر همین وقتی که موقع شام و نهار میرسه زیاد غذا میخورن؛ به علاوه همه دانشجوها کم یا زیاد استرس امتحان رو دارن و یکی از پیامدهای استرس پرخوری هست!!! این زیاد غذا خوردن باعث میشه بعد از غذا چند ساعت رو از دست بدید؛ حتی 4-5 ساعت بعد از غذا هم ذهنتون چندان فعال نیست. (به خصوص امسال توی ماه رمضون توی خوردن افطار و سحری افراط نکنید!!!)

3) خوردنی های شیرین مثل خرما رو چندین بار وسط درس خوندن بخورید. (توی فرجه ها که هنوز ماه رمضان شروع نشده این توصیه رو میتونید به کار بگیرید ,و همچنین در سحرها)

4) شب ها قبل از خواب؛ بدون اینکه هیچ کتابی جلوتون باشه و فقط تو ذهنتون سعی کنید مطالبی رو که اون روز خوندید رو برای خودتون مرور کنید. همین کار رو یک ساعت قبل از امتحان هم انجام بدید. اصلا هر موقع که فرصت بهتون دست داد مثلا داخل اتوبوس سعی کنید مطالبی رو که خوندید توی ذهن مرور کنید.

5) اگر درسی که دارید می خونید یک درس حل کردنی!!! مثل ریاضی و فیزیک هست، هر مثالی رو که می بینید؛ بدون اینکه راه حلش رو داخل جزوه نگاه کنید اول سعی کنید خودتون حل کنید (خیلی وقت ها موفق نمیشید این کار رو کنید!!!) بعد برید برید راه حل رو بخونید؛ اینجوری مطلب رو خیلی بهتر یاد می گیرید.

6) به هیچ وجه شب ها رو بیدار نمونید که درس بخونید؛ مگر اینکه به این کار عادت داشته باشید. بعضی ها هستن تو طول ترم هرشب می خوابن؛ اما شبی که فرداش امتحان دارن تا صبح بیدار میمونن؛ اینجور افراد عموما امتحان رو خراب میکنن؛ اما اگر از افرادی هستید که عادت دارید شب ها بیدار بمونید؛ خوب مشکل چندانی پیش نمیاد.

7)فلسفه نبافید.

موقع امتحانات که میشه و دانشجوها تحت فشار درس که قرار می گیرن؛ ناخودآگاه برای اینکه خودشون رو از زیر فشار درس خوندن تا حدی خارج کنن؛ شروع می کنن به فکر کردن به اینکه درس خوندن فایده ای نداره و بیخود وقت تلف کردن هست و از این قسم تصورات؛ من نمی خوام بگم این فکرها و تصورات درست هستن و یا غلط اما هر موقع که چنین فکرهایی اومد سراغتون؛ یادتون باشه که شما یک ترم درس خوندید و الآن فقط و فقط باید تلاش کنید امتحاناتتون رو با نمره خوب بگذرونید بعد از امتحانات به اندازه کافی وقت برای فکر کردن به اینجور موضوعات دارید!!!

20 سال پیش نیمه شعبان مثل حالا نبود؛ اون موقع ها بعضی از مردم جلوی در خونه ها شون آثار هنری خلق می کردن و بچه ها راه می افتادن تو خیابونا و این شاهکارهای هنری رو میدیدن!!!

یکی از اون شاهکارها اژدها بود که یه عده جلوی در خونشون با گچ و آجر درست می کردن و در طول بدنش یک شلنگ گاز میزاشتن و اون رو به یه کپسول وصل می کردن؛ بعد گازی رو که از دهن اژدها بیرون میومد رو آتیش میزدن؛ انگار که از دهن اژدها آتیش داره بیرون میاد.

من و دوتا از دوستام که همیشه با هم بودیم؛ تصمیم داشتیم وقتی بزرگ شدیم؛ یه اژدهای خیلی خیلی گنده درست کنیم؛ که اژدها های سایر محلات جلوش سر تسلیم فرو بیارن!!!

در واقع تنها تفاوت نیمه شعبان با بقیه تعطیلات توی همین جشنواره هنری خودجوشی بود که مردم به پا می کردنش و باعث میشد بچه ها نیمه شعبان رو خیلی دوست داشته باشن و یکسال منتظر بشن تا نمیه شعبان بیاد!!!

