برداشت های من از جهان پیرامون

بایگانی
آخرین نظرات

۶ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

در جنگ جهانى دوم وقتى که قواى متحدین (آلمان و ایتالیا و ژاپن ) فرانسه را که جزء قواى متفقین (انگلیس و فرانسه و آمریکا و شوروى ) بود، شکست دادند و در جولاى سال ۱۹۴۰ میلادى انگلستان در میدان نبرد جهانى با دشمن پیروزمند، تنها ماند، در پاریس کنفرانس سرى بین سه نفر از سران جنگ جهانى (یعنى بین چرچیل رهبر انگلستان، و هیتلر رهبر آلمان، و موسولینى رهبر ایتالیا در قصر ((فونتن بلو)) به وجود آمد، در این کنفرانس، هیتلر به چرچیل گفت: حال که سرنوشت جنگ، معلوم است و بزرگترین نیروى اروپا و متفق انگلیس یعنى فرانسه شکست خورده است، براى جلوگیرى از کشتار بیشتر بهتر است، انگلستان قرداد شکست و تسلیم را امضاء کند، تا جنگ متوقف شود و صلح به جهان باز گردد.

چرچیل در پاسخ گفت: بسیار متاءسفم که من نمى توانم چنین قراردادى را امضاء کنم، زیرا هنوز انگلستان شکست نخورده است و شما را پیروز نمى شناسم، هیتلر و موسولینى از این گفتار ناراحت شده و با او به تندى برخورد کردند.
چرچیل با خونسردى گفت: «عصبانى نشوید، انگلیس به شرط بندى خیلى اعتقاد دارد، آیا حاضرید براى حل قضیه با هم شرط ببندیم ، در این شرط هر که برنده شد باید بپذیرد». سران فاشیست و نازیست (هیتلر و موسولینى) با خوشروئى این پیشنهاد را قبول کردند، در آن لحظه هر سه نفر در جلو استخر بزرگ کاخ نشسته بودند، چرچیل گفت: آن ماهى بزرگ را در استخر مى بینید، هر کس آن ماهى را تصاحب کند، برنده جنگ است، هیتلر فورا (پارابلوم) خود را از کمر کشید و به این سو و آن سوى استخر پرید و شروع به تیراندازیهاى پیاپى به ماهى کرد ولى، سرانجام بى نتیجه و خسته و درمانده بر صندلى خود نشست، و به موسولینى گفت: حالا نوبت تو است.

موسولینى لخت شده به استخر پرید و ساعتى تلاش کرد او نیز بى نتیجه، خسته و وامانده بیرون آمد و بر صندلى خود نشست.
وقتى که نوبت به چرچیل رسید، صندلى راحت خود را کنار استخر گذاشت و لیوانى بدست گرفت، در حالى که با تبسم سیگار برگ خود را دود مى کرد شروع به خالى کردن آب استخر با لیوان نمود، رهبران آلمان و ایتالیا با تعجب گفتند: چه مى کنى؟ او در جواب گفت: «من عجله براى شکست دشمن ندارم با حوصله این روش مطمئن خود را ادامه مى دهم، سرانجام پس از تمام شدن آب استخر، بى آنکه صدمه اى به ماهى بخورد، صید از من خواهد بود».

------

منبع:(+)

پ ن1: به نظر نمیاد این ماجرا واقعی باشه، اما حقیقت جالبی درش نهفته اس.


یه مدت به خاطر یه مشکلاتی دیگه خیلی دل و دماغ نوشتن رو ندارم. امروز این دو پست محمد رضا شعبانعلی  یعنی یک دلنوشته کاملا شخصی و تکنولوژی به کجا می رود رو خوندم. خیلی عالی بودن.

ما در طلیعه یک عصر جدید قرار داریم. افرادی که تقریبا 6000 سال قبل در منطقه بین النهرین (عراق کنونی) قرار داشتن عصر جدیدی رو با اختراع خط شروع کردن. اختراع خط به انسان ها این اجازه رو داد که  تجربیاتشون رو به نسل های بعدی منتقل کنن و یک سرعت شگفت آور به پیشرفت انسان ها داد. با توجه به اسناد کشف شده؛ نسل فعلی انسان ها بیش از 50 هزار سال هست که روی این کره خاکی زندگی می کنن؛ اما دست اوردهایی که انسان ها در این 5 هزار سال اخیر داشتن خیلی خیلی خیلی بیشتر از دست آوردهایی هست که در طی 45 هزار سال قبل داشتن؛ و این دست آوردها جز به مدد اختراع خط که اجازه می داد انسان ها تجربیاتشون رو به نسل های بعدی منتقل کنن به وجود نیومده.

