برداشت های من از جهان پیرامون

بایگانی
آخرین نظرات

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

۱- اون موقع ها که بچه بودم و فوتبال بازی می کردیم،( ما اغلب توی خیابان جلوی در خونمون فوتبال بازی می کردیم، چون یه خیابان ۳۰ متری بود که اون موقع خیلی کم رفت و اومد بود و میشد توش بازی کرد)  یکی از لذت هامون این بود که توپ رو از همه بازیکنای حریف رد کرده باشیم و با دروازه خالی روبرو باشیم، تو این حالت برای تحقیر تیم رقیب، کامل رو زمین دراز می کشیدیم و توپ رو با سر وارد دروازه حریف میکردیم!!!

۲- همه بچه ها دوست داشتن یه  موقعیتی براشون پیدا بشه و با ضربه قیچی برگردان گل بزنن. ولی در عمل زور زورکی این موقعیت رو ایجاد می کردن، یعنی مثلا به دوستشون میگفتن توپ رو جوری پرتاب کن که من برگردان بزنم یا خودشون توپ رو بلند میکردن و بعد برگردان میزدن که خوب، کار ساختگی بود ولی من یه بار توپ داشت وارد دروازه خودمون میشد که من باضربه قیچی برگردان اون رو دور کردم، و اصلا هم قضیه ساختگی نبود، هنوز هم لذت اون قیچی برگردان با من هست بعد از سال ها!!!

۳- باید اعتراف کنم که هیچ وقت فوتبالم زیاد خوب نبود!!! در عوض وقتی تازه بازی های کامپیوتری باب شده بود جزو اسطوره ها!!! بودم. البته از وقتی سونی ۱ وارد بازار شد دیگه من دسته بازی رو بوسیدم گذاشتم کنار.

۴- یکی از جنجالی ترین شرایط هر بازی فوتبالی زمانی بود که توپ به سمت دروازه شوت میشد و از بالای سر دروازه بان وارد گل میشد. خوب ما که اون موقع تیر دروازه نداشتیم و از  دو تا سنگ برای مشخص کردن محدوده دروازه استفاده می کردیم، اما ارتفاع دروازه مشخص نبود، به همین دلیل جنجال بالا میگرفت. دروازه بان ادعا میکرد که توپ خیلی یلند بوده و دستش نمی رسیده و زننده توپ میگفت که دروازه بان به اندازه کافی نپریده و یا توپ از بغل دست دروازه بان وارد گل شده!!! سر این قضیه چه قسم ها که خورده نشد! و چه دعواها که نشد!!!

 

۵- اما پنالتی حکایتی دیگر داشت! توی خیابان محددوده ۱۸ قدم مشخص نیست و اغلب باید با قدم سنجیده میشد. به خاطر این هر موقع هند یا خطایی جلوی دروزاه رخ میداد جنجال اینکه پنالتی شده یا نه اوج می گرفت. من فکر میکنم از یک بازی دو ساعته حدود یک ربع از کل بازی به جنجال پنالتی و فحش و دعواها و قسم خوردن های اون می گذشت. اغلب یک نفر میومد و شروع میکرد به قدم کردن فاصله محل خطا تا دروازه! این شخص اگر جز تیمی بود که پنالتی به نفعش بود قدم هاش رو بزرگ بر میداشت و الا قدم ها رو  کوچک بر میداشت و جنجال پشت جنجال ایجاد میشد.

۶- اما خود پنالتی زدن هم آداب و حکمت ها داشت!!! اغلب دو نفر یکی از تیم پنالتی زننده و یکی از تیم دروازه بان به عنوان دیرک دروزه میومدن و روی سنگ های دروازه می ایستادن.  ولی اینا صاف که نمی ایستادن هی خودشون رو کج می کردن تا شانس گل شدن پنالتی رو کم و یا زیاد کنن. گاه یک پنالتی بارها و بارها تکرار میشد.

 

۶- اما اوج ناجوانمردی اونجا بود که دروازه بان ها هر موقع فرصت گیرشون میومد سنگ های دروازه رو کمی جا به جا می کردن تا گل خودشون رو کوچیک کنن. مثلا میدیدی وقتی بازی شروع میشه طول هر دروازه ۳ متره ولی اخر بازی این طول به ۲ متر کاهش پیدا میکرد. این دیگه به هنر دروازه بان برمیگشت که چطور آروم آروم دروازه رو کوچیک کنه که قضیه تابلو نشه.

