برداشت های من از جهان پیرامون

بایگانی
آخرین نظرات

۶ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

حسین عزیز لینک این خبر رو برای من فرستاده.

دانشمندان ریاضی ایران بعد از ۴۱ سال ، کوتاهترین راه حل معمای جهانی لیب را پیدا کردند.
به گزارش جهان به نقل از واحد ورکزی خبر، پروفسور لیب استاد برجسته ریاضی فیزیک جهان در سال ۱۹۷۲ ، قضیه کانتیویتی را مطرح و آن را در مجله Advancees in Mathematics ( ادونس مت ) به چاپ رساند .

از آن سال تاکنون برخی استادان ریاضی جهان توانستند راه حل این قضیه را پیدا کنند ولی گروه ریاضیات ایران پس از ۴۱ سال توانست کوتاه ترین راه حل این معمای ریاضی را کشف کند و با تائید استادان ریاضی جهان آن را در همان مجله به چاپ برساند.

سرپرستی گروه تحقیقات ریاضی بر عهده دانشگاه سمنان بود .

رئیس دانشگاه سمنان به عنوان دانشگاه سرپرست این گروه تحقیقاتی گفت: اعضای گروه حل این مساله ، دکتر مجید اسحاقی از دانشگاه سمنان ، دکتر اسماعیل نیکوفر از دانشگاه پیام نور تهران و دکتر علی عبادیان از دانشگاه ارومیه همکاری کردند.

دکتر مجید اسحاقی ، سرپرست گروه محققان نیز گفت : قضیه کانتیویتی لیب اولین معمای ریاضی در زمینه توابع محدب است که مهمترین توابع در آنالیز کاربردی است و در مکانیک کوآنتوم ، صنایع نظامی ، غذایی کاربرد دارد .

وی افزود : این راه حل به تائید انجمن ریاضی آمریکا نیز رسیده است .

مجله ادونس مت آمریکا که جزء پنج مجله برتر ریاضیات دنیاست مقاله هایی را منتشر می کند که راه حل جدیدی برای مسائل ارائه داده باشد .

در طول تاریخ علمی ریاضی ایران ، این دومین بار است که یافته های علمی دانشمندان کشورمان در ادونس مت چاپ می شود.
----------------------------------------------
توضیح:

1- من نمی دونم این قضیه کانتینیوتی چی هست. متاسفانه سیستم درج خبر در ایران طوری هست که اغلب رفرنسی برای مطالب ارائه نمیشه که بشه اون مطلب رو پی گیری کرد. (یکی از مهم ترین چیزهایی که دوره دکتری یاد گرفتم اهمیت فوق العاده زیاد دادن رفرنس  هست.)

2- من اسم مجله ای که تو خبر اومده رو سرچ کردم, خیلی مجله معتبری هست (مثل مجله اون فردی نیست که ادعا کرده بود حدس گلدباخ رو اثبات کرده و راه حلش رو به یه مجله بی نام و نشون توی هند فرستاده بود).

3- دکتر مجید اسحاقی استاد دو تا از دوستام بوده یکی توی کارشناسی ارشد و یکی توی دکتری قبل از این خبر هر دو نفر اینها بهم گفته بودن که دکتر اسحاقی فرد خیلی خیلی با سوادی هست.(حتی یکی شون بهم گفته بود که دکتر اسحاقی در آینده یکی از ریاضیدان های معروف ایران میشه). 
انشالله توی ادامه مسیرش همین جور موفق باشه.
4- متن خبر بسیار غیر حرفه ای تنظیم شده مثلا یه جا نوشته:"گروه ریاضیات ایران پس از ۴۱ سال توانست کوتاه ترین راه حل این معمای ریاضی را کشف کند و با تائید استادان ریاضی جهان آن را در همان مجله به چاپ برساند." یعنی چی با تایید استادان ریاضی جهان !!! اصلا این استادان ریاضی جهان کیا هستن؟ شما کار تحقیقی خودتون رو به یه مجله می فرستید و اون مجله هم کار شما به تعدادی داور میده که بخونن و اگه اونها کار شما رو تایید کنن مقاله شما چاپ میشه. این فرآیند  استادان ریاضی جهانش کجا بود؟ . این روندی هست که در مورد همه مقالات طی میشه .جون به جونممون کنن نمی تونیم این عادت به بزرگ نمایی بیش از حدمون رو ترک کنیم.

نوشته زیر به نقل از سایت الف هست.

آیا ریاضیات زبانی کارآمد برای توصیف جهان است؟

ریاضیات زبان جهانی خوانده می‌شود و دانشمندان و مهندسان اغلب از جایگاه ویژه آن به هنگام توصیف واقعیت فیزیکی سخن می‌گویند.

