برداشت های من از جهان پیرامون

بایگانی
آخرین نظرات

ماکروسافت دیروز سورفیس پرو 4 را معرفی کرد. به نظر من یک لپ تاپ تبلت فوق العادس که ماکروسافت قیمتش رو زیر 900 دلار اعلام کرده که به نظر خیلی مناسب میرسه. رقابتی که سه غول بزرگ فناوری یعنی ماکروسافت، اپل و گوگل با هم دارن دائما در حال شدیدتر شدن هست و هر کدوم دارن سعی می کنن وارد بازاری بشن که قبلا منحصرا در اختیار رقیبشون بود. هر چی این رقابت شدیدتر بشه؛ محصولات باکیفیت تر و ارزونتری دست مصرف کننده ها میرسه.

البته شاید الآن تهیه وسیله ای مثل سورفیس پرو 4 تو ایران سخت باشه ولی تا 7-8 سال دیگه میشه یه وسیله عادی که همه بهش دسترسی دارن. تو دهه 50 شمسی اغلب مردم رادیو داشتن و تلوزیون یه کالای لوکس بود. تو دهه 60 شمسی مردم عادی تلوزیون سیاه و سفید داشتن و تلوریون رنگی یه کالای لوکس بود که هرکسی نداشت. تو دهه 70 اغلب مردم تلوزیون رنگی خریدن ولی کامپیوتر رومیزی یه کالای لوکس بود. تو دهه 80 کامپیوتر رومیزی بین مردم متداول شد ولی لپ تاپ یه وسیله لوکس بود. تو دهه 90 داره لپ تاپ فراگیر میشه و مثلا چیزی مثل ماکروسافت سورفیس پرو 4 یه وسیله لوکس هست که احتمالا تا 7-8 سال آینده به یه وسیله عادی تبدیل میشه. ولی احتمالا زمانیکه سورفیس پرو 4 دستمون میرسه، یه دستگاه بهتر میاد که ما تو فکر داشتن اون خواهیم بود.

تفاوت دانشمندان بزرگ (مثل نیوتن، انیشتین و گاوس و ...) با دانشمندان معمولی در اینه که دانشمندان بزرگ پدیده ها رو درک می کنن و بعد اون ها رو فرمول بندی می کنن ولی دانشمندان معمولی فرمولها رو می بینن و میخوان به کمک اونها پدیده ها رو درک کنن!!!

وقتی که فردی داره روی یک موضوعی تحقیق می کنه،  نیاز داره که کارهای محققین دیگه رو هم بخونه اما باید سعی کنه یه  حد وسطی رو حفظ کنه. یعنی وقتی ما بیش از حد کارهای دیگرون رو می خونیم خود به خود ذهنمون شرطی میشه و ما هم همون روش هایی رو به کار می بریم که محققین دیگه به کار بردن و چون اونها زودتر از ما کار رو شروع کردن عموما ما نمی تونیم به نتیجه زیاد مهمی برسیم.( شرطی شدن ذهن چه ما بخواهیم و چه نخواهیم اتفاق میفته، مثلا اگر من از شما بخوام از الآن به مدت 60 ثانیه به کرگدن  افریقایی فکر نکنید؛ خواه نا خواه شما تو این 60 ثانیه به کرگدن افریقایی فکر می کنید!!!)

اگر تحقیقات دیگرون رو کم بخونیم در این صورت این شانس رو داریم که روش های بدیعی برای مسائل تحقیقاتی ارائه بدیم اماباید این ریسک رو بیذیریم که ممکنه ما همون راهی رو بریم که دیگرون قبل از ما رفتن و نتیجه تکراری به دست بیاریم.

هر دو مورد بالا برای خود من چند بار اتفاق افتادن.

اما سوال اصلی این پست: اون حد وسط خوندن کارهای دیگرون کجاست؟

آیا واقعا کمپین خودرو صفر نخرید باعث کاهش خرید خودرو شده؟

جواب من به این سوال خیر هست. به دلایل زیر:

1- میزان فروش خودرو در ایران رابطه مستقیمی با تعداد جوانان بین 20 تا 30 سال داره، در واقع اغلب افراد بیشتر از این سن که توانایی خرید خودرو دارن خودروشون رو خریدن و چون هزینه تعمیر نگهداری خودرو دست دوم در ایران در مقایسه با هزینه خرید خودرو صفر کم هست عموما انگیزه ای هم برای تعویض خودروشون ندارن.