 

۷- یکی از صحنه های جنجالی دیگه وقتی بود که باید بازی به اصطلاح ما استوپ (stop) میشد. این حالت زمانی رخ میداد که یم ماشین میخواست از خیابان رد بشه و ما مجبور به توقف بازی بودیم در این حالت، قاعده این بود که هر کس باید سر جای خودش وایسه، ولی هیچکس این قاعده رو رعایت نمیکرد به خصوص تو موقعیت های حساس! عبور هر ماشین یعنی جنجال!!!

 

۹- کارتون فوتبالیست ها هم اون موقع جذابیتی دوچندان برای همه ما داشت!!! اونایی که بازی شون خشن بود فکر میکردن بازی شون سبک بازی کاکرو هست و طبیعتا بقیه هم سوباسا بودن!!!

 

۱۰- یکی از حساس ترین برهه ها در هر سال تحصیلی مسابقات فوتبال دهه فجر بود که با حساسیت زیادی دنبال میشد. باید اعتراف کنم که من هرگز به عنوان بازیکن کلاسمون در این مسابقات انتخاب نشدم (چون فوتبالم خوب نبود، والبته برای انتخاب شدن باید دعوام زیاد میکردی که من اهل اینجور کارا نبودم!!!)روزی که مسابقه فینال برگزار میشد کلاس ها برای حدود یک ساعت تعطیل میشد تا همه دانش اموزا مسابقه فینال رو ببینن. اون دو تا کلاسی که تیم هاشون به فینال رسیده بودن برای هم کلاسی ها سنگ تموم میزاشتن!!! و البته تیم بازنده یک هفته تحت فشار سنگین افکار عمومی !!! قرار می گرفت.

۱۱- دوره دبیرستان که بودم یکسال فیننال مسابقات رو یکی از دانش اموزا که معروف بود به ابراهیم سیبیل اومد و با بلند گوی مدرسه گزارش کرد!!!  گزارشش همه ما رو از خنده کشت!!! تو مدرسه همه فوتبال رو رها کرده بودن و توجه شون به گزارش ابرهیم بود.

۱۲- این ابراهیم  یه دو سه سالی از ما بزرگتر بود، و چون اون موقع ما تو یه سیستمی درس میخوندیم که بهش میگفتن نظام جدید، این سیستم مثل سیستم دانشگاه بود یعنی مثلا میشد شما بری سال سوم دبیرستان اما هنوز چند تا از درس های دوم دبیرستان رو پاس نکرده باشی. این ابراهیم هم اینجوری بود. یه جورایی درسش تموم شده بود اما هنوز چند تا واحدش مونده بود. با ما درس حسابان رو داشت و همیشه  قمپوز در میکرد که من با معلم حسابان فامیلم و عروسی برادرش رفتم و نمره ام تو این درس ردیفه و ... اما آخر سال حسابان رو افتاد!!!

 

۱۳- سال پنجم ابتدایی من و چند نفر از دوستام با پسر سرایدار مدرسه رفیق شدیم، اونم جمعه ها میومد در مدرسه رو باز میکرد و ما با خیال راحت میتونیستم بریم توی حیاط مدرسه و چند ساعت فوتبال بازی کنیم.

 

====================

پ ن: اینا نکاتی هست که خوانندگان وبلاگ در کامنت ها یاپآوری کردن و چون مهم بودن، من اونها رو هم به پست اصلی اضافه میکنم.

 

*

یه کاری که تو محلات ما زیاد بود مسابقه دادن با بچه های کوچه های دیگه بود اون زمان واقعا محله ها از بچه پر بود، حتی رو دیوار مردم می نوشتند تیم فلان آماده مسابقه است، زمین خاکی هم پیدا میشد وگرنه تو همون کوچه ها. لاکچری ترین کار اون زمان هم پوشیدن لباس همرنگ یا کشیدن خط برا دروازه با گچ بود.

و دیگه اینکه بدترین قسمت بازی تو محله ها، افتادن توپ تو خونه هایی بود که صاحبشون پیرمرد یا آدمای بداخلاق بود، چه توپها که پاره نشد

هنوز نفهمیدم چرا بعضی ها موقع شوت زدن یه لحظه دمپایی رو به عقب مینداختن تا پابرهنه شوت کنن! درد داشت اخه

 

توپ پلاستیکی دولایه ها . 😄 . زمان هایی که توپ زیر ماشین گیر میکرد 😂. 

این ها نوستالژی های زمان ما هم بوده 😂

 

 

۱- دیروز توی یه مغازه فروش موبایل بودم یه نفر اونجا بود که به فروشنده میگفت دوستم بهم گفته بهم پول بده بزارم تو بورس ۵۰ روزه دو برابر میشه پولت، دارم ده تومن وام میگیرم بدم دوستم ۵۰ روزه دو برابرش کنه، بعدم میرم بعد ۵۰ روز اصل وام رو پس میدم و ده تومن واسم میمونه!!!