به گزارش ایسنا، در این میان، آن‌ها به مثال‌هایی مانند عدد پی، E=mc۲ و حتی مولفه‌ای ساده مانند استفاده از اعداد صحیح انتزاعی برای شمارش اشیای جهان واقعی اشاره می‌کنند. با این حال، در حالی که این مثال‌ها میزان کارآمدی ریاضیات را برای انسان نشان می‌دهند، آیا این بدین معناست که جهان فیزیکی به طور طبیعی از قواعد ریاضیات به عنوان زبان مادری‌اش تبعیت می‌کند و این که آیا ریاضیات دارای وجود ذاتی است و منتظر کشف‌شدن است؟

این نقطه‌نظر در خصوص ماهیت رابطه بین ریاضیات و جهان فیزیکی «افلاطون‌گرایی» (Platonism) نامیده می‌شود، اما همگان با آن موافق نیستند. «درک آبوت»، پروفسور مهندسی الکترونیک و برق دانشگاه آدلاید استرالیا، در مقاله‌ای این موضوع را مطرح می‌کند که افلاطون‌گرایی ریاضیاتی دیدگاه دقیقی از واقعیت نیست.

به جای آن، وی طرفدار دیدگاه مخالف یعنی دیدگاه «غیرافلاطونی‌ها» است، که بر اساس آن، ریاضیات محصول تخیل انسانی است که انسان‌ها برای توصیف واقعیت، خلق کرده‌اند. در واقع، «درک» با استفاده از تجاربش تخمین می‌زند، در حالی که ۸۰ درصد ریاضی‌دانان به دیدگاه افلاطونی تکیه دارند، مهندسان تا حد زیادی غیرافلاطونی هستند. به گفته وی، فیزیکدانان تمایل دارند «غیرافلاطونی‌های پنهان» باشند، یعنی آن‌ها اغلب در ملاعام افلاطونی به نظر می‌رسند، اما در خلوت خود اغلب اعترافی غیرافلاطونی دارند.

بنابراین، اگر ریاضی‌دانان، مهندسان و فیزیکدانان همگی بتوانند علی‌رغم تفاوت‌ در اعتقادات بر سر موضوع فلسفی‌شان، عمل کنند، چرا ماهیت واقعی ریاضیات در ارتباطش با جهان فیزیکی مهم است؟

به گفته درک، دلیل این امر آن است که چون فرد متوجه می‌شود ریاضی صرفا یک سازه ذهنی است، (تقریبی از واقعیت که دارای نقاط ضعف و محدودیت‌های خود بوده و در نقطه‌ای ناکام می‌ماند، زیرا اشکال ریاضیاتی کامل در جهان فیزیکی وجود ندارند) می‌توان دید که ریاضیات تا چه اندازه غیرمفید است.

جنجالی‌ترین نقطه‌نظر آبوت این است که وی می‌گوید، ریاضیات به طور منحصربه‌فردی در توصیف‌کردن واقعیت خوب نبوده و قطعا همان معجزه‌ای نیست که تعدادی از دانشمندان از آن در حیرت‌اند. «درک» ادامه می‌دهد که اینشتین که یک غیرافلاطونی ریاضیاتی بود، دانشمندی بود که قدرت ریاضیات وی را حیرت زده کرده بود. وی از خود می‌پرسید: چگونه ریاضیات با وجود این که محصول تفکر انسانی (که خود مستقل از تجربه است) است، تا حد تحسین‌برانگیزی به اشیای موجود در واقعیت مرتبط است؟

در سال ۱۹۵۹، «یوجین ویگنر» ریاضیدان و فیزیکدان، این مشکل را «تاثیر غیرمعقولانه ریاضیات» توصیف کرد و در پاسخ آن، مقاله آبوت با عنوان «ناکارآمدی معقولانه ریاضیات» منتشر شده است. هر دوی این دیدگاه‌ها مبتنی بر ایده غیرافلاطونی هستند و این که ریاضیات اختراعی انسانی است. اما در حالی که ویگنر و اینشتین را می‌توان خوشبینان ریاضیاتی در نظر گرفت که متوجه تمامی شیوه‌هایی که از طریق آن‌ها، ریاضیات با دقت واقعیت را توضیف می‌کند، بودند، آبوت با بدبینی اشاره می‌کند که مدل‌های ریاضیاتی تقریبا همیشه دارای نارسایی هستند.

