برداشت های من از جهان پیرامون

بایگانی
آخرین نظرات

۹ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

فرض کنید شما و دوستتون در حال جنگ با دشمن به سر می برید؛ دوستتون به شدت زخمی شده و دیگه توان حرکت نداره؛ اگر به دست دشمن بیفته؛ دشمن اون رو به طرز فجیعی شکنجه می کنه و می کشه. و شما هم نمی تونید دوستتون رو همراه خودتون ببرید. دوستتون از شما می خواد که با یه گلوله کارش رو تموم کنید و نزارید به دست دشمن بیفته و شکنجه و کشته بشه؟ آیا شما دوستتون رو می کشید؟

جواب من به این سوال اینه: بله چون دوستم رو دوست دارم نمی زارم زجر بکشه و می کشمش.

--------

حالا موقعیت دیگه ای رو در نظر بگیرید:

دوست شما یک بیماری لاعلاج گرفته؛ پزشکان از درمانش قطع امید کردن؛ بیماری داره اون رو ذره ذره زجر میده و کم کم داره می کشتش. و کسی هم از دستش کاری بر نمیاد (برخی از انواع سرطان ها دقیقا فرد رو ذره ذره می کشن)؛ دوستتون از شما می خواد که بکشیدش؛ آیا شما این کار رو می کنید؟

-------

حالا از نگاه دوستتون یعنی سرباز زخمی و فرد بیمار لاعلاج به این قضیه نگاه کنید.

فرض کنید شما همون سرباز زخمی باشید که از دوستتون خواستید شما رو بکشه: چه کسی رو دوست واقعی می دونید اونی که حاضر میشه شما رو بکشه یا اونی که شما رو زخمی و اسیر در دست دشمن رها می کنه؟

جواب من: دوستی که من رو می کشه!!!

اگر شما اون فرد بیمار باشید چی؟

----------------------------------------------------

بهانه نوشتن این پست قانونی هست که به تازگی در کانادا در زمینه قتل از روی ترحم(اتانازی) تصویب شده. 

پ ن 1:به نظر میرسه انسان ها در زمینه مرگ خیلی محتاط عمل می کنن!!! مرگ هم یه مرحله از زندگی ما تو این دنیاست مثل تولدمون؛ زیاد نباید جدیش گرفت آدم های خیلی مهم تر از ما مثل چنگیزخان؛ ابن سینا؛ نیوتن و محمد علی کلی مردن. ما هم می میریم. بالاخره روزی میاد که خورشید در حالی طلوع میکنه؛ که ما طلوعش رو نمی بینیم؛ همونطور که روزهای زیادی طلوع کرد و ما نبودیم تا طلوعش رو ببینیم! چه بسا اون روز فردا صبح باشه. 

سال ها قبل تلوزیون سریالی نشون می داد که اسمش یادم رفته؛ تو اون سریال یه نفر بود که خیلی ادعاش میشد که زبان بلد هست؛ یه روز تو مکانیکی یه نفر ازش پرسید انگلیسی ها به اگزوز چی می گن؛ اینم بلد نبود گفت که انگلیسی ها تو لغاتشون اگزوز ندارن و به جاش می گن " آن چیزی که در پشت ماشین است و از آن دود خارج می شود"

---------

یک سیستم معادلات خطی رو تو ریاضی می گن underdetermined هر گاه تعداد معادلات دستگاه کمتر از مجهولالت باشه. توی نوشتن رساله دکتری من بارها و بارها به کلمه underdetermined می رسیدم؛ هر کاری کردم لغت مناسبی برای ترجمه اش به فارسی پیدا نکردم. به خاطر این هرجا میخواستم بگم دستگاه معادلات underdetermined هست می نوشتم" دستگاه معادلات ما از ان نوعی است که تعداد معادلات آن کمتر از مجهولاتش است."

________________

پ ن: من از دیروز چند بار تلاش کردم وارد سیستم گلستان بشم ولی موفق نشدم؛ آیا شما هم این مشکل رو دارید؟

امروز باز هم سایت گلستان بالا نمی اومد. این سایت گلستان تبدیل به یک آبروریزی برای آموزش عالی تو ایران شده؛ من نمی دونم چرا جمعش نمی کنن!!! تو سال های 86- 87 دانشگاه امیرکبیر یک پورتال مخصوص خودش داشت که عالی کار می کرد. نمی دونم هنوز هم اون هست یا نه؟ ولی سیستم خوبی بود و میشه این سیستم نفتی گلستان فعلی رو با اون جایگزینش کرد!!!

