برداشت های من از جهان پیرامون

بایگانی
آخرین نظرات

امروز یک برنامه طنز جالب دیدم که توش یک مجری توی خیابان از مردم می پرسید:" تاثیر ایجاد فضای سبز در شهرها در کاهش ترافیک چقدر هست؟"

البته مصاحبه شونده ها نمی دونستن برنامه طنز هست و فکر می کردن یک برنامه جدی هست. با اینکه واضح هست که ایجاد فضای سبز تاثیر خاصی بر ترافیک نداره، اغلب مصاحبه شونده ها می گفتن که ایجاد فضای سبز تاثیر خیلی خیلی زیادی بر کاهش ترافیک داره. و وقتی مجری ازشون میپرسید که چطور فضای سبز برکاهش ترافیک تاثیر میزاره جواب های عجیب و غریبی می دادن. بعد تو ادامه مجری ازشون این سوال بی ربط رو می پرسید:

"آیا به نظرتون باید وقت فضای سبز رو زیاد کنیم؟"

اغلب مصاحبه شونده ها می گفتن آره باید وقتش رو زیاد کنیم. (اصلا با خودشون فکر نمی کردن سوال معنی داره یا نه؟)

البته شمایی که داری این متن رو میخونی فکر نکن اگه جای مصاحبه شونده ها بودی جواب بهتری می دادی, ما هم نهایتن جوابی مثل اونها می دادیم. مصاحبه شونده ها فکر می کردن سوال جدیه و باید بهش جواب بدن، و طبق خصلت عمومی بین ایرانی ها که اصولا خودمون رو در همه زمینه ها صاحب نظر می دونیم و گفتن نمی دونم رو یک عیب بزرگ می دونیم، سعی می کردن یه جوابی به سوال داده باشن.

زمانیکه دانشجوی کارشناسی ارشد بودم. چندین دانشجوی دکتری مهندسی برق و کامپیوتر و ... رو می شناختم که میومدن و درس هایی رو با ما در دانشکده ریاضی پاس می کردن. حتی یک بار یکیشون سر کلاس انالیز حقیقی ارشد به استاد گفت که ما درس های لیسانس ریاضی رو پاس نکردیم و وقتی یک مرتبه میاییم به کلاس ارشد، خیلی برامون سخته و از اینجور حرف ها...
اما نکته ای که جالب هست؛ من ندیدم دانشجوهای ریاضی برای آشنا شدن با کاربردهای ریاضی برن و در دانشکده های دیگه درس پاس کنن.
مثلا اگر شما از یک استاد ایرانی که موجک کار می کنه بپرسید، موجک به چه دردی میخوره ممکن هست خیلی سریع به شما بگه موجک ها در زمینه نویز زدایی در مهندسی برق کاربرد داره (جالبه که ما جوری آموزش دیدیم که از چنین جوابی قانع بشیم!!!) ولی اگر از این شخص بپرسید نویز اصلا چی هست؟ تو اغلب موارد درست نمی دونه چیه، یا حتی اگر بدونه، شما اگر ازش بپرسید که چطور با موجک ها نویز زدایی می کنن و یا اصلا خود شما تا حالا برای مسائل ساده با استفاده از موجک نویز زدایی کردید یا نه؟ مطمئنا پاسخش منفی هست.
افراد زیادی هستن که ادعا می کنن مثلا ریاضیات مالی کار می کنن، در حالیکه شاید حتی یک کتاب ساده با موضوع اقتصاد هم نخونده باشن. اون شخص یه معادله دیفرانسیل دیده و شنیده که این معادله دیفرانسیل در زمینه های مالی ظاهر میشه، تلاش میکنه اون رو حل کنه و بر این اساس خودش رو ریاضی مالی کار میدونه. کسی که واقعا میخواد ریاضی مالی کار کنه باید بره دانشکده اقتصاد و یا مدیریت درس پاس کنه و با اساتید این رشته ها دمخور باشه تا مسائل این زمینه رو بهتر بشناسه. واقعا بری من سخته بپذیرم کسی داره ریاضیات مالی کار می کنه و مشغول مدلسازی بازارهای سهام و یا مالیه، ولی حتی نمی دونه چطور میشه سهام خرید!!!
 یا مثلابه کسی که نظریه اعداد کار می کنه می گی نظریه اعداد به چه دردی میخوره میگه در زمینه رمز نگاری کاربرد داره، میگی چه کاربردی داره، میگه هر چی عدد اول بزرگتری داشته باشیم می تونیم به امنیت بیشتری برسیم، بعد ازش می پرسیم چطوری ؟میگه نمی دونم.
واقعیتش اینه که فقط یه چیزی شنیده. اما اگر این شخص می رفت و در دانشکده کامپیوتر درس هایی رو در زمینه امنیت اطلاعات پاس می کرد. خیلی بیشتر میتونست از دانش نظریه اعدادش استفاده کنه.
یا مثلا به طرف میگی هندسه به چه دردی میخوره، میگه هندسه در نظریه ریسمان در فیزیک کاربرد داره، بعد می پرسی این نظریه ریسمان که گفتی یعنی چه؟ میگه یعنی دنیا از رشته های ریزی که ارتعاش می کنن تشکیل شده (البته این رو هم خودش مطالعه نکرده داخل فیلم های مستند دیده) بعد ازش می پرسی خوب هندسه کجای این موضوع کاربرد داره، هاج و واج بهت نگاه میکنه!!!