فرض کنید استادی متوجه شده که یک دانشجویی؛ یک سوال دو نمره ای رو تقلب کرده و فقط هم همون یک سوال رو تقلب کرده. باید چقدر از نمره این دانشجو بابت این تقلب کم کنه؟

----

یکی از جواب های ممکن بر پایه آمار و احتمال این هست که:

من حدس می زنم کمتر از 10 درصد تقلب ها توسط اساتید کشف میشه؛ بنابراین یک دانشجویی که یک سوال دو نمرهای رو تقلب می کنه به احتمال 90 درصد 2 نمره گیرش میاد و به احتمال 10 درصد گیر میفته و مشمول یک ضرری میشه. میزان این ضرر اگه بخواد عادلانه باشه باید به قدری تعیین بشه که امید ریاضی سود دانشجو بشه صفر یا در اینجا

0.9*2=0.1*(میزان مجازات)=====>

میزان مجازات=18

یعنی تصمیم عادلانه در مورد دانشجویی که یک سوال دو نمره ای رو تقلب کرده اینه که 18 نمره ازش کم بشه!!! تاره با این تصمیم هم دانشجویی که تقلب می کنه ؛ ضرر نکرده و فقط متوسط سودش!!! صفر شده.

-----

(با فرض این که 10 درصد تقلب ها توسط اساتید کشف میشه {به نظرم میزان کشف تقلب حتی کمتر از این هم هست}) اگر متوسط اساتید و معلمان؛ مجازاتی که برای تقلب در نظر می گیرن بیشتر از 10 برابر نمره سوالات تقلب شده باشه؛ میزان تقلب بین دانشجوها کاهش پیدا می کنه و اگر مجازات کمتر باشه (اغلب معلمان و اساتید؛ بعد از اینکه دانشجوی متقلب کلی چونه زد به کسر نمره همون سوال تقلب شده اکتفا می کنن!!!) میزان تقلب افزایش پیدا می کنه.

یکی از اتفاقاتی که تو سال های اخیر افتاده اینه که ظرفیت دوره دکتری افزایش پیدا کرده و دیگه تقریبا همه اساتید دانشجو دکتری دارن اونهم به تعداد زیاد!!! این موضوع باعث شده هم اساتید و هم دانشگاه ها توجه چندانی به دانشجوهای ارشد نداشته باشن. توی مقطع لیسانس بالاخره یک کلاس و امتحانی هست و همین موضوع اساتید رو مجبور می کنه که یه وقتی برای مقطع لیسانس اختصاص بدن. اما تو مقطع ارشد بعد از سال اول دیگه کلاسی هم نیست. و اساتید هم درگیر دانشجوهای دکتراشون هستن و دانشجوهای ارشد به امان خدا رها میشن.

اغلب یک مقاله ای به دانشجوی ارشد داده میشه و ازش خواسته میشه که اون مقاله رو بخونه اگر داخل اون مقاله آزمایشی انجام شده, اون رو تکرار کنه و یا اگر الگوریتمی هست؛ کدش نوشته بشه و از اینجور کارها... و اگر هم تونست خودش کمی نتایج جدید به دست بیاره.

اما دانشجوهای ارشد تازه از لیسانس اومدن؛ اغلب این افراد سطح زبان انگلیسی شون افتضاحه!!! توانایی برنامه نویسی و کار با نرم افزارشون تقریبا صفره؛ اگر قراره کار آزمایشگاهی انجام بدن تا قبل از ارشد اصلا کار آزمایشگاهی جدی انجام ندادن!!! اگر قراره دیتایی به دست بیارن اصلا نمی دونن چطوری باید این کار رو بکنن...

 البته بلد نبودن هیچ کدوم از این موارد هم هیچ اشکالی نداره و کاملا طبیعی هست و اصلا یکی از مهمترین اهداف مقطع ارشد یادگیری همین جور چیزاست. اما مشکل از اون جایی شروع میشه که دانشجوها برای یادگیری چنین چیزهایی دست تنها رها میشن؛ هیچکس نیست که بهشون کمک چندانی کنه و خم و چم راه رو بهشون نشون بده. همین موضوع باعث میشه این افراد اغلب دچار استرس بشن.

