امتحان مبانی آنالیز عددی
1- دیروز سر امتحان مبانی آنالیز عددی، علی رغم اینکه تاکید کرده بودم حتما قبل از امتحان با ماشین حساب کار کنید تا روز امتحان به مشکل نخورید باز اغلب دانشجوها کار با ماشین حساب رو بلد نبودن!!!
2- البته باید این نکته رو هم تاکید کنم که استفاده از ماشین حساب برای درس مبانی آنالیز عددی کار ابلهانه ای است! در واقع باید دانشجوها یاد بگیرن که کد بنویسن. اما چهار تا مشکل هست:
الف) خود دانشجوها به شدت دربرابر انجام پروژه های برنامه نویسی مقاومت می کنن، طوریکه با پافشاری زیاد اونها عموما اساتید بی خیال برنامه نویسی میشن
ب) تعداد دانشجوهای کلاس زیاد هستن و اگر هم استاد اصرار بر کد نویسی داشته باشه، امکان اینکه بتونه پروژه های دانشجوها رو بررسی کنه رو نداره، بنابراین دانشجوها میتونن خیلی راحت پروژه رو بدن یکی دیگه براشون انجام بده
ج) سطح زبان انگلیسی دانشجوها اغلب افتضاح هست؛ بنابراین نیاز دان حتما یه نفر نرم افزارهایی مثل میپل و مطلب رو بهشون یاد بده و وقتی برنامه ارور میده به هیچ وجه نمی تونن بفهمن علت این ارور چیه؛ چون زبانشون ضعیفه پیغام خطا رو متوجه نمیشن
د) اغلب دانشجوها اصلا برنامه نویسی نکردن، با اینکه قبل از درس مبانی انالیز عددی، اغلب دانشجوها درس مبانی برنامه نویسی رو پاس می کنن ولی می تونم با قاطعیت بگم 85 درصدشون حتی یه خط هم برنامه ننوشتن!
× داخل پرانتز: جالبه که بگم زمانیکه من دبیرستان بودم توی سال سوم دبیرستان درسی به اسم مبانی برنامه نویسی داشتیم که ما رو مجبور می کردن با زبان کیوبیسیک برنامه بنویسیم، اون موقع امکانات کامپیوتری خیلی ضعیف بود ( حتی ویندوز هم نبود و کامپیوترها تحت داس بودن) و تو دبیرستان ما سایت نبود ولی ما هر دو هفته یه روز می رفتیم یه مدرسه دیگه و اونجا چون سایت بود بهمون برنامه نویسی یاد می دادن. و ما تو همون دوره دبیرستان کار با حلقه ها و دستورات شرطی رو می دونستیم. درسته که تو لیسانس چون کامپیوتر نداشتم و سایت دانشگاه هم خیلی داغون بود چندان برنامه نویسی نکرده بودم اما کاملا می دونستم چه طور باید برنامه نوشت . ولی گویا الآن همه چی بزن و در رو شده! فقط سعی میشه به هر طریقی شده به دانش اموز یه دیپلم بدن بره، اینکه چیزی یاد بگیره یا نه مهم نیست. یکی از اقواممون می گفت رفته بودم جلسه اولیا و مربیان دبیرستان پسرم، مدیر مدرسه اومد سخنرانی کرد و گفت:" خیالتون راحت باشه همه دانش آموزان مدرسه امسال قبول میشن".
4- یه چیزی که خیلی رایجه تا استاد میاد سر جلسه دانشجوها شروع میکنن به پرسیدن سوال، اگر یک دهم این سوالات رو که حین امتحان میپرسیدن سر کلاس بپرسن؛ بره خودشون دانشمندی میشدن! یکی از دلایل این موضوع اینه که خیلی از دانشجوها اعتماد به نفس جواب دادن به سوالات رو ندارن و دائما نیاز دارن یکی بهشون بگه کاری که می کنید درسته.
5- سر جلسه امتحان هم خیلی جالب بود. 40 تا دانشجو رو توی یه راهرو باریک و طولانی نشونده بودن که وقتی این سر راهرو بودی اون طرفش ناپیدا بود و دانشجوها با خیال راحت میتونستن با هم تبادل اطلاعات علمی داشته باشن!!! حداقل دانشجوها رو توی یه کلاس هم جمع نکرده بودن که لازم باشه حداقل کمی اروم تر و با ترس با هم صحبت کنن، طول راهرو اینقدر طولانی بودن که وقتی مراقب ( که اون هم یه وقت هایی می رفت) و استاد یه طرف راهرو بودن دانشجوها اون طرف می تونستن تمرین آواز هم بکنن چه برسه به تقلب! بعد از امتحان وقتی همه برگه ها رو جمع کردم روی زمین یه کاغذ بود که برداشتم که دقیقا مربوط بود به بخش هایی از جزوه که ازش سوال اومده بود.(اون برگه از جزوه کنده شده بود) احتمالا یکی از دانشجوها جوانمردی کرده بود و بعد از اینکه خودش سوال رو جواب داده بود این برگه رو به دوستانش هم داده بود تا اونها هم مسیر ترقی علمی رو طی کنن. البته نباید از انصاف هم بگذریم که دانشجوهای زیادی هم بودن که به این شرایط به چشم یک فرصت طلایی! نگاه نمی کردن.
---------------------------
- ۹۴/۰۳/۱۷