شاید لازم باشه که  دانشجویان ریاضی  رو مجبور کنیم توی دوره دکتراشون حداقل 8 واحد درس از دانشکده های دیگه پاس کنن تا بدونن جهت گیری شون در تحقیقات آینده باید چطوری باشه. همین عدم آشنایی با زمینه های عملی باعث میشه که ما ریاضیدان ها!!! گاهی وقت ها شرط هایی رو برای حل مسئله بزاریم که در عمل وجود ندارن و یا شرط هایی رو نادیده بگیریم که در عمل وجود دارن.
مثلا ما تو یکی از مقالاتمون برای یکی از مثال هامون در زمینه بازسازی تصاویر، 5 درصد نویز در نظر گرفته بودیم ، یکی از داورها ایرادی که ازمون گرفته بود این بود که چنین سطح نویزی در زمینه بازسازی تصاویر خیلی غیر واقعی هست و در عمل نویز خیلی کمتر از این حرف هاست. علت اینکه ما چنین سطح نویزی رو در نظر گرفته بودیم این بود که ما وافعا نمی دونستیم یک مسئله بازسازی تصویر اصلا چی هست؟ فقط میخواستیم پیش داور افه بیایم  که روش ما در زمینه بارسازی تصاویر نویز دار هم کاربرد داره!!! تو همین زمینه بازسازی تصاویر کتاب های خوبی هست که به طور کامل فرآیند این کار رو توضیح دادن ولی همه ما یه جوری از خوندن اون کتاب ها شونه خالی می کردیم . آخه ما رشتمون ریاضی بود چرا باید می رفتیم مباحث دیگه رو می خوندیم!!!

یکی از خوانندگان وبلاگ این سوال رو پرسیده:

"امکان دارد که درباره پذیرش در دوره ی کارشناسی ارشددوره روزانه بدون کنکور توضیح دهید

شرایط آنرا بیان کنید"