اغلب دانشجوهای ارشدی که من می بینم؛ یه چند صفحه مقاله دستشون هست که زیر تک تک کلمات مقاله هم خط کشیدن و معنی فارسی تک تک لغات رو بالای اونها نوشتن و اینقدر این مقاله رو خوندن تا بفهمن چی توش نوشته که برگه هاش اینقدر کهنه شدن که اگر کسی ندونه فکر می کنه اینها پاپیروس هایی هستن که از مصر باستان جا مونده.یکسال به همین منوال طی می کنن و اخرش هم یک چیزی رو سر هم می کنن و به عنوان پایان نامه ارائه میدن؛ پایان نامه های ارشد هم در شرایط فعلی (به دلیل افزایش تعداد دانشجویان دکتری) نه از طرف داوران و نه از طرف خود اساتیدجدی گرفته نمیشه و با انبوهی از اغلاط!!! از پایان نامه ها دفاع میشه. دوره ارشد بهترین زمان برای یادگیری چیزهایی هست که توی پاراگراف دوم و سوم نوشتم. ولی اغلب به دلیل رهاشدگی دانشجویان ارشد این اتفاق نمی افته؛ و پایان نامه ازشد جز یک مقدار خستگی دستاورد دیگه ای برای دانشجوها نداره. البته هستن کسانیکه تو دوره ارشد خودشون همه کارها رو به درستی انجام میدن و پایان نامه خوبی هم ارائه میدن ولی این کار با زحمت زیادی انجام میشه که اگر این چنین افرادی درست تر هدایت میشدن می تونستن کارهای به مراتب بهتری رو هم ارائه بدن.

اساتید باید بیشتر از دانشجوهای دکتری به دانشجوهای ارشد کمک کنن؛ چون بالاخره دانشجوهای دکتری ارشد رو سپری کردن و لم کار دستشون هست ولی دانشجوهای ارشد اینطور نیستن. از دانشجوهای ارشد وقتی خواسته میشه که یک ارائه بدن (مثلا سمینار بدن) اغلب حتی نمی دونن چی باید بگن, از کجا شروع کنن ، چی تا پاورپوینتشون بزارن و چی رو نزارن و ... واغلب کسی هم نیست که بهشون بگه باید چی کار کنن.

دوستی با مردم نیمی از خردمندی است. امام رضا علیه السلام

همه ما کم و بیش در موقعیت هایی قرار می گیریم که از دست افراد دیگه ناراحت بشیم.در چنین شرایطی گذشت کردن به مراتب بهتر از مبارزه برای پیروزی هست. ( هر کس یه جوری این مبارزه با کسی که ناراحتش کرده رو انجام میده؛ یکی فحش میده، یکی زد و خورد راه میندازه؛ یکی پشت سر  اون فرد غیبت می کنه؛ یکی نقشه می کشه تا سر بزنگاه انتقام بگیره و ...).

هر کسی می تونه به راحتی برآورد کنه که هزینه ای که باید بابت این مبارزه صرف میکنه به مراتب بیش از هزینه ای هست که بابت گذشت می کنه (گذشت در لحظه ای که انجام میشه؛ سخت هست و هزینه داره؛ هیچکدوم از ما راحت نیستیم از کسی که بهمون بدی کرده بگذریم!!!)

همیشه سعی کنید خودتون رو جای اون فر دیگه هم قرار بدید.شاید اون شخص به دلایل مختلف و مشکلاتی که باهاش روبرو هست الان تحت فشار روانی باشه و به خاطر این کاری کنه که شما رو ناراحت کنه. یادتون باشه که تلاش برای تلافی کردن باعث نمیشه که اون شخص از ناراحت کردن شما دست برداره و فقط باعث میشه اون شخص بر کار اشتباهش مصرتر بشه.

تجربه بهم ثابت کرده که هر موقع خواستم بدی کسی رو تلافی کنم؛ بیشتر ضرر کردم.

به خصوص اینکه خیلی وقت ها افراد واقعا از ته دل نمی خوان ما رو ناراحت کنن ولی اخلاقشون اینجوری هست؛ مثلا بعضی ها خیلی سریع عصبانی میشن که این به خاطر ساختار ژن های اوناست و ممکن هست پزشکی در آینده پیشرفت کنه و بتونه این افراد رو معالجه کنه (با از کار انداختن ژن هایی که مربوط به عصبانیت هست) وقتی که ما در برابر این افراد عصبانی بشیم؛ مثل این هست که ما روی زخم یک بیمار نمک بپاشیم!!! وقتی که در برابر یک فرد عصبانی ما واکنش برابر نشون میدم؛ به خاطر اینکه شرایط اخلاقی اون به شکلی هست که بیشتر عصبانی میشه در واقع ما داریم اون رو بیشتر از حدی که به ما آزار رسونده مجازات می کنیم و این نامردیه!!!