آبوت توضیح می‌دهد که ریاضیات کارآمد، نمایش‌های ایده‌آل و فشرده‌ای از جهان فیزیکی ذاتا پر سر و صدا ارائه می‌دهد. وی مدعی است بیان‌های ریاضیاتی تحلیلی، شیوه‌ای برای توصیف‌های فشرده مشاهدات ما هستند و این که انسان‌ها به دنبال فشردگی هستند که ریاضیات به آن‌ها می‌دهد، زیرا آن‌ها قدرت مغز را محدود کرده‌اند.

به اعتقاد «درک»، ریاضیات هنگامی مفید است که بیان‌های ساده و فشرده‌ای ارائه دهد که بتوان به طور مکرر بر بسیاری از موقعیت‌ها اعمال کرد و زمانی که نتواند این فشردگی را ارائه دهد، ناکارآمد است. در واقع، این فشردگی است که آن را عملی و مفید می‌کند. به گفته آبوت، حالت‌های بسیار بیشتری وجود دارند که در آن ریاضی ناکارآمدتر (غیرفشرده) از زمانی است که مفید (فشرده) است و هنگامی که ما بر مثال‌های موفق تمرکز می‌کنیم، ریاضی فقط دارای توهم مفیدبودن است، اما مثال‌های موفق ما شاید به بخش کوچکی از تمامی سوالات ممکنی که در خصوص جهان مطرح‌اند، اعمال می‌شود.

تعدادی از مباحث موجود در مقاله آبوت، مبتنی بر ایده‌های «ریچارد وسلی همینگ» ریاضیدان است که در سال ۱۹۸۰ چهار دلیل را ارائه داد مبنی بر این که چرا ریاضیات آن گونه که به نظر می‌رسد، مفید نیست. گرچه همینگ خود را وقف این ایده کرد که ریاضیات به طور غیرمعقولانه‌ای کارآمد است، آبوت نشان می‌دهد که دلایل همینگ در واقع، از غیرافلاطونی‌گری و سطح کاهش‌یافته کارآمدی ریاضی حمایت می‌کنند.

دلایل آبوت برای این که چرا ریاضیات به طور معقولانه‌ای ناکارآمد است، بر اساس دیدگاه غیرافلاطونی و این که ریاضیات اختراعی انسانی است، قرار دارند. به گفته وی، ریاضیات موفق به نظر می‌رسد، زیرا ما مسائلی را در نظر می‌گیریم که برای آن‌ها شیوه‌ای در اعمال ریاضیات یافته‌ایم. این در حالی است که میلیون‌ها مدل‌ ناکام ریاضی وجود دارند، اما هیچ کس به آن‌ها اهمیتی نمی‌دهد و این که یک "نابغه" صرفا فردی است که ایده‌ای بزرگ دارد، اما حس می‌کند که در خصوص دیگر افکار دیوانه‌وارش باید سکوت کند.

«درک» دلیل دیگرش را این گونه بیان می‌کند: کاربرد ریاضیات برای ما در مقیاس‌های مختلف تغییر می‌کند؛ به طور مثال، در دهه ۱۹۷۰ و هنگامی که طول‌ ترانزیستورها در مقیاس میکرومتری بود، مهندسان می‌توانستند رفتار ترانزیستور را با استفاده از معادلات خاصی توصیف کنند. اما ترانزیستورهای زیرمیکرومتری شامل اثرات پیچیده‌ای است که مدل‌های پیشین از آن‌ها غفلت کرده بودند، بنابراین، مهندسان به نرم‌افزار شبیه‌سازی رایانه‌ای برای مدلبندی‌کردن ترانزیستور کوچک‌تر روی آورده‌اند. یک فرمول کارآمدتر ترانزیستورها را در تمامی مقیاس‌ها توصیف می‌کند اما چنین مدلی وجود ندارد.

«درک» در خصوص دلیل سوم خود می‌گوید: گرچه مدل‌های ما به نظر می‌رسد به تمامی مقیاس‌های زمانی اعمال می‌شوند، ما شاید توصیفاتی را خلق می‌کنیم که با طول عمر زندگی انسان همخوانی دارند. به طو مثال، انسان خورشید را به عنوان منبع انرژی سیاره زمین می‌شناسد، اما چنانچه عمر وی به اندازه کیهان می‌بود، شاید خورشید برایش نوسانی با عمر کوتاه می‌بود که به سرعت سیاره‌ ما را در تعادل حرارتی با خودش (هنگامی که به شکل یک غول قرمز منفجر می‌شود) در می‌آورد. از این دیدگاه، زمین، انرژی خالص مفیدی از خورشید اشتقاق نمی‌کند.