-----------------------------
در مورد پذیرش بدون آزمون بهتره که از کارشناسان آموزش دانشگاه بپرسید، یا اگر کسی اطلاعات کامل تری از این چیزی که من می نویسم داره، خیلی خوب میشه اگر به عنوان کامنت بنویسه.
تا اونجا که من می دونم اگر کسی معدل لیسانسش بیشتر از 17 باشه، می تونه توی رشته خودش و در دانشگاه خودشون بدون آزمون ارشد بخونه. اما یه موضوعی که هست و عموما به طور رسمی اعلام نمیشه اینه که شما اگر معدل لیسانستون خوب باشه می تونید برید و با مدیران گروه در دانشگاه های مختلف صحبت کنید و اون موقع اگر اونها از رزومه شما راضی باشن، میتونن اسم شما رو به عنوان دانشجوی یدون آزمون معرفی کنن. البته این بیشتر در مورد دانشگاه های بزرگ اتفاق میفته که خیلی خودشون رو موظف به رعایت موبه موی بخش نامه های وزارت علوم نمیدونن.
البته کسانیکه دانشجوی شاگرد اول ورودی شون باشن هم سهمیه جداگونه ای دارن که من دقیقا نمی دونم چطور اعلام میشه ولی مثلا من دانشجویی رو دیده بودم که دانشگاه خوارزمی قبول شده بود و بعد با سهمیه شاگرد اولی اومد دانشگاه امیرکبیر
----------------
البته خیلی تو قید و بند قانون نباشین!!! برین با خود دانشگاه ها صحبت کنید.
من یکی از دوستام کنکور روزانه قبول شده بود ولی نمی خواست دانشگاه بره، طبق قانون اون نمی تونست سال بعد کنکور بده، ولی رفت سازمان سنجش و مشکلش رو گفت .ازش یه پولی به عنوان جریمه گرفتن و گذاشتن سال بعد دوباره کنکور بده.

احتمالا خیلی از خوانندگان این وبلاگ این تجربه رو داشتن که مدت ها به حل سوالی فکر کردن و نتونستن حلش کنن و بعد از چند وقت بدون اینکه مطالعه ی جدیدی تو اون مبحث داشته باشن، به همون سوال فکر کردن و مسئله رو حل کردن. و برعکس این موضوع هم هست گاهی ما مسئله ای رو حل می کنیم و چند وقت بعد که راه حل مسئله رو فراموش می کنیم هر چی فکر می کنیم به جواب نمی رسیم. به نظر میرسه حل مسائل ریاضی هم تا حدی وابسته به شانس هست.گاهی وقت ها شانس داریم مسئله حل میشه و گاهی وقت ها شانس نمیاریم و مسئله حل نمیشه.

حالا اینکه چرا آدم هایی مثل گاوس اینقدر شانس داشتن رو نمی دونم!!!

یکی از خوانندگان وبلاگ این سوال رو پرسیده

"


اگه امکان داره درباره ارشد هم مطلب بنویسید
درباره گرایش های مختلف از نگاه خودتون و درجه سختی اونها و میزان اشباع شدن برای جذب در هیئت علمی و میزان استفاده از نرم افزارهای کامپیوتری در اونها و..."
------------------------------
پیش نوشت: تمام پاسخ هایی که من میدم نظر شخصیم هست و اگر شما از کس دیگه بپرسید ممکن هست جواب متفاوت تری بده

1- گرایش های رشته ریاضی در ارشد به دو بخش کلی محض و کاربردی تقسیم میشه. توصیه اکید من اینه که افرادی که می خوان انتخاب کنن اولویت بیشترشون با گرایش های کاربردی باشه
2- من حدس می زنم سخت ترین گرایش رشته ریاضی در ارشد، هندسه (از گرایش های محض) باشه.سختی گرایش های کاربردی تقریبا در یک سطحه و عموما آسون تر از گرایش های محض هستن.
3- برای جذب شدن به عنوان هیئت علمی بهتره که گرایش های میان رشته ای مثل ریاضیات مالی و یا ریاضیات زیستی و یا رمز رو بخونید اما باید توجه کنید که تعداد دانشگاه هایی که این گرایش ها رو ارائه میدن کمن و اینکه چون این گرایش ها جدیدن تعداد آدم هایی که واقعا سواد لازم رو تو این زمینه ها داشته باشن کمن
4- در مورد استفاده از نرم افزارها و برنامه نویسی تقریبا تمام گرایش های کاربردی در سطح وسیع از نرم افزارها و برنامه نویسی استفاده می کنن به خصوص در گرایش انالیز عددی بیش از نیمی از پروِژه کارشناسی ارشد رو برنامه نویسی تشکیل میده. اما در گرایش های محض به ندرت کسی رو دیدم که از برنامه نویسی استفاده کنه.
----------------------------------
چند توصیه دیگر:
الف) در شرایط فعلی من اکیدا به دانشجویان ریاضی توصیه می کنم که به جای ارشد ریاضی، برن  ارشد آمار و یا علوم کامپیوتر بخونن
ب) در شرایط فعلی قبول شدن ارشد ریاضی خیلی خیلی سادست! من قویا حدس میزنم کسی که برگه سفید هم تحویل بده قبول میشه. چیزی که الآن مهم تر هست اینه که دانشجوها با خودشون فکر کنن و ببینن که آیا توانایی و علاقه و انگیزه لازم رو برای خوندن ارشد ریاضی دارن و یا نه؟ اگر یکی از این 3 فاکتور رو ندارید بهتره وقتتون رو با ارشد خوندن تلف نکنید.
ج) در سال های اخیر به دلیل افزایش ظرفیت ارشد و کاهش شرکت کنندگان شانس قبولی در ارشد افزایش چشمگیری پیدا کرده و به تبع اون کیفیت دانشجوها به شدت کاهش پیدا کرده، در چنین شرایطی اگر دانشجویی خوب کار کنه! به شدت میتونه تو دانشکده ای که درس می خونه شاخص بشه (چون سایر رقبا ضعیفن)