1) تلوزیون داشت خبر پخش می کرد که  دانشمندان ساعت دقیقی ساختن که هر چند میلیارد سال فقط یک ثانیه عقب جلو میشه؛ این خبر رو به یه پیرمرد گفتم؛ گفت  که این که چیزی نیست  من در جوانی ساعتی داشتم که حتی یک ثانیه هم عقب جلو نمی رفت!!!

2) سوار تاکسی شدم؛ یه خانمه با پسر کوچیکش هم صندلی جلو نشسته بودن؛ خانمه به پسرش گفت " سرت رو بکش عقب؛ ترمز میزنه سرت میخوره به شیشه" (یعنی راننده ممکنه ترمز کنه و سرت بخوره به شیشه)؛ بعد پسرش گفت:" اگه ترمز منو بزنه منم ترمز رو می زنم!!!"

3) پسر بردارم 8 سالشه امروز بهم می گفت: صبح بلند شدم سحری خوردم؛ بهش گفتم مگه روزه می گیری، گفت: نه؛ ولی میخواستم ثوابش رو ببرم!!!

یک سال پیش دقیقا در چنین روزی و در همین ساعتی که این پست رو دارم می نویسم؛ از رساله دکترام دفاع کردم.

چقدر زود یکسال گذشت.

----------

یکی از خوانندگان وبلاگ این سوال رو پرسیده" نظر شما در مورد یک دانشجوی درس خوان ریاضی چیست؟"

به عنوان کسی که مهر مدرکش!!! خشک شده باید بگم.(این سوال خیلی کلی هست و بنابراین پاسخ من هم به همون نسبت کلی هست)

من الان فهمیدم که همه درس های لیسانس مهم هستن و اینجوری نیست که بعضی هاش بی اهمیت باشن؛ و یک دانشجوی خوب ریاضی کسی است که روی همه درس ها تسلط داشته باشه. مثلا وقتی که آمار میخونه باید آنالیز بلد باشه و بتونه آمار رو از دیدگاه انالیز ریاضی هم ببینه و وقتی آنالیز می خونه باید بتونه ارتباطش رو با آمار بفهمه. وقتی گراف میخونه باید جبر بلد باشه و همزمان برنامه نویسی و ... 

یکی از بزرگ ترین اشتباهات دوره لیسانسم این بود که فکر می کردم بعضی ار دزس ها بی اهمیت هستن و اونها رو نمی خوندم. در حالیکه بعدا فهمیدم همون بی اهمیت ها خیلی مهم هستن.

اما اتفاقی که واسه من افتاد و احتمالا واسه اغلب دانشجویان هم میفته اینه که؛ هر ترم یک تعدادی درس می گیریم؛ و شب امتحان یک زحمتی می کشیم و درس رو پاس می کنیم و یک هفته بعد از امتحان چیزی یادمون نیست. (البته من یک کار مفید تو لیسانس انجام دادم که بعدها خیلی به دردم خورد و اونم این بود که من مسئله زیاد حل می کردم، و این تقویت توانایی حل مسئله بعدها خیلی به کارم اومد)

هر موقع که ریاضی 2 درس میدم و به مفهوم کرل میرسم؛ احساس می کنم این مفهوم خیلی برای دانشجوها گنگ هست،

یک چرخ کوچیک رو در نظر بگیرید که از وسطش یک محور (میله نازکی گذشته) و این چرخ میتونه به آسونی (بدون اصطکاک) حول این محور بچرخه.

اول یه حالت ساده دو بعدی رو در نظر می گیریم.

یه رودخانه رو در نظر بگیرید که از سمت شمال به سمت جنوب در جریان هست. اگر شما به آب رودخانه توجه کنید می بینید تو نزدیکی های ساحل رودخانه آب تقریبا ساکن هست و سرعت حرکت کمی داره و بیشترین سرعت  حرکت آب دقیقا وسط رودخانه است.حالا اگر شما این ترکیب چرخ و محور رو بگیرید و محور رو تو یه نقطه از رودخانه تو کف رودخانه فرو کنید؛ برای چرخ حول محور چه اتفاقی میفته؟ مولکول های آبی که به وسط رودخانه نزدیک تر هستن با سرعت بیشتری نسبت به مولکول هایی که از وسط رودخانه فاصله دارن به چرخ ضربه میزنن؛ یه تعدادی از این مولکولها میخوان چرخ رو ساعتگرد بچرخونن و یه تعدای میخوان پادساعتگرد بچرخونن؛ اما چون سرعت مولکول های نزدیک وسط رودخانه بیشتر هست؛ زور این مولکول ها میچربه و چرخ شروع به چرخیدن می کنه.

