برداشت های من از جهان پیرامون

بایگانی
آخرین نظرات

۴ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

چه در زلزله اخیر کرمانشاه (ازگله)  و چه در زلزله چند سال پیش آذربایجان (ورزقان)؛ نقش شبکه های اجتماعی بسیار پررنگ بود. مردم به صورت خودجوش حجم عظیمی از کمک ها رو جمع آوری کردن و به مناطق زلزله زده ارسال کردن و این از حجم فشاری کاری که روی هلال احمر و ارتش و سپاه بود کم می کنه. اما همونطور که اغلب افراد به راحتی می تونن متوجه بشن؛ به نظر میرسه توزیع این کمک ها از برنامه و نظم خاصی برخوردار نیست! بعضی از  مناطق امکانات خیلی زیادی دریافت می کنن در حالیکه سایر نقاط ممکنه چیزی بهشون نرسه. مثلا مردم روستاهایی که نزدیک جاده های اصلی هستن به راحتی می تونن خودشون رو به کنار جاده ها برسونن و امکانات رو دریافت کنن یا خودروهای حمل کمک رو به سمت روستاهای خودشون هدایت کنن اما مردمی که روستاشون ار جاده اصلی فاصله  داره کمک کمتری دریافت می کنن ( جالب اینجاست که روستاهایی که نزدیک جاده اصلی هستن اغلب به دلیل همین نزدیکی به جاده اصلی برخوردارتر هم هستن و کمتر نیاز به کمک دارن)؛ 

پیام های زیادی دست مردم میرسه؛ تو یکی گفته میشه دیگه نیازی به آب آشامیدنی نیست؛ تو اون یکی گفته میشه به شدت نیاز به آب آشامیدنی هست. حالا که مردم به صورت خودجوش دارن این کار رو می کنن هلال احمر باید از این فرصت به بهترین شکل ممکن استفاده کنه.


هلال احمر باید طول و عرض جغرافیایی تک تک روستاها و شهرهای کشور رو به همراه جمعیت اونها توی یک پایگاه داده داشته باشه. وقتی که زلزله ای رخ میده بلافاصله کانون زلزله و شدت و عمق اون توسط مراکز مختلقی مثل مرکز ژوئو فیزیک دانشگاه تهران مشخص میشه. براین اساس میشه فاصله تک تک روستاها و شهرهای کشور رو از کانون زلزله به راحتی  توسط فرمول های فاصله در هندسه کروی   به دست آوورد. (البته طبیعیه که که این کار باید توسط کامپیوترها انجام بشه)

حالا نیاز هست که فرمولی داشته باشیم تا براساس اون بشه؛ میزان خسارت به یک منطقه رو براساس چهار فاکتور شدت زلزله؛ عمق زلزله و فاصله زلزله تا اون منطقه و مقاومت خانه های هر منطقه حساب کرد. عمق؛ شدت و فاصله هر منطقه تا کانون زلزله به آسانی حساب میشه؛ فقط می مونه مقاومت خانه های هر منطقه. این پارامتر لازم هم نیست خیلی دقیق محاسبه بشه؛ چرا که عموما کیفیت خونه های هر منطقه تابعی پیوسته از مکان جغرافیایی هر منطقه هست (یعنی کیفیت خونه های دو روستای نزدیک بهم عموما مثل هم هست) اما میشه به طور کلی کیفیت  خونه های کشور رو  مثلا به 5 دسته تقسیم کرد (مثلا استحکام خانه ها در مناطق شهری بیشتر از مناطق روستایی هست) که عدد 5 نشون دهنده بالاترین کیفیت و عدد 1 نشون دهنده کمترین کیفیت باشه و این اطلاعات دسته بندی خونه ها براساس اطلاعات جمع اوری شده توسط مرکز آمار ایران هر 10 سال بازبینی بشه. میشه براساس زلزله هایی که تا حالا رخ داده و اطلاعات اونها موجود هست؛ دست به ساخت تابعی به صورت f از چهار پارامتر شدت زلزله؛ عمق زلزله و فاصله زلزله تا اون منطقه و مقاومت خانه ها زد. برد این تابع رو  عددی بین صفر و یک تعیین می کنیم. میشه به کمک تکنیک های درونیابی توابع چند متغیره  در آنالیز عددی تابع f رو به طور تقریبی تعیین کرد. با داشتن تابع f ؛ فرض کنید {{f_i}} تابع f مربوط به منطقه i- ام و {{x_i}} جمعیت منطقه i باشه در این صورت درصد امکاناتی (از کل امکانات) که باید به منطقه i-ام فرستاده بشه برابر هست با:

\frac{{{f_i}{x_i}}}{{\sum\limits_{j = 1}^n {{f_j}{x_j}} }} \times 100


این فرمول بیشتر به درد روز اول می خوره؛ در وقوع زلزله روز اول خیلی خیلی مهم هست اولا شانس اینکه یه نفر رو بشه زنده از زیر آوار بیرون آوورد در روز اول خیلی بیشتره به علاوه مردمی که دچار زلزله شدن روز اول به شدت در شوک هستن و سردر گم هستن؛ گاهی چنان خودشون رو می بازن که فراموش می کنن می تونن با آتیش زدن یه تیکه چوب؛ خودشون رو گرم کنن!!!

میزان درصد نیازهای هر منطقه میتونه بلافاصله بعد از زلزله و به کمک کامپیوتر محاسبه بشه و در اختیار نیروی سپاه؛ ارتش و هلال احمر قرار بگیره ( چون این نیروها؛ اولین گروه هایی هستن که بلافاصله بعد از زلزله عملیات کمک رسانی رو شروع می کنن و به علاوه سازمان یافته تر هم هستن)

بعد از گذشت روز اول؛ نیروهای ارزیاب هلال احمر که توی هر منطقه هستن می تونن میزان نیازهای هر منطقه رو ذقیق تر براوورد کنن و در داخل یک سایت به اطلاع مردم برسونن؛ این  اطلاعات باید به طور مرتب و ساعت به ساعت آپدیت بشه؛ تا مردم بدونن کمک هاشون رو به چه منطقه ای باید بیشتر ارسال کنن.

به علاوه اطلاعات هر زلزله جدید می تونه کمک کنه، تا فرمول f ی رو که در بالا گفتیم؛ دقیق و دقیق تر کنیم؛ تا در زلزله های بعدی خطای کمتری رو مرتکب بشیم.


پ ن: این رو امروز داخل یک گروه تلگرامی دیدم؛ که نشون میده چقدر امکانات داره بد و نامنظم توزیع میشه.

"امروز توفیقى شد که به مناطق آسیب دیده از زلزله از نزدیک سر بزنیم. من و برادر عزیزم جناب آقاى دکتر رحیمى استاد جانباز دانشگاه علوم پزشکى کرمانشاه، ازگله را براى رفتن انتخاب کردیم که کانون زلزله بوده و گفته مى شد بیشترین آسیب را دیده است. برخى سایت هاى خاص هم اخبارى منتشر کرده بودند که سپاه در آن منطقه مشغول کارهاى مخفى نظامى ست و اجازه ورود امدادگران و مردم را به آن منطقه نمى دهد و حتى یک عکس هم از آنجا منتشر نشده است. حاصل این سفر گزارشى بود که در زیر مى نویسم. توصیه مى کنم دوستان عکس ها و بویژه ویدیوهاىیى را که سعى مى کنم ارسال کنم ببینند. براى گرفتن حس نزدیک به وضعیت منطقه خیلى کمک کننده است.

- برخلاف تصور ازگله آسیب جدى ندیده بود و اکثریت قریب به اتفاق خانه ها سالم بود اما مردم در مقابل خانه هایشان چادر زده بودند.

- نکته بعدى که در بدو ورود خودنمایى مى کرد کمک هاى بسیار زیادى بود که در خیابان اصلى کنار خیابان تلنبار شده بود. مقادیر بسیار زیاد آب معدنى، بسته هاى نان و پوشاک اهدایى کنار مسیر گذاشته شده بود.