چیزی که من تو سال های طولانی دوران تحصیلیم دیدم (در ایران اینجوریه و خارج از کشور رو نمی دونم شاید اونجا هم اینجوری باشه) تو امر آموزش بیش از حد وارد جزئیات می شیم به جای اینکه بر ایده های کلی تکیه کنیم. درست مثل این میمونه که شما 2 تا سرباز داشته باشید و دست هرکدوم یه تفنگ بدید و به سرباز اول اطالاعات جزیی از قبیل اینکه طول تفنگ چقدر هست؟ وزن تفنگ چقدره؟ میزان سرعت اولیه گلوله در زمان شلیک چقدره؟ طول لوله تفنگ چقدره؟ وزن خشاب چقدره؟ بدید ولی به سرباز دوم یاد بدید چطور میشه با تفنگ شلیک کرد. تا زمانیکه جنگی در کار نیست ما ممکنه این دو سرباز رو با هم مقایسه کنیم و ببینیم سرباز اول چقدر اطلاعات داره اما درست زمانیکه جنگ شروع بشه (پای عمل بیاد وسط) تازه می فهمیم اغلب اون اطلاعاتی که سرباز اول داره بیفایدس !!! و همون اطلاعات کلی که سرباز دوم داره برای جنگ کفایت می کنه.

این مثال رو از کتاب فیزیک برای سرگرمی اینجا میزنم. اغلب ما قانون سوم نیوتن رو می دونیم و با کمک اون ده ها مسئله مختلف در مورد قرقره ها و سطوح شیب دار حل کردیم. حالا بیاییم به قانون سوم نیوتن اینجور نگاه کنیم: یه اسب داریم و یه ارابه، وقتی که اسب شروع به کشیدن ارابه میکنه، ارابه هم طبق قانون سوم نیوتن در جهت عکس شروع به کشیدن اسب میکنه. پس چرا مجموعه اسب و ارابه حرکت می کنن در حالیکه داره دو تا نیروی هم اندازه و مخالف هم اثر می کنه!!!


به نظر میرسه در اغلب موارد مفاهیم به درستی درک نمیشه. چرا که تصور غلط ضرورت گفتن جزئیات باعث میشه چندان نشه برروی ایده های کلی تمرکز کرد ( بگذریم از اینکه اغلب معلمین و اساتید دانشگاه هم خودشون ایده های اصلی رو به درستی بلد نیستن).

شاید اینجا بد نباشه یه باره دیگه خاطرات ریچارد فاینمن (یکی از بزرگ ترین فیزیک دانان قرن بیستم) درباره آموزش در برزیل رو با دقت بخونید.

فکر می کنم آموزش در برزیل خیلی شبیه آموزش در ایران باشه. من می خواستم این نوشته رو ادامه بدم ولی دیدم هر چی من بخوام بگم بهتر از اون رو فایمن گفته. پس توصیه می کنم یکبار دیگه خاطرات فایمن رو بخونید.