حالا اگه بیاییم به هر نقطه از رودخانه یک بردار نسبت بدیم که اندازه اش نشان دهنده سرعت مولکول آبی هست که در اون نقطه هست و جهتش برابر جهت حرکت مولکول آب تو اون نقطه هست. یک میدان برداری روی رودخانه به دست میاریم که بهش میگن میدان سرعت. حالا اگر کرل این میدان برداری رو تو هر نقطه رودخانه حساب کنیم. یک عددی میشه؛ هرچی قدر مطلق این عدد تو نقطه ای بیشتر باشه نشون میده که اگر چرخ رو تو اون نقطه از رودخانه بزاریم سریعتر میچرخه و علامت این عدد (تو حالت دو بعدی کرل عملا یک عدد در جهت بردار یکه k هست) کرل نشون میده که جهت چرخش این چرخ حول محورش وقتی که از بالا به رودخانه نگاه می کنیم ساعتگرد هست و یا پادساعتگرد؛ اگر کرل مثبت باشه جهت چرخش چرخ پادساعتگرد هست و اگر کرل منفی باشه ساعتگرد هست.

------------------

حالا بیایید قضیه رو تو سه بعد نگاه کنید؛ یه فضای سه بعدی رو در نظر بگیرید؛ به هر نقطه از این فضا میتونید یک بردار نسبت بدید که دقیقا برابر بردار سرعت مولکولی هست که تو اون نقطه از فضل قرار داره.(فرض کنید هوا تو این فضای سه بعدی جریان داره؛ مثلا تو یه گوشه از این فضا یه کولر روشن هست) و بنابراین یک میدان برداری در این فضای سه بعدی به دست میاریم. حالا اگر ما یه فرفره رو مثل اینی که این زیر هست 

بخواییم تو یه نقطه از فضا نگهش داریم؛ اون محور فرفره رو در چه جهتی قرار بدیم که فرفره با حداکثر سرعت ممکن بچرخه؟ جواب اینه که اگر ما کرل میدان برداری که گفتیم رو تو اون نقطه حساب کنیم و بعد بیاییم تو اون نقطه محور این فرفره رو دقیقا منطبق بر بردار کرل در اون نقطه قرار بدیم، فرفره با حداکثر سرعتی که میتونه تو اون نقطه بچرخه؛ میچرخه و اگر ما از نوک بردار کرل به فرفره نگاه کنیم جهت حرکت رو پادساعتگرد خواهیم دید. (البته اگر در اون نقطه کرل صفر باشه؛ چرخشی هم رخ نمیده)

پ ن: چند هفته دیگه که سرم خلوتر شد؛ احتمالا توی متلب یک برنامه ای می نویسم که همین رودخانه و چرخ و میدان سرعت رو شبیه سازی کنه؛ و به صورت گرافیکی ببینید چه اتفاقی داره میفته و برنامه رو اینجا قرار میدم. (البته اگر فرصت بشه)

پ ن: برنامه متلی کرل رو تو این پست گذاشتم.

آخرین باری که در یک امتحان پایان ترم جدی شرکت کردم مربوط میشه به سال 87؛ و از اون به بعد اگرچه امتحانات متعددی دادم (مثل کنکور دکتری؛ آزمون زبان و ...) ولی هیچکدوم شبیه امتحان پایان ترم نبود. (درس های دکتری هم که امتحاناش چندان جدی نیست). واقعیتش اینه که الآن احساس می کنم؛ دلم برای امتحان دادن تنگ شده!!! وقتی که زمان محدودی داری و باید یه جزوه زیاد رو بخونی!!! وقتی که شدید خوابت میاد ولی چاره ای نداری؛ هر جور شده خودت رو بیدار نگهداری تا چند کلمه بیشتر بخونی!!! وقتی که کل یک فصل رو خوندی و توش فقط یک صفحه رو نخوندی و از شانس بدت سوال هم از همون یه صفحه اومده!!! به هر حال همه اینها بعد از مدتی تبدیل به خاطرات شیرینی میشه.


---------------------

به تجربه فهمیدم اگه آدم درسی رو در طول ترم نخونه؛ و شب امتحان بخونه حتی اگه پاسم کنه؛ چیزی از اون درس نمی فهمه؛ حتی اگر سال ها بعد بخواد اون درس رو خودش درس هم بده این مشکل همچنان پابرجاست.

توصیه ها:

1) قانون زود شروع کردن رو فراموش نکنید

یعنی اینکه همین که به ذهنتون خطور کرد که درس بخونید؛ بلافاصله شروع کنید؛ منتظر این نباشید که حالا شام می خورم بعد یا یه تلگرام چک کنم بعد؛ بلافاصله شروع کنید حتی لازم نیست دنبال مداد خودکار باشید؛ بلافاصله شروع کنید هرجا مداد لازم شد می رید برش می دارید

2) کم غذا بخورید.