به گفته «درک»، حتی شمارش‌کردن دارای محدودیت‌های خاص خود است و به طور مثال، هنگام شمارش موزها، در نقطه‌ای تعداد موزها چنان بزرگ خواهد بود که کشش گرانشی تمامی آن‌ها را به سوی سیاهچاله می‌کشد و ما به نقطه‌ای می‌رسیم که دیگر نمی‌توانیم به اعداد برای شمارش تکیه کنیم.

«درک» می‌گوید: در صورتی که انسان‌ها جامد نمی‌بودند و گاز بودند و در ابرها زندگی می‌کردند، شمارش اشیای متمایز این طور آشکار نبود. بنابراین، اصول مبتنی بر ایده شمارش ساده، ذات جهان ما نیستند، بلکه سازه انسان هستند و بنابراین هیچ تضمینی وجود ندارد که توصیف‌های ریاضیاتی که خلق می‌کنیم، به طور جهانی قابل‌ اعمال باشند.

برای آبوت، این نکات و بسیاری نکات دیگر که وی در مقاله‌اش به آن‌ها اشاره می‌کند، نشان می‌دهد که ریاضیات کشف معجزه‌گونه‌ای نیست که به طور مکرر با واقعیت تناسب داشته باشد و این که در نهایت، ریاضیات اختراعی انسانی است که مفید و محدود بوده و آن طور که انتظار می‌رود، خوب عمل می‌کند. آبوت معتقد است برای افرادی که به دنبال مولفه‌ای عملی‌تر از چنین بحثی می‌گردند، این مقاله می‌تواند آزادی تفکری بیشتری بدهد.