انسان هایی که 6000 سال پیش در تمدن سومر زندگی می کردن حسی شبیه به حس ما در شرایط فعلی داشتن. انقلاب عظیم دوم انسان ها در راهه. انقلاب هوش مصنوعی و عصر استفاده از کامپیوترها!!! و ما در طلیعه این انقلاب قرار داریم.

زیاد فاصله نداریم از روزی که کامپیوترهایی بسازیم که بتونن مثل ما فکر کنن (به نظر من حداکثر 100 سال فاصله داریم!!) و الآن در اون مسیر حرکت می کنیم. همین که این مهم محقق بشه سونامی عظیمی راه می افته!  این کامپیوتر ها فکر می کنن و کامپیوترهای بهتری می سازن و اونها هم فکر می کنن و نمونه های بهتری می سازن و به همین ترتیب در مدت زمانی کوتاه بهمن علمی بزرگی راه می افته طوری که دست اوردهای ما در 5 هزار سال گذشته در برابر اون صفر محسوب میشه, همونطور که دست آوردهای انسان های 50 هزار سال گذشته در برابر ما انسان های عصر خط ناچیز محسوب میشه.

خیلی ها نمی دونن ما تو چه عصر مهمی قرار داریم, همونطور که احتمالا مردم 6000 سال پیش هم نمی دونستن!!! 

اگر کل بودجه تحقیقاتی دنیا دست من بود؛ من همه اون بودجه رو در زمینه  هوش مصنوعی خرج می کردم چرا که همین که ما در زمینه هوش مصنوعی موفق بشیم به کمک اون  می تونیم در همه زمینه های دیگه به پیشرفت برسیم.

پ ن: این خبر هم در مورد پیروزی کامپیوتری به نام واتسون (مربوط به شرکت IBM ) بر دو نفر از قهرمانان مسابقه جئوپاردی. جالب هست.

وقتی یک بیمار به پزشک مراجعه می کنه مثلا برای مشکل دل درد؛ پزشک می دونه که مثلا 100 علت برای دل درد وجود داره؛ براساس اطلاعات بیشتری که از بیمار می گیره؛ علتی رو که حدس می زنه با احتمال بالاتری عامل بیماری شده رو تشخیص می ده و براساس اون، درمان های مورد نظر رو پیشنهاد میده (گاهی تو این مرحله نیاز میشه؛ بیمار آزمایش هایی رو انجام بده و نتیجه رو به پزشک اعلام کنه).

من حدس می زنم ساخت  نرم افزاری که بتونه این کار پزشکان رو انجام بده چندان کار سختی نیست. چیزی که نیاز هست یک پایگاه داده وسیع از افرادی هست که علائم بیماری و نوع بیماری شون ثبت شده باشه، بعد میشه به کمک یک تابع احتمال؛ هربیمار جدیدی که میاد اطلاعاتش رو با بیماران قبلی مقایسه کرد و نوع بیماری رو تشخیص داد.

البته این سیستم هم خطا خواهد داشت، همونطور که پزشکان خطا می کنن، اما یک تفاوتی هست، اونم اینکه با اضافه شدن اطلاعات پزشکی، به این سیستم روز به روز خطاهاش کاهش پیدا می کنه، درست مثل پزشکی که به مرور زمان با تجربه تر میشه، اما یک پزشک با تجربه روزی میمیره!!! و یک پزشک تازه کار جاش رو می گیره؛ اما نرم افزار نمی میره و دائما تجربش بیشتر میشه.

خوش بختانه الآن در اغلب بیمارستان ها اطلاعات پزشکی بیماران، ثبت میشه و میشه از همین اطلاعات برای یک پایگاه داده اولیه استفاده کرد؛ و بعد با گذشت زمان اون رو بهبود داد.

اگر اطلاعات پزشکی تعداد زیادی از افراد توسط نرم افزارها جمع آوری بشه، اون موقع میشه به کمک تکنیک های داده کاوی؛ انقلابی در زمینه داروسازی انجام داد؛ فرض کنید تعداد زیادی بیمار  بابت چربی خونشون از یک داروی خاص استفاده می کنن، چون اطلاعات این بیماران ثبت میشه، ممکن هست متوجه بشیم افرادی که این دارو رو مصرف می کنن؛ نسبت به افراد دیگه کمتر مبتلا به آلزایمر مبتلا میشن، و اینجوری میشه با تغییراتی که توی اون داروی ضد چربی خون انجام داد؛ اون رو به یک داروی ضد آلزایمر تبدیل کرد!!! حتی میشه قبل از انجام یک روش درمانی، شانس موفقیت اون روش رو برای بیمار برآورد کرد. 