- برخى کامیون ها بعلت زیاد بودن کمک ها اصلا" بار خود را خالى نکرده بودند و همانطور در حال پارک بودند. خودروهاى شخصى بسیارى نیز از شهرهاى مختلف کشور با پلاک هاى متفاوت کمک هاى خود را به ازگله آورده و بدنبال محل مناسبى براى توزیع مى گشتند.

- بچه هاى سپاه برخلاف شایعات تماما" بسیج شده و بالگردهاى سپاه روزى هفت بار پرواز داشته و کمک ها را منتقل مى کردند. جالب است که درب سپاه ازگله باز بوده و مردم به داخل محدوده سپاه رفت و آمد کرده و از میان کمک هاى تلنبار شده هر چه لازم داشتند برمى داشتند و مى بردند که اکثرا" پتو و گاهى پوشاک بود. نکته جالب تر این بود که بعلت زیاد بودن پوشاک اهدایى، مردم درب گونى ها را باز کرده و نوع لباس را انتخاب مى کردند."

وقتی این مطلب خوب رو از دکتر امیر ناظمی خوندم. وسوسه شدم تا این پست رو بنویسم.

 من خیلی وقته که متوجه شدم طبقه بندی آدم ها کاری به شدت ناجوانمردانه است؛ اما چاره ای هم نداریم و باید انجامش بدیم (مثلا به وسیله کنکور دانش آموزان رو برای ورود به دانشگاه رتبه بندی کنیم).

ما روی کره زمین تقزیبا 7 میلیارد آدمیم که وارد بازی زندگی شدیم. اما این بازی زندگی به شدت ناجوانمردانه اس؛ شانس یه بچه 10 ساله که الآن تو سومالی زندگی می کنه نسبت به یه بچه ده ساله ای که تو سوئیس زندگی می کنه خیلی کمتره؛ شانس اون بچه 10 ساله ای که توی یکی از محلات پایین یکی از شهرهای متوسط سوئیس زندگی می کنه برای موفقیت به مراتب کمتر از اون کودک 10 ساله ای هست که توی یه محله بالاشهر!!! زوریخ داره زندگی می کنه؛ و به همین ترتیب...

فقط باید یادمون باشه که هیچ وقت خودمون رو از کسی برتر ندونیم؛ چرا که شاید اگر چه روی کاغذ از اون شخص برتر باشیم؛ اما شاید علت این برتر بودن این باشه که اون شخص مسابقه زندگی رو از ما عقب تر شروع کرده. و همچنین خودمون رو هم از هیچکس پایین تر ندونیم؛ چرا که شاید دلیل بهتر بودنشون این باشه که مسابقه رو از نقطه جلوتری نسبت به ما شروع کردن.

اگر آدم هایی مثل بیل گیتس یا مارک زاکربرگ موفق شدن؛ اگرجه این تلاششون برای موفقیت ستودنی هست؛ اما نیاید این رو هم فراموش کنیم که اونها نست به بیش از 99.99 درصد مردم دنیا مسابقه زندگی رو از نقطه جلوتری شروع کردن. مگه چند نفر تو این دنیا هستن که بتونن هزینه تحصیل تو مقطع لیسانس بهترین دانشگاه خصوصی دنیا (هاروارد) رو بپردازن؟

ما همه تو مسیر مسابقه زندگی می دویم؛ اما نه در شرایط یکسان؛


-------------------------------

لکیلا تاسوا علی ما فاتکم ولا تفرحوا بما اتیکم و الله لا یحب کل مختال فخور:(تا شما از بابت آنچه از دستتان می رود تأسف نخورید و غمگین نشوید و نیزبابت آنچه بدستتان می رسد خوشحالی نکنید، چون خدا هیچ متکبر فخر فروشی رادوست نمی دارد) سوره حدید آیه 23

حالا که این روزها موضوع پیاده روی اربعین داغ هست، گفتم شاید بد نباشه؛ کمی از مشاهداتم رو در مورد سفر کربلایی که امسال شهریور ماه رفتم بنویسم. موضوعاتی که می نویسم خیلی ترتیب خاصی نداره و هر چی به ذهنم برسه رو می نویسم. (سعی می کنم چیزهایی که می نویسم خیلی تکراری نباشه)