به گفته این دانشمند، اخیرا علاقه جدیدی به رویکردی به نام «جبر هندسی» به وجود آمده که بر بسیاری از محدودیت‌های موجود غلبه می‌کند و می‌تواند به ابعاد بالاتر بسط داده شود. آبوت هم‌اکنون در حال مطالعه بر روی مقاله‌ای با موضوع «جبر هندسی» برای مهندسان برق است که در آینده‌ای نزدیک منتشر می‌شود. جزئیات مقاله این دانشمند در Proceedings of the IEEE منتشر شده است
.--------------------------------
من نمی دونم این شخص این آمار رو از کجا آورده که 80 درصد ریاضیدان ها افلاطونی هستن. نمی دونم من برعکس فکر می کنم اغلب ریاضیدان ها غیر افلاطونی هستن.(با تعریف ارائه شده در بالا).
من همیشه طرفدار پرو پا قرص این جمله بودم"ریاضیات موفق به نظر می‌رسد، زیرا ما مسائلی را در نظر می‌گیریم که برای آن‌ها شیوه‌ای در اعمال ریاضیات یافته‌ایم. این در حالی است که میلیون‌ها مدل‌ ناکام ریاضی وجود دارند، اما هیچ کس به آن‌ها اهمیتی نمی‌دهد"
البته این موضوع مثل همون بحث اینه که اول مرغ بوده یا اول تخم مرغ. در واقع سوال اینجا اینه که  آیا ریاضی در عالم وجود داره و ریاضیدان ها دارن اون رو کشف میکنن (نظریه اول- افلاطون گرایی) یا ریاضی وجود نداره و ریاضیدان ها دارن اون رو کم کم میسازنش (نظریه دوم- غیر افلاطونی) و مثل هر اختراع دیگه ای میتونه بخش هاییش مفید و بخش هاییش غیر مفید باشه. فکر نمی کنم این بحث پایانی داشته باشه ولی من به وضوح طرفدار نظریه دوم هستم.
موسسه ریاضیات “ کلِی” (ماساچوست) ، جایزه‌ی هزاره را به ریاضیدان روسی ، گریگوری پرلمان (Grigoriy Perelman) ، به خاطر اثبات حدس پوانکاره (Poincare conjecture) ، اهدا کرد .
 حدس پوانکاره یکی از هفت مساله ای است که این موسسه، برای حل آن ، جایزه‌ی هزاره ساله ، به همراه یک ملیون دلار را در نظر گرفته است . لیست “مسائل هزاره” در سال ۲۰۰۰ تدوین شد . این جایزه  برای برجسته کردن سخت‌ترین مسائلی که ریاضی‌دانان در اواخر هزاره دوم میلادی با آن مواجه بودند و  همچنین برای نشان دادن این موضوع که “مرزهای ریاضیات امروزی باز هستند، و این علم پر از مسائل حل نشده می باشد” طرح‌ریزی شد . به گزارش رسانه ها ، حل هر یک از این “مسائل هزاره” اهدای جایزه ۱ میلیون دلاری توسط موسسه را به دنبال دارد .
 جیمز کارلسون ، رئیس موسسه ی ریاضیات کلی ، در بیانیه‌ی خود به مناسبت اثبات این مساله ، می گوید: ” اثبات حدس پونکاره ، توسط گریگوری پرلمان ، پایان جستجوی راه حل‌ها برای این مساله بود ، که مشکل حل آن نزدیک به یک قرن به طول انجامید . این پیشرفت قابل ملاحظه‌ای در تاریخ ریاضیات است .”
 پس از به رسمیت شناختن این اثبات از پرلمان ، توسط موسسه ، شش “مسائله ی هزاره” باقی می‌ماند.
 موسسه‌ی ریاضی کِلِی (Clay Mathematics Institute) یک موسسه‌ی پژوهشی در زمینه‌ی ریاضیات است که به ‌خاطر پشتیبانی مالی از پژوهشگران ریاضی مشهور است . این موسسه در ابتدای هزاره‌ی سوم میلادی ، فهرست هفت‌تایی از مساله‌های ریاضی را منتشر کرد و برای حل کامل هر یک مبلغ یک میلیون دلار آمریکا را به ‌عنوان جایزه مشخص نمود . این هفت مساله – که به مساله‌های ملینیوم معروفند – از مشکل‌ترین مساله‌های ریاضی هستند که سال‌هاست بزرگ‌ترین نابغه‌های ریاضی موفق به حل هیچ یک از آنها نشده‌اند. پیشرفت پرسرعت ریاضیات و به‌وجود آمدن تئوری‌ها و تکنیک‌های جدید ریاضی امید به حل این مساله‌ها را روزبه‌روز افزایش می‌دهد .
 پرلمان همگان را به حیرت واداشت.
 جیمز کارلسون ، رئیس انستیتوی کلی اعلام کرد ، که ریاضیدان روس ، گریگوری پرلمان “در رابطه با قبول کردن جایزه فکر می کند.” او به خبرگزاری “ایتار تاس” گفت: “من با آقای پرلمان ارتباط برقرار کرده و با او درباره ی اعطای جایزه ی ما به ایشان صحبت کردم.” با این حال، از صحبت های ایشان مشخص نیست که گریگوری پرلمان جایزه ی یک میلیون دلاری را خواهد پذیرفت یا خیر .
مدیر موسسه ی کلی در ادامه گفت: “ما قصد داریم تا در تاریخ ۸ و ۹ ماه ژوئن امسال، در پاریس کنفرانسی برگزار کرده، و در آن وجود اثبات برای حدس پوانکاره را اعلام نماییم. در این کنفرانس می خواهیم، به آقای پرلمان، هدیه ی ذکر شده را اعطا نماییم ، هر چند که بعید می دانم ایشان آن را قبول کنند .”
 در جواب به این سوال که ، در صورت عدم قبول این جایزه‌ی یک میلیون دلاری از طرف آقای پرلمان – که به خونسردی خود در ارتباط با جوایز مشهور است - چه خواهد شد ، آقای کارلسون گفت که امیدوار است که این امر محقق نگردد . او ادامه داد: “ اگر احیاناً این اتفاق بیفتد ، اعضای کمیته ی شورای موسسه‌ی ما در رابطه با این موضوع فکر خواهند کرد .”
 در سال ۲۰۰۶ هم گریگوری پرلمان یک بار چنین جایزه‌ی مهمی در دنیای ریاضیات را تحت عنوان مدال فیلدز را رد کرد .
 کار گریگوری پرلمان از چه نظر برای علم ارزشمند است؟
 ریاضیدان برجسته‌ی فرانسوی ، هانری پوانکاره (Henri Poincaré) در سال ۱۹۰۴ میلادی ، حدس خود را (Poincare conjecture)  مطرح کرد که اساسی‌ترین سوال در زمینه‌ی شناخت موجودات هندسی ۳-بُعدی محسوب می‌شد . صورت مشابه این سوال برای بُعدهای بیشتر از ۳ در قرن بیستم و برای موجودات ۲-بُعدی نیز به‌وسیله‌ی پوانکاره حل شده بود . این حدس می‌گوید که تنها خمینه‌ی ساده همبند، کره‌ی ۳-بُعدی است . این سوال بیش از صد سال بدون پاسخ باقی ماند تا اینکه گریگوری پرلمان ، ریاضی‌دان روسی ساکن سنت ‌پترزبورگ در سال‌های ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ میلادی سه مقاله را در اینترنت منتشر کرد که حدس پوانکاره را تایید می‌کرد (البته او در این سه مقاله نامی از حدس پوانکاره نمی‌برد!)
 به عبارت ساده تر ، حدس پوانکاره ادعا می‌کند که همیشه راهی هست برای تبدیل هر گونه جسم ۳ بعدی به کُره ، بدون بریدن و یا چسباندن قسمتی از آن . به نظر می رسد که چنین ادعایی کاملاً آشکار است، اما اثبات این حدس (در حال حاضر “قضیه”) بسیار دشوار بوده و بیش از صد سال ، ریاضیدانان جهان را به فکر و مشقت برای حل آن باز داشته بود .
 برای اولین بار ، گریگوری پرلمان اثبات خود را در سال ۲۰۰۲ بر روی سایت arXiv.org که توسط دانشمندان در زمینه‌ها و رشته‌های مختلف برای انتشار سریع نتایج خود استفاده می شود ، قرار داد . چرا که مقالات علمی اغلب با تاخیر در مجلات منتشر می شوند و در این هنگام ممکن است ، شخص دیگری این اختراع یا نوآوری علمی را به نام خود ثبت کند .
 پرلمان خلاصه ای از کار خود را برای ریاضیدانان همیلتون ، که زمانی “نقشه راه” را برای اثبات حدس پوانکاره بوجود آورده بودند، و همچنین برای “شینگ تونگ یااو” و “تیانو” ارسال کرد .  آنها شروع به بررسی اثبات پرلمان کردند و دیری نگذشت که ناگزیر به مطالعه‌ی دو مقاله‌ی دیگر پرلمان شدند. ریاضی‌دان مطرح چینی-امریکایی، “یااو” کار بررسی این اثبات را به همکاران خود معطوف کرد ، و به کمک آنها ، نسخه‌ی خود را به چاپ رساندند و در آن سهم پرلمان را %۲۵ ارزیابی کردند .