2- توی سال های اخیر تعداد جوانان بین 20-30 سال کاهش پیدا کرده و بنابراین فروش خودرو کم شده

3- شاید بگید که توی چند ماه که یهویی تعداد جوانان 20-30 سال کم نشده که این رکود رو در چند ماه اخیر شاهد باشیم.اما واقعا میزان خرید خودرو توی چند سال اخیر کاهش پیدا کرده ولی چون به دلیل تحریم ها تولید خودرو کاهش پیدا کرده بود خودرو سازها متوجه کاهش خرید نبودن حالا که تولید افزایش پیدا کرده و داره به اندازه سابق بر می گرده می بینن به اندازه سابق مشتری ندارن

-----------------

این قضیه درست مثل کاهش تعداد ازدواج هست که تو سال های اخیر اتفاق افتاده چون جوانان در سن ازدواج  که کاهش پیدا کردن، از چند سال دیگه هم به طور کاملا طبیعی میزان طلاق به طور خود به خود کاهش پیدا می کنه چون تعداد ازدواج ها کاهش پیدا کرده البته احتمالا تو اون موقع مسئولین این کاهش رو حاصل برنامه ریزی خودشون خواهند دونست و برای خودشون نوشابه باز می کنن. ولی وقتی تا 4-5 سال دیگه این اتفاق طبیعی افتاد، یاد این نوشته بیفتید.(البته بعد چند سال کاهش نرخ طلاق به یک نقطه تعادل می ریسیم که بیشتر از اون کاهش پیدا نمی کنه)

پ ن: در تایید حرفام این رو هم اضافه کنم که در حال حاضر فروش خودروهای خارجی که براش کمپین هم نیست کاهش پیدا کرده

این خبر رو که من بخش هاییش رو این پایین کپی کردم ببینید:
"به گزارش «ایران»، ساعت 21 جمعه 13 شهریورماه مأمور کلانتری 138 جنت‌آباد در حال گشتزنی با موتور در بلوار بعثت خیابان قربانی‌زاده بود که بالا رفتن یک دزد از بالای دیوار یک خانه را دید و فریادزنان دستور ایست داد و خواست آن دزد از دیوار پایین بیاید و تسلیم شود اما دزد که شمشیر و تبر در اختیار داشت، وقتی از دیوار به پایین پرید، پا به فرار گذاشت و پلیس به تعقیب وی پرداخت که ناگهان میانه‌های کوچه از فرار دست کشید و ایستاد.

همزمان وقتی مأمور پلیس از موتور پیاده شد، دوست این دزد از پشت‌ سر به وی حمله‌ور شد و با چوب به کمر و پای وی ضربه زد. در حالی که مأمور پلیس غافلگیر شده بود و شرایط سختی داشت، نیروهای کمکی پلیس که دقایقی پیش در جریان این تعقیب و گریز قرار گرفته بودند، به محل رسیدند و دزدان با دیدن آنان پا به فرار گذاشتند.