تو ایام امتحانات دانشجوها؛ بعد از چند ساعت درس خوندن ؛ زیاد گشنه میشن به خاطر همین وقتی که موقع شام و نهار میرسه زیاد غذا میخورن؛ به علاوه همه دانشجوها کم یا زیاد استرس امتحان رو دارن و یکی از پیامدهای استرس پرخوری هست!!! این زیاد غذا خوردن باعث میشه بعد از غذا چند ساعت رو از دست بدید؛ حتی 4-5 ساعت بعد از غذا هم ذهنتون چندان فعال نیست. (به خصوص امسال توی ماه رمضون توی خوردن افطار و سحری افراط نکنید!!!)

3) خوردنی های شیرین مثل خرما رو چندین بار وسط درس خوندن بخورید. (توی فرجه ها که هنوز ماه رمضان شروع نشده این توصیه رو میتونید به کار بگیرید ,و همچنین در سحرها)

4) شب ها قبل از خواب؛ بدون اینکه هیچ کتابی جلوتون باشه و فقط تو ذهنتون سعی کنید مطالبی رو که اون روز خوندید رو برای خودتون مرور کنید. همین کار رو یک ساعت قبل از امتحان هم انجام بدید. اصلا هر موقع که فرصت بهتون دست داد مثلا داخل اتوبوس سعی کنید مطالبی رو که خوندید توی ذهن مرور کنید.

5) اگر درسی که دارید می خونید یک درس حل کردنی!!! مثل ریاضی و فیزیک هست، هر مثالی رو که می بینید؛ بدون اینکه راه حلش رو داخل جزوه نگاه کنید اول سعی کنید خودتون حل کنید (خیلی وقت ها موفق نمیشید این کار رو کنید!!!) بعد برید برید راه حل رو بخونید؛ اینجوری مطلب رو خیلی بهتر یاد می گیرید.

6) به هیچ وجه شب ها رو بیدار نمونید که درس بخونید؛ مگر اینکه به این کار عادت داشته باشید. بعضی ها هستن تو طول ترم هرشب می خوابن؛ اما شبی که فرداش امتحان دارن تا صبح بیدار میمونن؛ اینجور افراد عموما امتحان رو خراب میکنن؛ اما اگر از افرادی هستید که عادت دارید شب ها بیدار بمونید؛ خوب مشکل چندانی پیش نمیاد.

7)فلسفه نبافید.

موقع امتحانات که میشه و دانشجوها تحت فشار درس که قرار می گیرن؛ ناخودآگاه برای اینکه خودشون رو از زیر فشار درس خوندن تا حدی خارج کنن؛ شروع می کنن به فکر کردن به اینکه درس خوندن فایده ای نداره و بیخود وقت تلف کردن هست و از این قسم تصورات؛ من نمی خوام بگم این فکرها و تصورات درست هستن و یا غلط اما هر موقع که چنین فکرهایی اومد سراغتون؛ یادتون باشه که شما یک ترم درس خوندید و الآن فقط و فقط باید تلاش کنید امتحاناتتون رو با نمره خوب بگذرونید بعد از امتحانات به اندازه کافی وقت برای فکر کردن به اینجور موضوعات دارید!!!

20 سال پیش نیمه شعبان مثل حالا نبود؛ اون موقع ها بعضی از مردم جلوی در خونه ها شون آثار هنری خلق می کردن و بچه ها راه می افتادن تو خیابونا و این شاهکارهای هنری رو میدیدن!!!

یکی از اون شاهکارها اژدها بود که یه عده جلوی در خونشون با گچ و آجر درست می کردن و در طول بدنش یک شلنگ گاز میزاشتن و اون رو به یه کپسول وصل می کردن؛ بعد گازی رو که از دهن اژدها بیرون میومد رو آتیش میزدن؛ انگار که از دهن اژدها آتیش داره بیرون میاد.

من و دوتا از دوستام که همیشه با هم بودیم؛ تصمیم داشتیم وقتی بزرگ شدیم؛ یه اژدهای خیلی خیلی گنده درست کنیم؛ که اژدها های سایر محلات جلوش سر تسلیم فرو بیارن!!!

در واقع تنها تفاوت نیمه شعبان با بقیه تعطیلات توی همین جشنواره هنری خودجوشی بود که مردم به پا می کردنش و باعث میشد بچه ها نیمه شعبان رو خیلی دوست داشته باشن و یکسال منتظر بشن تا نمیه شعبان بیاد!!!