 

۲- این روزا هر کی رو میبینی داره داره در مورد، سرمایه گزاری در بورس  و به دست اوردن پول کلان از این راه حرف میزنه. بورس دارخ نرخ بیکاری در ایارن رو کم میکنه، چون همه شدن فعال بازار سرمایه!!!

 

۳- یکی از همسایه هامون مغازه اش رو جمع کرده و زده تو خط بورس!!!

 

4- این قضیه این روزهای بورس با قضیه های مشهور تب طلا در دنیا مشابه هست. یا جنون گل لاله در هلند.

==========

خوب حالا بریم سراغ تخمین رشد بورس:

شاخص تا کجا رشد میکنه؟

اواخر سال ۹۲ شاخص بورس حدود ۸۰ هزار واحد بود. در طی این حدود ۶ سال ما حدود ۵۰۰ درصد تورم داشتیم و با لحاظ تورم الان باید شاخص حدود ۴۰۰ هزار واحد میشد اما الان شاخص روی ۲ میلیون واحد هست!!! دلیل این تفاوت افزایش معامله گران در بورس هست.

من فکر میکنم سال ۹۲ ما حدود حداکثر ۲۵۰ هزار کد بورسی فعال داشتیم و الان حدود ۵ میلیون نفر، یعنی ۲۰ برابر شدن تعداد معامله گران بورس تونسته شاخص رو ۵ برابر جابه جا کنه.

خوب از حالا به بعد چه اتفاقی میفته:

با روند فعلی که هست به احتمال قوی ما امسال یک تورم حدود ۴۰-۵۰ درصدی رو خواهیم داشت و این یعنی شاخص به طور طیبعی باید یه ۴۰-۵۰ درصدی رشد کنه تا از تورم عقب نمونه.

من حدس میزنم تعداد کدهای بورسی فعال هم تا آخر سال هم حداکثر به حدود ۱۰ میلیون کد برسه که با یه تناسب ساده میتونه منجر  به افزایش حدود ۵۰ درصدی شاخص بورس بشه.

با وجود این دو فاکتور کنار هم شاخص بورس در آخر سال ۹۹ حداکثر میتونه به ۴ میلیون واحد برسه و بورس بازده ای ۱۰۰ درصدی تا انتهای سال داشته باشه.

الیته این بازدهی همگن پخش نمیشه، اون ۵ میلیون نفری که در طول سال ۹۹ احتمالا وارد بورس میشن عملا بازدهی شون خیلی کم میشه و پولش میره توجیب قدیمی ترها. یه جورایی مثل اتفاق تب طلا کاناد.

 

این بازدهی کمتر جدیدترها در عمل یاعث میشه رغبت ورود اونها به بورس کمتر بشه و عملا ۵ میلیون وارد نشن و کمتر  وارد بورس بشن و شاخص هم به عدد ۴ میلیون واحد نرسه.

 

بنابراین تخمین من اینه که شاخص ۴ میلیون واحدی یک کران بالا برای شاخص بورس خواهد بود و بورس در ادامه امسال بیش از ۱۰۰ درصد سود ایجاد نخواهد کرد.

==============

اما چون بورس بخشی از تورم رو پیش خور کرده من تخمینم اینه که شاخص حتی به ۳ میلیون واحد هم نرسه و بازدهی بورس تا آخز سال حتی به اندازه تورم هم نخواهد بود.

 

==========

 

خلاصه پست:

۴ میلیون واحد حداکثر شاخص برای سال ۹۹ خواهد بود. ( به زبان ریاضی این عدد یک کران بالا برای شاخص کل هست)

 

تخمین من اینه که شاخص حتی به سه میلیون هم نرسه، با عدم افزایش شاخص خیلی از یازیگران جدید بورس شروع به خروج میکنن و وقتی کدهای فعال بورسی کاهش پیدا کنن ریزش شاخص هم به سرعت شروع میشه. اگر شاخص نتونه تا اواسط پاییز از مرز ۲.۵ میلیون واحد بگذزه میتونه منجر به یک ریزش خیلی شدید در بورس بشه.

============

بورس از اینجا به بعد بیشتر شبیه شرکت های هرمی مثل گلد کوئست هست، برای رشد نیاز داره آدم های جدیدی واردش بشن و زمانیکه ورود ادم های جدید متوقف بشه، رشد بورس هم متوقف و روند نزول آغازمیشه. مگر اینکه ما با یک شرایط ابر تورمی خیلی قوی روبرو بشیم.