این عنوان خبری هست که سایت تابناک زده:

" دزدی از صندوق های صدقات جرم است" و در ادامه نوشته:

"رئیس کمیته امداد امام خمینی(ره) از برگزاری جلسه ای با فرمانده نیروی انتظامی خبر داد و گفت: در این جلسه قرار شد فرمانده نیروی انتظامی به همه استان ها ابلاغ کند که برداشتن پول از صندوق صدقات دزدی و جرم محسوب می شود و ماموران پس از اعلام این تخلف با فرد خاطی همانند جرایم دزدی برخورد خواهند کرد."

-------------------------

یعنی تا الآن دزدی از صندوق های صدقات جرم نبوده!!!

2-3 ماه قبل یه جایی نزدیک ترمینال جنوب تو تهران یه نفر رو دیدم که با چکش و پیچ گوشتی و با خونسردی کامل در حال شکستن درب یکی از صندوق های صدقات بود. نگو بنده خدا مشغول کار قانونیش بوده!!!



فرض کنید در یک بازی حذفی قرار هست تیم فوتبال ایران و  ژاپن با تیم ملی مالدیو بازی کنن ( زمانیکه مالدیو 17 بر صفر به تیم ایران باخت این کشور تبدیل شده بود به نماد فوتبال ضعیف در ایران) فرض کنید شانس پیروزی ایران برابر مالدیو 99 درصد و شانس پیروزی  ژاپن برابر مالدیو 98 درصد باشه. در این صورت شانس پیروزی ایران و  ژاپن تقریبا با هم برابر هست. 

اما آیا شانس پیروزی مالدیو بر ایران و ژاپن هم برابر هست؟

به وضوح جواب خیر هست. چرا که شانس پیروزی  مالدیو بر ژاپن 2 برابر (100 درصد) بیشتر از شانس پیروزی مالدیو بر ایران هست!!!

محققان موفق به ساخت رایانه ای با عملکردی شبیه مغز انسان شده اند که قادر است پیچیده ترین مسائل ریاضی جهان را حل کند.
 
به گزارش مهر، محققان دانشگاه کالیفرنیا با استفاده از رایانه پیشرفته «memcomputer» موفق به حل و انجام پیچیده ترین عملیات های محاسبات ریاضی شدند.

این رایانه علاوه بر حل مسائل ریاضی می تواند دستیاری برای متخصصان مغز و اعصاب باشد تا آنها را در شناخت عملکرد بهتر مغز انسان یاری کند.

در تراشه های امروزی که برای تولید رایانه ها استفاده می شود، قسمت پردازنده که محاسبات را انجام می دهد از واحد حافظه که وظیفه ذخیره سازی اطلاعات را برعهده دارد کاملا جدا است. تبادل و انتقال دائمی اطلاعات بین این دو بخش باعث کاهش سرعت و عملکرد رایانه ها می شود.

اما رایانه جدید عملکردی کاملا شبیه به عملکرد نورون های مغزی انسان دارد. نورون های مغزی به پردازش و ذخیره سازی اطلاعات می پردازند. محققان با استفاده از این عملکرد موفق به ساخت رایانه ای شده اند که قادر به حل پیچیده ترین مسائل ریاضی است.

محققان معتقدند با درک بهتر عملکرد نورون های مغزی می توان به نمونه های بسیار پیشرفته تری از رایانه «memcomputer» دست یافت. در ساخت این رایانه از تراشه ای با اسم «memprocessor» استفاده شده است. این تراشه می تواند پیچیده ترین عملیات های محاسباتی و ذخیره سازی را به طور متمرکز انجام دهد.

اکنون تحقیقات بیشتر برای ساخت رایانه ای آغاز شده که با داشتن تراشه های متعدد «memprocessor» بتواند به طور همزمان به حل یک معما یا مسئله بپردازد.