1- در مهر کردن پاسپورت ها هنگام ورود- خروج به عراق؛ انصافا مامورین ایرانی خیلی تر و فرز بودن؛ اما مامورین عراقی خیلی شل و ول بودن؛ مامورین عراقی هی دو دقیقه به دو دقیقه از پشت میزشون بلند میشدن و می رفتن قدم می زدن واسه خودشون؛ یعنی من حدس می زنم بازده کاری نیروهای ایرانی 2 برابر عراقی ها بود.

2- توی عراق به خصوص بغداد و اطرافش (کاظمین و سامرا ) و کربلا به نظر میرسه مقتدی صدر نفوذ زیادی داره و عکسش همه جا رو در و دیوار هست؛ البته تو نجف این شکلی نبود و چندان عکسی از مقتدی صدر دیده نمی شد و بیشتر عکس آیت الله سیستانی دیده می شد. همچنین عکس های متعددی از رهبری و امام خمینی رو میشه در جای جای عراق دید.

3- توی نجف و کربلا چندین تا تبلیغ آموزش زبان فارسی دیدم. خیلی جالب بود برام!!! به نظر میرسه با سفر هر ساله تعداد زیادی از ایران به عراق بازار آموزش زبان فارسی هم اونجا داغ شده.

4- عراق کلا کشور پر آبی بود. اصلا من فکر نمی کردم اینقدر تو عراق آب زیاد باشه. دجله و فرات واقعا  رودخانه های پر  آبی هستن.

5- سیستم سیم کشی برق خونه ها فوق العاده نا ایمن و درهم و برهم بود؛ یعنی خود این سیستم سیم کشی ساختمون هاشون از تو خیابان یک جاذبه توریستیه!!!

6- شهرهای کربلا و بغداد فوق العاده کثیف بودن، همه جا پر آشغال بود. وضعیت تو نجف خیلی بهتر بود و به مراتب از کربلا و بغداد تمیز تر بود.

7- ماشین های توی خیابان های عراق؛ یه سر و گردن از ماشین های توی خیابان های ایران بالاتر بودن. کلی ماشین باکلاس داشتن و درعین حال کلی پراید و سمند هم به عنوان تاکسی در عراق بود؛ البته ماشین های غیر تاکسی به ندرت پراید و سمند بود و همه ماشین های با کلاس!!! بودن.

8- نیروهای امنیتی به شدت همه چیز رو تحت کنترل داشتن، در مسیرهای منتهی به شهرهای بغداد و کربلا؛ در فاصله های خیلی کوتاه، شاید هر 500 متر یک مقر بتونی برای نیروهای امنیتی ساخته شده بود؛ که تعدادی نیروی نظامی با امکانات کامل داخلشون مستقر بودن.

9- نیروهای نظامی عراق ( چه پلیس و چه ارتش) هیکل و قد و قامت کاملا ورزیده ای داشتن و از این نظر نسبت به نیروهای نظامی که من در ایران می بینم سرتر بودن. شاید علتش این باشه که در عراق سربازی وجود نداره و همه نیروهای نظامی باید استخدام بشن و ممکنه داشتن هیکل مناسب جز شرایط استخدام باشه. البته کلا به نظر می رسید عراقی ها یه مقدار نسبت به ایرانی ها از نظر جثه بزرگ تر هستن

10- تو عراق تعداد سیگاری ها فوق العاده زیاده؛ و تعداد زیادی از مردان سیگاری بودن؛ در مقایسه  با اونها ایرانی ها زیادی پاستوریزه هستن.

11- آسفالت خیابوناشون فوق العاده بد بود (در مقایسه با آسفالت خیابان ها در ایران) و البته در شهر بغداد ترافیک زیادی هم وجود داشت.

12- رانندگی شون از ما ایرانی ها بدتر بود؛ ما با اینکه شهره هستیم به بد رانندگی کردن اما از نظر رانندگی یه سر و گردن بالاتر از عراقی ها هستیم.