امام على علیه السلام : عذر برادرت را بپذیر و اگر عذرى نداشت برایش عذرى بتراش.


داشتن استعداد زیاد در هر زمینه ای میتونه یه امتیاز بزرگ محسوب بشه؛ ولی این استعداد همیشه با 2 تهدید رو برو هست.

1- پافشاری بر تصمیمات غلط.

فرض کنید ما از دو نفر می خواهیم که یک سنگ 100 کیلویی رو توی مدت 2 ساعت 10 کیلومتر جابه جا کنن. یکی از این دو نفر کسی هست که زور زیادی نداره (استعداد نداره) و اون یکی زور زیادی (استعداد) داره. نفر اول ممکن هست همون اول کار بدونه این کار برای اون نشدنی هست و بدون اینکه متحمل زحمتی بشه؛ شکست رو بپذیره و خودش رو بکشه کنار. اما نفر دوم که زور بازویی داره؛ شروع می کنه به بلند کردن سنگ و به زحمت اون رو چند ده متر جابه جا می کنه. البته نفر دوم هم موفق نمیشه با این تفاوت که 2 ساعت وقتش رو تلف کرده و کلی بدنش رو زخم و زیلی (اگه درست نوشته باشم!!!) کرده. در واقع در این مثال داشتن زور بازر برای نفر دوم نه تنها سودی نداشت که عملا به ضررش هم تموم میشه.

افراد با استعدادتر کمتر در مسیر اشتباه میفتن اما وقتی هم که در مسیر اشتباه میفتن دیرتر حاضر هستن اشتباهشون رو بپذیرن و اصرارشون بر عمل اشتباه بیشتر هست و فاجعه های بزرگ تری رو هم رقم میزنن!!! به علاوه عموما افراد با استعدادتر چون در زندگی کمتر شکست خوردن ترسشون از اعلام شکست بیشتر هست؛ به خاطر این وقتی که در مسیری غلط قرار می گیرن با اینکه می دونن ادامه مسیر اشتباه هست! ترس از اعلام شکست و تغییر مسیر باعث میشه کج دار و مریز به مسیر اشتباهشون ادامه میدن. 

در دانشگاه های تاپ کشور (مثل دانشگاه تهران)؛ دانشجوهای زیادی رو میبینید که در دبیرستان دانش آموزان فوق العاده ای بودن که تونستن جایی مثل دانشگاه تهران قبول بشن. ولی به دلایلی انگیزشون برای تحصیل رو از دست دادن؛ این افراد نه درس میخونن و نه انصراف میدن!!! انصراف نمیدن چون فکر می کنن این کار باعث میشه دیگرون فکر کنن او شکست خوردن!!!

2- تنبلی

تجربه های شخصی؛ کم کم افراد با استعداد روناخودآگاه به این نتیجه میرسونه که اونها این توانایی رو دارن که می تونن کارها رو (منظور کارهایی در راستای استعدادشون هست) رو بهتر و سریعتر از دیگرون انجام بدن و همین موضوع باعث میشه؛ که در انجام دادن کارها بیشتر تعلل کنن!!! بسیار زیاد میشه تو دور اطراف دانشجویانی رو دید که فقط شب امتحان درس میخونن و اتفاقا با همون یک شب درس خوندن هم نمره نسبتا خوبی می گیرن ولی حاضر نیستن تلاش بیشتری از خودشون بروز بدن تا به موفقیت هایی متناسب با استعدادشون برسن!!! جالبه که این افراد اغلب در جمع به این تنبلی شون افتخار می کنن (مثلا می گن من فقط یک شب درس ایکس رو خوندم و تونستم بشم 18) ولی در نهان دائما خودشون رو سرزنش می کنن که چرا دست از تنبلی بر نمی دارن تا بتونن به حداکثر موفقیت هاشون برسن (به جای حداقل). این افراد همیشه منتظر روز موعودی هستن که تنبلی رو کنار بزارن و به کمک استعداد خارق العاده شون (این عادت که کم تلاش کنن و نتیجه نسبتا خوب بگیرن؛ باعث میشه این افراد خیلی زیاد در مورد استعدادشون دچار توهم بشن؛ درسته که این افراد با استعداد هستن ولی اغلب اونقدر با استعداد نیستن که خودشون فکر می کنن!!!) به اهداف بزرگی که مد نظرشون هست برسن(عموما افراد تنبل اهدافشون هم خیلی خیلی بزرگ تر از هم توانایی هاشون و هم امکاناتشون هست). اما هیچ وقت اون روز موعود مدنظر این افراد نمیاد!!!