به علاوه میشه برای هر فرد یک پرونده کامل دیجیتالی ساخت که تمام اطلاعات پزشکی اون شخص توش ثبت شده باشه؛ طوریکه بشه به راحتی فهمید مثلا این شخص در 10 سال گذشته چند بار سرما خورده؛ یا چه ورزش هایی انجام داده و همه این اطلاعات به تشخیص بهتر کمک می کنه، در حالیکه در حال حاضر چنین اطلاعاتی برای پزشک وجود نداره. نرم افزار میتونه با بررسی ابن پرونده دیجیتالی و مقایسه اون با دیگران توصیه های لازم رو به افرد بکنه، مثلا میتونه تشخیص بده شانس ابتلای یک شخص به بیماری قند خون چقدرهست؛ و اگر این شانس بالا بود از شخص بخواد آزمایش قند خون رو بده!!!

بیمار می تونه بلافاصله بعد از شروع درمان؛ دائما وضعیت خودش رو به نرم افزار اعلام کنه (یعنی دکترش همیشه دم دسته!!!) و اگر درمان موثر نیست، نرم افزار می تونه درمان قبلی رو متوقف رو درمان های جدید رو جایگزین کنه.

علت اینکه چنین نرم افزارهایی هنوز فراگیر نشدن اینه که؛ ادما خیلی حاضر نیستن سرجونشون ریسک کنن؛ و نمیرن سراغ استفاده از نرم افزار!

یادمه زمانیکه تازه خریدهای اینترنتی باب شده بود، خیلی ها حاضر نبودن؛ پول رو از طریق اینترنت واریز کنن چون میترسیدن؛ پولشون از دستشون بره!!! اما به هر حال در شرایط فعلی خریدهایی اینترنتی تقریبا متدوال شده. این نرم افزارها هم بعد از تولید به مرور جاشون رو بازمی کنن.

این لکه قرمز رنگ وسط این عکس چیه؟ منم چند وقت پیش یه عکس از آسمون انداختم و لکه ای مثل این تو عکس وجود داشت که هر چی فکر کردم نفهمیدم چیه و یا چطور ایجاد شده؟


امروز چقدر اینجا؛ آسمون آبی بود. بیشتر روزها آسمون سفید دیده میشه تا آبی! اما امروز کاملا آبی هست.

من قبلا تو این پست اصلی ترین ایده ام رو در مورد اینکه چی کار کنیم تا دانشگاه ها بتونن پیشرفت کنن  رو گفتم. اما راه حل دیگه اینه که بودجه دانشگاه ها رو وابسته به پیشرفتشون کنیم. مثلا یک سالی رو سال پایه در نظر بگیریم و دانشگاه ها رو براساس شاخص های مناسب رتبه بندی کنیم. و از سال های آینده به ازای هر رتبه بهبود 10 درصد به بودجه اون دانشگاه اضافه و به ازای هر رتبه سقوط 10 درصد از بودجه اون دانشگاه کم بشه.فرض کنیم توی این رتبه بندی یک دانشگاهی رتبه مثلا 15 رو کسب کنه؛ اگر تو رتبه بندی سال آینده این دانشگاه مثلا بتونه 2 رتبه بهبود پیدا کنه 20 درصد به بودجه اون دانشگاه اضافه بشه و اگر 4 رتبه سقوط کرد 40 درصد از بودجه و در نتیجه پرداختی به پرسنل دانشگاه کم بشه.

این شیوه در عمل هیچگاه نمی تونه به طور مطلوب پیاده سازی بشه؛ چرا که اولا وزارت علوم قادر نخواهد بود به درستی دانشگاه ها رو رتبه بندی کنه و همین که خیلی از دانشگاه ها از نفوذشون اشتفاده می کنن و عجز و لابه وزارت علوم رو متقاعد می کنن که از بودجه شون کم نکنه. اما به هر حال کاچی به از هیچی!

با این شیوه به خصوص سیستم مدیریتی دانشگاه ها به شدت تحت فشار قرار می گیره چرا که اگر عملکرد اونها مناسب نباشه و بودجه دانشگاه کم بشه؛ همه افراد در دانشگاه اونها رو مقصر خواهند دونست و همین فشار باعث بهبود خواهد شد.

در سال های گذشته به لطف کنکور سخت گیرانه و همچنین سیستم سفت و سخت در آموزش و پرورش اغلب دانشگاه ها ورودی های قوی داشتن و حتی اگر عملکرد مطلوبی هم نداشتن اما در نهایت می تونستن خروجی های قابل قبولی رو تولید کنن. اما در سال های اخیر با کم رنگ شدن کنکور و همچنین سیستم نمره دهی الکی در آموزش و پرورش؛ دانشگاه ها از این نعمت بادآورده هم که داشتن، محروم شدن و حالا باید تلاش کنن تا بالاخره یه کار مفیدی انجام بدن!!!