13- تو ورودی شهرهایی مثل بغداد یه عده بودن داشتن گوشت می فروختن؛ گوشت ها رو تو اون هوای گرد و خاکی و بسیار گرم عراق همین جوری از یه چوبی آویزون کرده بودن و می فروختن!!!  یه عده هم ماهی زنده پشت وانت می فروختن!!! اونم به این شکل که پشت وانت یه نایلون انداخته بودن و بعد پشت وانت آب ریخته بودن و توش ماهی بود و می فروختن!!!

14- مغازه دارها تسلط خوبی روی زبان فارسی داشتن.

15- داخل حرم امام حسین علیه السلام یه موزه بود؛ اونجا عکسی از یک تکه خاک گذاشته بودن که می گفتن متعلق به اطراف مرقد امام حسین علیه السلام هست و می گفتن (مسولین موزه) که این خاک در روز عاشورای سال 1391 یه مرتبه به رنگ قرمز در اومده، من وقتی از شون پرسیدم الآن اون خاک کجاست گفتن توی انباری گذاشتیم چون مردم میومدن دورش تجمع می کردن و ازدحام میشد. من ازشون پرسیدم آیا بعد از روز عاشورا دوباره رنگ خاک به حالت طبیعی برگشت؛ گفتن نه؛ و خاک ار اون سال قرمز شده و دیگه همونجور قرمز مونده!!! راستش رو بخوایید من خیلی ماجرا رو باور نکردم؛ چون اگر قرار بود خاک قرمز بشه و همون جور قرمز باقی بمونه باید سال های قبل تر قرمز میشد دیگه؛ چرا تا سال 91 وایسوده و بعد قرمز شده

16- توی اطراف حرم ها؛ ایرانی خیلی زیاد بود طوریکه؛ ادم احساس می کرد یه جایی تو ایران هست.

17- مسجد کوفه و مسجد سهله خیلی بزرگ بودن؛ فکر نمی کردم اینقدر بزرگ باشن. 

18- به نظر میرسه بعد از پخش سریال مختار نامه افرادی مثل مختار ثقفی و هانی بن عروه خیلی برای ایرانی ها محبوب شدن؛ چون معلوم بود با ذوق و شوق زیادی این دو نفر رو ایرانی ها در مسجد کوفه زیارت می کردن.

19- اسباب بازی تو عراق خیلی ارزانتر از ایران بود و تنوع اسباب بازی زیادی هم (نسبت به ایران) تو عراق بود.

20- هوا فوق العاده گرم بود.

21- تو اطراف جاده ها به خصوص جاهای حساس و اطراف مراکز نظامی؛ کیسه های خیلی بزرگی بود که پر خاک کرده بودن؛ احتمالا برای جلوگیری از حملات نیروهای انتحاری با ماشین؛ این کار رو کرده بودن.

22- در مورد عکس های شهدای عراقی که در نبرد با داعش شهید شده بودن کلی سلیقه به خرج داده بودن و عکس های جالبی از اونها رو در جای جای شهرهاشون نصب کرده بودن. ( همین چند روز پیش بود که نخست وزیر حیدر العبادی پرچم عراق در القائم به اهتزار در اوورد و با آزادی القائم دیگه داعش تقریبا شهر مهمی رو در عراق در اختیار نداره و عملا شرشون از سر مردم عراق کم شد)

23- در شهرهای نجف و کربلا؛ مردم مرده هاشون رو به حرم می اووردن و دور ضریح می چرخوندن ( این کار قبلا در قم هم رایج بود) به خصوص در نجف که معلوم بود مرده هایی رو حتی از شهرهای دیگه روی ماشین میذاشتن و به حرم امام علی علیه السلام می اووردن.

24- قبرستان وادی السلام واقعا بزرگ و جالب بود. 

25- توی (فکر کنم بغداد) یه ساختمانی بود شبیه قارج؛ به نظرم خیلی جالب بود؛ البته هیچ پنجره ای چیزی روش نبود؛ خیلی دوست دارم بدونم اون ساختمون چی بود.

