کارتون خاطرات
امروز دنبال یه سی دی ویندوز قدیمی می گشتم که به طور اتفاقی رفتم سراغ یک کارتون پر از کتاب های قدیمی و دفترهای قدیمیم. خیلی حال داد چند ساعتی باهاشون مشغول بودم. دفتر هنر کلاس سوم راهنماییم رو دیدم، کلی توش نقاشی کشیده بودم. کتاب ادبیات دوره راهنمایی رو دیدم.
تو یکی از صفحاتش این سوال اومده بود: جمله زیر را با نوشتن یک خط کامل کنید:
کبوتر نامه راسان روی سیم های خطوط انتقال تلفن نشسته است
و من این جمله رو اینطور تکمیل کرده بودم: کبوتر به این فکر میکند که اختراع تلفن عجب کار خوبی بوده است چون زحمت من را کم کرده است.
کارنامه کنکورم رو دیدم. ریز نمرات دوره راهنماییم رو پیدا کردم. چند تا از کارنامه های دوره دبیرستان رو پیدا کردم. و کلی خاطرات جور وا جور در ذهنم مرور شد.
دفتر کلاس کامپیوترم رو پیدا کردم، کلا در مورد آموزش سیستم عامل DOS بود.
کارت کتاب خونه ای که مربوط به کلاس سوم راهنماییم بود رو پیدا کردم، یادش به خیر با اون کارت همه دکتاب های ژول ورن رو گرفته و خونده بودم!!! اصلا اون موقع تفریحم کتاب خوندن بود.
چند تا از مجلات ماهنامه دانشمند رو پیدا کردم، تو دوره دبیرستان هر ماه میخریدم و میخوندمش. اون موقع که خبری از اینترنت نبود، این ماهنامه دانشمند نعمتی بود برای من.
کلا روز خیلی خوبی بود. و خواستم اینجا ثبتش کنم. راستش بعضی وقت ها که پست های قدیمی همین وبلاگ رو هم میخونم همین حس رو دارم. یک وبلاگ قدیمی هم داشتم ماله سال ۱۳۸۷، حیف که حذفش کردم.
- ۹۹/۰۸/۰۴
سلام
من هم که این پست رو دارم میخونم واسم جالب بود..
چند وقت پیش داییم گفت برو توو مدارکم یه برگه رو زود پیدا کن بیار، از اونجایی که با دقت نگاه میکنم :) کارنامه ابتدایی شو پیدا کردم خیلی جالب بود چون ساختار آموزشی اون زمان و حتی اسم درسا در کارنامه هاشونم با ما متفاوت بود..
از مامانم شنیده بودم داییم خیلی شیطون بوده و خیلی اذیتش میکرده ولیهمیشه فکر میکردم بازیگوشی خواهر برادری بوده اون روز فهمیدم نه کلا خیلی فراتر بوده!!!! انضباط ۱۲ :))) بعد به داییم گفتم شما زمان مدرسه مگه رو دست راه میرفتین اخه چجور انضباط ۱۲؟! گفت ببین دایی شما همیشه میخوای یه چیزو پیدا کنی همه زندگیو میگردی؟ :)