دزدان بدون اعتنا به اخطار پلیس با سرعت در حال فرار بودند تا اینکه وارد کوچه شدند. وقتی دو دزد خود را گرفتار دیدند، با گاز اشک‌آور، چوب و شمشیر به سمت مأموران حمله کردند که با شلیک دو تیر هوایی از سوی یکی از ماموران دزدان دوباره پا به فرار گذاشتند و وقتی به ایست توجهی نکردند، یکی از مأموران چهار تیر از کمر به پایین به یکی از دزدان شلیک کرد که به کمر، پهلو و ران اصابت کرد و دزد زخمی که اصرار به فرار داشت از کوچه خارج شد اما در بالای اتوبان همت روی زمین افتاد و همدستش با حمله کردن به مأمور دیگر و وارد کردن ضربه چوب از محل گریخت."
----------------------------
امروز شخصی بهم می گفت که تو حوالی راه آهن تو تهران بودم که یک جوانی داخل ماشینش داشت با موبایل صحبت می کرد بعد یه دزد اومد و با زور جلوی چشم مردم موبایل این جوون رو میخواست از دستش بگیره و چون اون جوون مقاومت می کرد با چاقو چندین ضربه به اون جوون زد وبعد هم فرار کرد, می گفت چند تا مامور نیروی انتظامی هم اونجا بودن که داشتن صحنه رو نگاه می کردن، می گفت بهشون گفتم چرا کاری نمی کنید گفتن که ما از دزده فیلم برداری کردیم بعدا دستگیرش می کنیم!!!
-------------------------------
یکی از مشکلات در مورد نیروهای پلیس در ایران اینه که این افراد به درستی آموزش نمی بینن مثلا تو همون ماجرای اول دو تا دزد دو تا پلیس رو زخمی می کنن و در نهایت یکیشون فرار می کنه!!! به نظرم افرادی که قدی کمتر از 185 سانتی متر و وزنی کمتر از 100 کیلو دارن و نمی تونن 100 متر رو در زمان مناسب (از نظر من 13 ثانیه) بدوند(منظورم همون دویدن هست!) اصلا به هیچ وجه نباید به استخدام پلیس در بیان تا اونجا که من می دونم توی امریکا ورزش پرورش اندام برای نیروهای پلیس اجباری هست و به خاطر همین همه نیروهای پلیس امریکایی که ما تو رسانه ها می بینیم اندام کاملا ورزیده ای دارن ما هم باید همین کار رو بکنیم. تازه بخشی از وظایف هم روی دوش سربازان وظیفه است که بندگان خدا اصلا آموزش نمی بینن. 

پارسال امتحانات ریاضی سال اول دبیرستان و درس هایی مثل زیست شناسی و فیزیک دوم دبیرستان یه صورت کشوری و هماهنگ برگزار شده بود که تعداد زیادی از دانش آموزان این دروس رو افتاده بودن.

امسال تونستیم با برنامه ریزی دقیق بر این مشکل فائق بیاییم و با برگزار نکردن امتحانات به صورت هماهنگ کشوری این مشکل هم حل شد.

--------------

فکر کنم قبلا این رو تو وبلاگ نوشتم سال ها قبل تلوزیون یه برنامه داشت به اسم پدر پادشاه، این پادشاه یه روز اومد تو مکتبخانه و فهمید بچه هاش تو درس ریاضی مشکل دارن. بعد گفت:" دستور می دهیم درس ریاضی را از مکتب خانه ها حذف کنن"

بیش از نیمی از مامورین نیروی انتظامی که من می بینم روی موتور از کلاه ایمنی استفاده نمی کنن!!! با این وضعیت توقع اینکه مردم عادی از کلاه ایمنی استفاده کنن رو خیلی نمیشه داشت.

نسل بعدی کامپیوترها آنقدر هوشمندند که ما شانس آورده ایم اگر آنها بخواهند ما را در اطراف منزل همچون حیوانات اهلی نگهداری کنند.

دانشمند هوش مصنوعی ماروین مینسکی

ار طریق وبلاگ علی دادپی ( این دکتر دادپی خیلی دست به قلمش خوبه؛ به نظرم اگر نویسنده میشد یکی از اون نویسنده ها میشد که نوشته هاش به عنوان ضرب المثل بین مردم رایج میشد) با وبلاگ آقای فرنودیان آشنا شدم.بخشی از یکی از نوشته های این وبلاگ مطلب زیر هست.