منبع (+)

امروز یک پیرمرد بیسواد (تاکیدم بر بیسواد بودن این پیرمرد برای اینه که بگم اون مطالعه ای در مورد اسکندر و ذوالقرنین و اینجور چیزا نداشته) یک حکایتی رو به این شکل برام تعریف کرد:

" گفت که اسکندر اجازه نمی داد هیچکس موهاش رو اصلاح کنه، تا اینکه مردی پیدا شد و به اسکندر گفت بزار من موهات رو کوتاه کنم و هر رازی داشته باشی که بخواهی از مردم پنهان کنی من این راز رو جایی آشکار نمی کنم. اون شخص موهای اسکندر رو اصلاح می کنه و می بینه که اسکندر روی سرش دو تا شاخ داره. اون شخص اواخر عمرش دچار یه بیماری میشه و اطبا می گن علت بیماریش اینه که این شخص رازی رو میدونه که نمی خواد به کسی بگه و چون این راز توی دلش سنگینی می کنه دچار بیماری شده. این شخص میره داخل یه نیزار و فکر میکنه که اونجا کسی نیست و داد میزنه : ای مردم اسکندر دو تا شاخ داره صدا داخل نیزار میپیچه و به گوش یک چوپان میرسه و این چوپان این راز رو به همه میرسونه و همه متوجه میشن که اسکندر دو تا شاخ داره"

---------------

نتیجه اخلاقی که از این حکایت می گرفت این بود که اگر رازت رو به هر کسی بگی بالاخره روزی آشکار میشه. 

-----------------

از وقتی این حکایت رو شنیدم یه نکته ای به ذهنم رسیده. به احتمال بسیار قوی این پیرمرد این حکایت از افراد دیگه ای و چه بسار از پدرانش شنیده باشه. و این یعنی اینکه حداقل بخشی از مردم در گذشته این تصور رو داشتن که اسکندر کبیر (مقدونی) دارای دو شاخ بوده. حالا 2 تا احتمال وجود داره.

1- بخشی از افراد در گذشته فکر می کردن که فردی به نام ذوالقرنین (یعنی صاحب دو شاخ) که در قرآن اومده اسکندر هست. و بنابراین نتیجه گرفته بودن که اسکندر صاحب دو شاخ بوده و براساس این چنین حکایاتی رو ساختن

2- یک احتمال دیگه هم هست اونم اینه که در گذشته برخی  این اعتقاد رو داشتن که اسکندر دارای (مستقل از اینکه ذوالقرنین در قران چه کسی هست) دو شاخ هست. یعنی در واقع از سال های خیلی دور این اعتقاد در بین گروهی از مردم بوده که اسکندر دارای دو شاخ هست.

اگر این احتمال دوم درست باشه اون موقع چه بسا اسکندر کبیر همون ذوالقرنین باشه. چرا که قران از کسی نام میبره به اسم دارنده دو شاخ و اسکندر هم کسی بوده که معروف بوده به داشتن دو شاخ (به شرط درست بودن احتمال دوم)

--------------------------------

البته این نکته رو باید اینجا اشاره کنم و اونم اینه که کلا اسکندر آدم خیلی با سوادی بوده و حتی خودش یادداشت های روزانه ای از لشکرکشی هاش رو می نوشته و تو سپاهیانش هم آدم با سواد کم نبوده و چندین نفر از سردارانش خاطرات فتوحات اسکندر رو ثبت کردن و به نظر نمیرسه که اون ذوالقرنینی که دیوار مستحکم رو میسازه همون اسکندر مقدونی باشه چرا که من جایی نخوندم (و فکر هم نمی کنم باشه) کسی از سپاهیان اسکندر از ساخت چنین دیواری توسط اسکندر حرفی زده باشه (چون خیلی از موارد فتوحات اسکندر تقریبا به دقت ثبت شده و به چنین ماجرایی توشون اشاره نشده)

------------------------------------

به هر حال برای من جالبه که بدونم چرا چنین حکایتی که در بالا گفتم در مورد اسکندر شکل گرفته. آیا این اعتقاد بین برخی از دانشمندان اسلامی که اعتقاد داشتن اسکندر همون ذوالقرنین هست باعث ساخته شدن چنین حکایاتی بوده یا نه؛ شاید از گذشت های دور بین مردم معروف بوده که اسکندر دارای دو شاخ بوده (بدون این که ماجرای ذوالقرنین بودن اسکندر مطرح باشه)که در این صورت در مورد ذوالقرنین بودن اسکندر باید بیشتر تامل کرد.

-----------------------------

البته من هم فکر می کنم، ذوالقرنین بودن کوروش محتمل تر است.