 ولی آنها به موفقیتی در این راه دست نیافتند . پس از گذشت چهار سال به گریگوری پرلمان مدال فیلدز اعطا شد و بدین ترتیب ، تقدم او در اثبات حدس پوانکاره ، به همگان مشخص گردید . مجله‌ی Science  حتی این اثبات را “موفقیت سال” نامید .

 ریاضیدان معروف ، ولادیمیر گوبایلوفسکی ، از این مساله یاد می‌کند که زمانی که موسسه‌ی کلی ، پرلمان را به عنوان برنده اعلام می کند ، به نوعی قوانین خاص خود را که طبق آن می بایست شواهد نه در هر وبگاهی ، بلکه در مجلات بزرگ ریاضی چاپ رسیده باشد را نقض می کند . اما نکته در اینجا این است که لیست هفت “جایزه هزاره” اعلام شده در سال ۲۰۰۰ توسط موسسه، از مسائلی آنقدر پیچیده تشکیل شده‌است که حل آن‌های نمی‌تواند آنقدر سریع صورت بگیرد. اثبات اول پرلمان تنها در سال ۲۰۰۶ شناخته شد . شش مسئله ی باقی مانده هم به زودی حل نخواهند شد ، و زمان در حال سپری شدن است ، پس این جایزه به نحوی داشت ارزش خود را از دست می داد . به همین دلیل آن را به پرلمان اعطا کردند ، و این تصمیم کاملاً شایسته بود .
 شخصیت عجیب این ریاضی‌دان به طور گسترده‌ای شناخته شده‌است. او مجرد است و همراه با مادرش (که ایشان هم، همانند خواهر گریگوری پرلمان- که اکنون در کشور سوئد به تدریس ریاضی مشغول است- استاد ریاضی بودند) زندگی می‌کند و چندی پیش از کار خود در انستیتوی ریاضیات به نام استکلوف در سنت پترزبورگ ، خارج شد . زندگی بسیار معمولی و حتی فقیرانه‌ای دارد . چندی پیش ، وقتی که خبرنگاران نشریه ی The Daily Mail برای گرفتن مصاحبه به نزد او رفته بودند ، او آنها را به خانه دعوت نکرد ، و از پشت در توضیح داد که او همه چیز دارد و به پول و یک میلیون دلار نیازی ندارد .
 این مقدار پول ، رقم کمی نیست ، ولی بسیار تعجب‌آور هم نیست . پروفسور علوم فیزیک و ریاضی ، آندری لوندین معتقد است که خود این اثبات و روش به کار گرفته شده در آن توسط پرلمان ، بسیار مهم تر از نوآوری های مد شده‌ی امروزی می‌باشد ، و زمانی که به کاربرد برسد ، نه میلیون‌ها، بلکه میلیاردها دلار منفعت به همراه خواهدداشت.
 ولادیمیر گوبایلوفسکی معتقد است که این اثبات به خودی خود چنان مهم نیست ، چرا که به هر حال کاملا قابل پیش بینی بود و هیچ یک از ریاضی‌دانان تا به حال شک نداشتند که حدس پوانکاره درست است . اما روشی که توسط پرلمان برای حل این مساله مورد استفاده قرار گرفته ، بسیار سازنده است و مطمئناً به عنوان پایه‌ای برای توسعه‌ی بخش‌های جدیدی از این علم بزرگ ، به کار خواهدآمد. 