(البته متاسفانه وبلاگ در ایران فیلتر هست، نه به خاطر مطالبش بلکه به دلیل یک تصمیم نا به جا که تمام وبلاگ های رو وردپرس به عنوان معتبرترین سرویس ارائه وبلاگ در جهان به طور یکجا در ایران فیلتر شده)

"مالکوم گلدول در کتاب outliers می نویسه هر کسی که بیوگرافی رابرت اوپنهایمر رو نوشته، نقل کرده که در سن نه سالگی برای انجمن زمین شناسان امریکا در مورد نوع سنگهای Central Park در نیویورک سخنرانی کرد. هر کسی هم که می خونه فکر می کنه عجب نابغه ای، در نه سالگی برای انجمن زمین شناسان سخنرانی کرده. چیزی که بهش توجه نمی شه اینه که خیلی بچه ها هستن که می رن توی یه پارک و شکل و ترکیب سنگها براشون جالبه، و اوپنهایمر تنها بچه ای نبوده که این کار رو کرده. تفاوت اوپنهایمر با بچه های دیگه این بوده که وقتی پدر مادرش علاقه اش رو به این مساله دیدن بهش گفتن چه کتابهایی رو بخون و بعد هم آشناهای پدرش راهش رو به انجمن زمین شناسی باز کردن. گلدول مثالی می زنه از شخص دیگه ای که آی کیوی بالاتری از اوپنهایمر داشته (در واقع با آی کیوی ۲۱۰ یکی از بالاترین آی کیوهای دنیا رو داره این بابا) ولی در خونواده بی سوادی بزرگ شده که نمی تونستن راه و چاه رو بهش نشون بدن و الان بی خانمانه. بزرگ دیگری به نام دکتر علی دادپی همین رو یه بار جور دیگه ای گفت که «خیلیا وقتی حرف از موفقیتهای اقتصادی و اجتماعیشون می زنن یادشون می ره بگن که البته پدربزرگم هم خان فلان ده بوده»."

----------------------------------------------------

ادامه مطلب از من:

1- فاطمه دانشور کارآفرین و تاجر ایرانی، در مصاحبه ای می گه که:"وقتی که 27-28 ساله بوده به تنهایی برای سفرهای تجاری به چین می رفته و حتی مردم خانوادش رو به خاطر این کار مورد سرزنش قرار می دادن اما پدر و مادرش توجهی به حرف مردم نمی کردن."

اما مسئله اینه آیا دختران اون مردمی که پدر و مادر خانم دانشور رو سرزنش می کردن هم همون قدر شانس موفقیت داشتن که خانم دانشور داشته یا نه؟ مسلما خیلی از اونها چنین فرصتی رو نداشتن.در واقع موفقیت بیش ار اونکه به توانایی های ما بستگی داشته باشه، به فرصت هایی بستگی داره که برامون ایجاد میشه.

مارک زاکربرگ بنیان گذار فیسبوک که الآن یک فرد موفق شناخته میشه اگر مثلا در سومالی هم بود آیا فرد موفقی میشد؟ شاید یه عده بگن اگر زاکربرگ در سومالی بود هم یه فرد موفق میشد مثلا میرفت و رئیس دزدان دریایی میشد. اما مسئله اینه که استعداد زاکربرگ در زمینه تجارت و آی تی و اینجور چیزهاست در حالیکه برای دزد دریایی موفق شدن به نوع دیگه ای از استعداد ها نیاز هست.واقعیت اینه به احتمال زیاد مارک راکربرگ در سومالی هیچی نمیشد. احتمالا به خاطر سوئ تغذیه مرده بود.

یا بیل گیتس در دبیرستانی درس میخوند که این دبیرستان در دهه 60 میلادی یک کامپیوتر خریده بود؛ در حالیکه تو اون زمان مثلا تو ایران حتی تو بزرگ ترین مراکز علمی هم کامپیوتر وجود نداشت.

یا اگر مثلا علامه طباطبایی به جای ایران در کشور کنگو به دنیا میومد می تونست مفسر قرآن بشه؟

بین 20-30 درصد شرکت کنندگان در کنکور سراسری بچه روستا هستن، اگر شما به لیست 10 نفر اول کنکور تجربی (به عنوان رقابتی ترین گروه آزمایشی) نگاه کنید آیا اصلا هیچ بچه روستایی بینشون می بینید؟!