-----------

البته استعداد در هر زمینه ای یک کمیت صفر و یک نیست که بگیم یه عده دارن و یه عده ندارن؛ بلکه یک کمیت پیوسته است که هر کدوم از افراد یک مقداری از اون رو دارن و هر کدوم از افراد جامعه کم و بیش با هر دو تا از تهدیداتی که در بالا نوشتم روبرو هستن.

بعضی از آدم ها تو تاریخ خیلی مهم بودن طوریکه میشه تاریخ رو از زمان اونها به دو قسمت تقسیم کرد؛قبل از اون افراد و بعد از اون افراد؛ مثلا فرمانروایانی مثل اسکندر مقدونی؛ داریوش و چنگیزخان.

یا در دنیای علم افرادی مثل نیوتن؛لویی پاستور و گالیله.

اما صنعت گران و مخترعین ؛حرفه ای هم بودن که دنیای ما رو تغییر دادن مثل برادران رایت؛ توماس ادیسون و هنری فورد.

از نیمه دوم قرن نوزدهم تولید خودرو در اروپا آغاز شده بود ولی خودرو وسیله ای گران محسوب میشد که فقط طبقه ثروتمندان می تونستن اون رو بخرن؛ اما در اوایل قرن بیستم هنری فورد در امریکا ایده ای انقلابی در تولید خودرو رو به کار گرفت؛ و باعث شد تولید خودرو انبوه و در عین حال ارزان بشه به طوریکه همگان بتونن ازش استفاده کنن.

یکی از ادم هایی که درآینده اسمش در ردیف بزرگانی مثل ادیسون و هنری فورد  قرار خواهد گرفت (البته از همین حالا هم قرار گرفته!!!) ایلان ماسک هست.ایلان ماسک مدیر عامل شرکت تسلا موتورز در امریکاست. شرکتی که چند سالی هست با قدرت وارد میدان شده و با تولید انبوه و ارزان خودروهای برقی داره نوید پایان سلطنت بنزین رو میده.(البته این به ضرر کشورهای تولید کننده نفت هست!!!) ایلان ماسک؛ هنری فورد قرن بیست و یکم در صنعت خودرو هست.خودرو مدل 3 تسلا موتورز چند روز قبل در مدت کمتر از 24 ساعت بیش از 200 هزار سفارش دریافت کرد!!!!

هنوز چند روز از این موفقیت نگذشته بود که این بار شرکت اسپیس ایکس که توسط ایلان ماسک تاسیس شده؛ تونست یک موفقیت بزرگ کسب کنه و موشکی رو که به فضا فرستاده بود رو سالم روی عرشه یک کشتی در اقیانوس فرود بیاره. فیلم این فرو حیرت انگیز موشک فالکون 9 شرکت اسپیس ایکس رو می تونید اینجا ببینید. اینکار باعث کاهش چشمگیر هزینه های پروازهای فضایی میشه. کلا پروژه های اکتشافی فضایی خیلی گرون هستن(مثلا پروژه فرود انسان بر ماه؛ آپولو،  به دلیل هزینه های زیاد در سال 1972 و بعد از آپولو 17 متوقف شد) و این کار اسپیس ایکس؛ یک گام واقعی برای کاهش هزینه سفرهای فضایی محسوب میشه.

جالبه که ایلان ماسک دو روز بعد از شروع دوره دکتری در رشته فیزیک؛ دانشگاه استنفورد رو رها می کنه و میره به دنبال ایده های خودش!!!!

ایلان ماسک طرح های مختلفی رو همچنان در دست اقدام داره (توسط شرکت هایی که او تاسیس کرده در حال انجام هستن) که می تونید تعدادی از اونها رو در ویکیپدیا بخونید.

به هر حال دنیای بعد از ایلان ماسک با دنیای قبل از او متفاوت خواهد بود. و ایلان ماسک یکی از بزرگان عرصه صنعت و تکنولوژی لقب خواهد گرفت. (یا گرفته است!!!)