منبع (+)

S A L I  J O O N

صدام حسین برای تحقیر کردن خلبانان ایرانی در تلوزیون عراق گفت:به هر جوجه کلاغ (خلبان ) ایرانی که بتواند به ۵۰ مایلی نیروگاه بصره نزدیک شود حقوق یک سال نیروی هوایی عراق را جایزه خواهم داد. تنها ۱۵۰ دقیقه پس از این مصاحبه صدام،عباس دوران و حیدریان و علیرضا یاسینی نیروگاه بصره را بمباران کردند

یه اصطلاحی هست بهش میگن:Overqualification

که ترجمه تحت اللفظی به فارسی نداره و درواقع هست:

Overqualification is the state of being skilled or educated beyond what is necessary for a job

یعنی: وضعیتی که در آن مهارت و یا آموزش (شخصی) بسیار فراتر از مقداری است که شغل خاصی به آن نیاز دارد.

سال ها قبل (اواخر سال 81) زمانیکه داشتم از مدارکم کپی می گرفتم تا بیام دانشگاه ثبت نام کنم یکی از دوستانم(که دیپلمه بود) رو تو اون عکاسی که داشتم کپی می گرفتم دیدم که داشت از مدارکش کپی می گرفت و می گفت اونها رو برای استخدام تو بانک میخواد.

سال 87 یکی از دوستان دوره لیسانس که رفته بود سربازیش رو تموم کرده بودم دیدم که گفتم چی کار میکنی گفت تازه رفتم و تو بانک استخدام شدم.

هفته قبل یکی از هم دوره ای های لیسانس،(که فوق لیسانس قبول شده بود) بهم زنگ زد و مدارکش رو از دانشگاه میخواست ازش پرسیدم برای چی میخوای گفت، رفتم بانک استخدام شدم برای اونجا میخوام.

این مشاهداتی که تو بالا گفتم تا حد زیادی مفهوم 

Overqualification رو به روشنی نشون میده، کاری که 10 سال قبل یه دیپلمه براش اقدام می کرد رو حالا یه فوق لیسانس براش استخدام می کنن.

و این دلیلی نداره جز اینکه ما تو این 10 سال خیلی خیلی بیشتر از نیاز مدرک دانشگاهی تولید کردیم.

یادمه چند وقت پیش یکی از مسولان آموزش و پرورش گفته بود ما میخواهیم کاری کنیم که افراد با مدرک دکتری توی دوره ابتدایی تدریس کنن.

متاسفانه تو جامعه ما نگاه اینه که اگه یه فرد با تخصص بیشتر از نیاز رو استخدام کنیم اون شخص لزوما کار خواسته شده رو بهتر انجام میده. ولی واقعیت اینطور نیست!!! خیلی از این افراد به سرعت انگیزه هاشون رو از دست میدن و تو اغلب موارد بسیار بدتر از افرادی که تخصص کمتری دارن کار می کنن.

شما اینجا زیاد افرادی رو می بینید که مثلا مهندس کامپیوتر هستند اما به عنوان مسول سایت استخدام میشن و حداکثر کار تخصصی که انجام میدن اینه که ویندوز عوض کنن و یا نرم افزار رو کامپیوترهای سایت نصب کنن.

تو اغلب کشورهای دنیا از استخدام افراد اورکوالیفای (همون کلمه بالایی) برای کارهای مختلف اجتناب میکنن دلیلشم اینه که این افراد به دلیل اینکه سطح توانایی ها شون فراتر از کاری هست که انجام میدن یا بعد از مدتی کار رو رها میکنن و دنبال یه شغل سطح بالاتر میرن و یا دائما مشغول غر زدن هستن. جالبه اینجاست که تو اکثر مواقع استخدام کسی که توانمندی کمتری از میزان نیاز داره بهتره چون این شخص رو میشه وادار کرد که توانایی هاش رو افزایش بده اما کسی که توانایی بالاتری داره رو نمیشه مجبور کرد که توانایی هاش رو کاهش بده.