احتمالا تو خبرها شنیدید که آقای سپنتا نیک نام در شهر یزد به عنوان منتخب شورای شهر انتخاب شده؛ اما به دلیل زرتشتی با حضورش در شورا مخالفت شده. در این مورد دکتر علی مطهری نامه‌ای به آیت الله یزدی نوشته و در قسمتی از این نامه آوورده:

" گفته‌اید {یعنی آیت الله یزدی گفته است} اگر کاندیداتوری این افراد {یعنی اقلیت‌های دینی} آزاد باشد ممکن است در شهری که اکثریت مسلمان دارد اینها در شورای شهر اکثریت پیدا کنند؛ مطلبی که احتمال تحقق آن صفر است."

-----------

این جمله که دکتر مطهری گفتن احتمال وقوع چنین حالتی صفر هست. حرف درستی نیست؛ و اتفاقا تحت یک شرایطی می تونه احتمال وقوع خیلی بالایی داشته باشه.

مثلا در شهری مثل یزد که 530 هزار نفر جمعیت داره؛ چیزی در حدود 400 هزار نفر واجد شرایط رای دادن هستن و شورای شهر یزد 11 نفر نماینده داره و در انتخابات سال 96 بالاترین رای فرد منتخب شورا 34 هزار رای بوده. فرض کنید تو این شهر 10 درصد واجدین شرایط اقلیت باشن (مثلا یهودی؛ مسیحی و زرتشتی و ...) یعنی 40 هزار . حالا اگر گروه اقلیت با هم تبانی کنن و مثلا 11 نفر نامزد معرفی کنن و همه اقلیت ها هم به این 11 نفر رای بدن در این صورت خیلی راحت تمام اعضای شورای شهر اقلیت خواهند شد!!!! 

حتی اگر فقط نیمی از افراد اقلیت هم به نمایندگان اقلیت رای بدن ( به شرطی که اقلیت 11 کاندیدا داشته باشن) بازهم به احتمال خیلی خیلی بالا اکثریت شورا در اختیار اقلیت قرار می گیره.

در واقع در اینجا در مورد اقلیت با یه احتمال شرطی رو برو هستیم. یعنی احتمال رای آوردن یک فرد اقلیت وقتی که بخش زیادی از اقلیت بهش رای میدن نسبت به کاندیداهای معمولی خیلی بیشتر میشه!!! (به خصوص وقتی که تعداد کاندیداهای غیر اقلیت خیلی زیاد؛ و تعداد کاندیداهای اقلیت کمتر مساوی کرسی های شورا باشه!!!).

مثلا اگر شهری مثل یزد رو در نظر بگیریم که برای انتخابات شوراها توش 300 نفر نامزد شده باشن و از این 300 نفر 10 نفر نامزد اقلیت باشن و فقط نصف اقلیت ها هم به نامزدهای اقلیت رای بدن؛ در این صورت هر نامرد اقلیت به طور متوسط حدود 32000 هزار رای می تونه کسب کنه در حالیکه یک نامزد غیر اقلیت به صور متوسط می تونه حدود 11000 هزار رای کسب کنه!!! و چون در چنین انتخاباتی با نامزدهای خیلی زیاد توزیع آماری تعداد آرای کاندیداها از یک توزیع نرمال با واریانس نه چندان زیاد تبعیت می کنه؛ به راحتی میشه نتیجه گرفت که بخش زیادی از کرسی های شورا در اختیار اقلیت قرار می گیره!!!

شاید بگید چرا این اتفاق در انتخابات شوراهای یزد نیفتاده؟ جوابش اینه که احتمالا کاندیداهای اقلیت همین یک نفر بوده که رای آورده و بقیه نامزدهاشون یا اصلا نبودن و یا تایید صلاحیت نشده بودن.

پ ن: در اقع در چنین انتخاباتی نامزد اقلیت از یک مزیت رقابتی تا عادلانه نسبت به سایر افراد بهره مند است؛ که می تونه روی نتیجه  نهایی تاثیر بسزایی بزاره