مطالعه اتوبوسی!!!
یک حسنی که دوران تحصیل فوق لیسانس و دکتری برای من داشت؛ مطالعه داخل اتوبوس هر هفته در مسیر رفت و برگشت به تهران بود!!! نصف این مطالعه؛ مطالب غیر درسی بود و نصفشم درسی!!! بیش از نصف مقالاتی رو که دوران تحصیلات تکمیلی نوشتم؛ ایده هاش رو داخل اتوبوس به دست اووردم و تو اتوبوس بهشون فکر کردم.
کتاب های غیر درسی هم که خوندنشون تو اتوبوس فوق العاده بود؛ چون گاهی اینقدر از کتابه خوشم میومد که اصلا دوست نداشتم اتوبوس به مقصد برسه و من مجبور بشم خوندن اون کتاب رو متوقف کنم.
------------------
البته اون وسط های دکتری؛ خیلی فشار روم بود و باید تا نزدیک های شب تهران تو دانشگاه میموندم و بعد میومدم خونه و فردا صبحشم باید میرفتم سرکار؛ اون موقع ها دیگه تو اتوبوس کاری نمی تونستم کنم و همینطوری خوابم می گرفت. یکبار که خیلی خسته از تهران برگشتم وقتی از ماشین پیاده شدم؛ یه تاکسی اینجا بود که سوار شدم؛ و توی ماشین هم همش چشام بسته بود؛ یه مرتبه راننده گفت شما نمی خوای پیاده شی اخرشه؛ من چشمم رو باز کردم دیدم همه مسافرا پیاده شدن؛ و چون هوا تاریک بود من اصلا نمی دونستم الان کجاس شهریم که پیاده شم؛ اصلا نمی دونم راننده کجا رفته بود؛ الکی به راننده گفتم که من تو این شهر مسافرم و شهر رو نمی شناسم؛ من رو ببر میدون مطهری!!!
ولی سال اخر دکتری؛ اوضاع کاملا روبه راه بود؛ مقالاتم رو فرستاده بودم و کاری نداشتم جز انتظار برای اومدن جوابشون؛ دیگه از اون خستگی های قبلی هم خبری نبود و راحت میشد تو اتوبوس کتاب غیر درسی خوند.
------------------------------------
- ۹۵/۰۹/۲۵