یکی از دوستان تعریف میکرد که برای کار تو شرکتی یکی از شرایطش تسلط به زبان انگلیسی بود و من فکر میکردم  وقتی استخدام شدیم صبح تا شب با خارجی ها در ارتباطیم و از زبان استفاده می کنیم و لی بعدش وقتی رفتم اونجا تا زمانیکه کار می کردم حتی یه بار زبان انگلیسی به دردم نخورد.

نمی دونم، آماری هم ندارم ولی فکر میکنم برای 80 درصد مشاغلی که ما الآن داریم و افراد لیسانس به بالا توشون کار میکنن یه دوره آموزش کوتاه مدت 6 ماهه کافی هست و اصلا نیازی به چند سال تحصیل دانشگاهی نیست.



یکی از خوانندگان وبلاگ خواسته بودن که یه سری مطلب در مورد ارشد و تعداد کلاس ها در هفته و  تعداد واحد ها بنویسم.

در مورد تعداد واحدها تو ارشد،تا اونجا که یادم مونده 26 واحد درس هست که 12 واحدش اجباریه

برای رشته ریاضی کاربردی 12 واحد اجباری شامل 3 درس:1- آنالیز حقیقی 2- آنالیز عددی پیبشرفته 3- تحقیق در عملیان پیشرفته1

برای رشته ریاضی محض 12 واحد اجباری شامل 3 درس:1- آنالیز حقیقی 2- جبر پیشرفته 3- هندسه منیفلد

علاوه بر اینها 12 واحد هم درس هایی هست که افراد براساس گرایش خاص خودشون بر می دارن مثلا من که تحقیق در عملیات بودم 3 درس:تحقیق در عملیان پیشرفته 2، بهینه سازی ترکیبیاتی و بهینه سازی غیرخطی رو برداشتم. در مورد بقیه گرایش ها یادم نیست دقیقا چه درس هایی پاس می کردن.

البته 2 واحد درس هم به عنوان سمینار هست که الکیه!!!

در مورد تعداد کلاس ها تو هفته هم، تو سال اول هفته ای حداقل 6 جلسه کلاس دارید و تو سال دوم اصلا کلاس ندارید و باید رو پایان نامه تون کار کنید.

نظر شخصیم اینه که کلا ارشد راحت تر از کارشناسی هست و دانشجو تو ارشد وقت آزاد بیشتری داره. تنها مشکلش منابع درس هاست که به زبان انگلیسی هست که البته اون مشکل هم بعد از ترم اول حل میشه.

در مورد پایان نامه ارشد: الآن که تعداد دانشجویان دکتری خیلی زیاد شده، توجه چندانی به پایان نامه های ارشد نمیشه. تو اغلب موارد استاد راهنما به شما چند تا مقاله میده که بخونید و بفهمید اون مقالات چی گفتن بعد شما زمانیکه این مقالات رو خوندید اگه تونستید چیز جدیدی به اونها اضافه کنید که چه بهتر و گرنه همون مطالبی رو که فهمیدید تو پایان نامه تون می نویسید و دفاع می کنید.

تجربه شخصی من و کسانیکه می شناسم میگه که داوران، پایان نامه های ارشد رو اصلا  نمی خونن و فقط یه نگاه کلی روش میندازن، و همین موضوع باعث میشه نوشتن پایان نامه کار راحتی باشه (مگر اینکه استاد راهنماتون آدم گیری باشه (یا بهتر بگم آدم متعهدی باشه که به کارش اهمیت بده)).

البته من فکر می کنم بازدهی علمی فوق لیسانس برای کسانیکه می گیرن بیشتر از لیسانس و دکتری هست ( با اینکه ارشد 2 ساله و لیسانس و دکتری 4 ساله هست)

علتشم اینه که چون یه مرتبه سبک کار عوض میشه و مسولیت درس ها روی دوش خود دانشجو قرار میگیره، باعث میشه بازدهی بره بالا، اغلب دانشجو ها یه ترم بعد از ورود به ارشد میتونن متن های تخصصی رشته شون رو به زبان انگلیسی بخونن و کار با نرم افزار و برنامه نویسی رو یاد بگیرن.

من خودم قبل از ارشد اصلا بلد نبودم با نرم افزارهای تخصصی ریاضی کار کنم، حتی کار با نرم افزارهای عمومی مثل اکسل و پاورپوینت رو هم بلد نبودم. اما تو ارشد فرصتی شد تا همه اینها رو یاد بگیرم.

من الآن اعتقاد دارم اگه شخصی بره تو 4 سال 2 تا ارشد دیگه بگیره بهتر از گرفتن یه دونه دکتری هست.