یا مثلا خیلی از افراد هستن که میخوان بگن ما خیلی کاری بودیم میگن مثلا زمانیکه دوره راهنمایی می رفتیم همزمان می رفتیم تو کارگاه بابامون کار می کردیم و از همون موقع فوت و فن کار رو یاد گرفتیم ولی اینها فراموش می کنن که بگن این در واقع یک فرصت بوده که در اختیارشون قرار گرفته تا فنی یاد بگیرن و گرنه خیلی از افراد دیگه هم بودن که باباشون کارگاهی نداشته که برن چیزی ارش یاد بگیرن.


------------------------------------------------------

به نظر میرسه تقسیم بندی انسان ها به دو گروه موفق و نا موفق از پایه اشتباه هست.

شروع خودروسازی در ایران

صنعت خودرو ایران برخلاف آنچه تصور میشود با تولید پیکان متولد نشد. بلکه تولد صنعت خودرو ایران در حدود سال ۱۳۱۹ با ساخت بدنه اتوبوس و کامیون در ایران آغاز شده بود. البته اولین شرکت تولید‌کننده خودرو که فیات ایران بود در سال ۱۳۳۲ تاسیس شد ولی تولید اولین محصولات این شرکت که فیات ۱۱۰۰ نام داشت در سال ۱۳۳۹ انجام شد و عملا شرکت جیپ ایران (پارس خودرو کنونی) که در سال ۱۳۳۶ تاسیس شده بود در سال ۱۳۳۸ اولین خودرو تولیدشده در ایران را که جیپ شش سیلندر کالسکه‌ای بود تولید کرد. در سال بعد اولین فیات‌ها در ایران تولید شدند، با این حساب برخلاف نظر معمول پارس‌خودرو پدر صنعت خودرو ایران است نه ایران خودرو. در سال ۱۳۳۸ شرکت تولید خودرو ایران (مرتب کنونی) تاسیس شد. این شرکت هم در سال ۱۳۴۲ اولین محصولات خود را که انواع مدل‌های لندروور بود تولید ‌کرد. در سال ۱۳۴۱ایران ناسیونال (ایران خودرو) تاسیس شد و در سال ۱۳۴۵ اولین خودرو همه‌گیر تولید داخل یعنی پیکان تولید شد. پیکان خودرویی بود که بسیاری به آن عشق می‌ورزیدند و صنعت خودرو ایران را از ورشکستگی نجات داد. ایران ناسیونال یا همان ایران خودرو که مادر پیکان است روز ۱۲ مهر ۱۳۴۱ با سرمایه‌ای در حدود ۱۰ میلیون تومان و با هدف مونتاژ و تولید انواع خودرو متولد شد و از ۲۸اسفند ۱۳۴۲ با تولید اتوبوس شروع به کار کرد.

اما تولید اتوبوس آن هم به تیراژ محدود، خواسته‌های برادران خیامی، مدیران آن روز ایران خودرو، را برآورده نمی‌کرد و به همین دلیل در آن زمان آنها سعی کردند با کارخانجات خودروسازی دنیا ارتباط برقرار کنند تا بتوانند خودرویی را برای اقشار متوسط در ایران تولید کنند. فورد، پژو، فولکس‌ و تالبوت برخی گزینه‌هایی بودند که با آنها تماس برقرار شد تا در نهایت مذاکرات با شرکت تالبوت انگلیسی به نتیجه رسید و پیکان وارد ایران شد. در سال۱۳۴۵ قراردادی بین شرکت ایران خودرو و تالبوت در مورد مونتاژ و ساخت خودرو پیکان که نام انگلیسی آن هیلمن بود منعقد شد و به طور رسمی با وارد شدن قطعات از تالبوت انگلستان که در آن روزگار زیرمجموعه شرکت کرایسلر آمریکا بود تولید پیکان در اردیبهشت سال ۱۳۴۶با ظرفیت۶۰ هزار دستگاه آغاز شد. این تیراژ به تدریج به۱۲۰ هزار دستگاه رسیددر سال۱۳۵۲ خط تولید وانت شکل گرفت، در۲۷ مهر۱۳۵۳ نیز کارخانه ریخته‌گری و موتورسازی دایر شد تا نسبت به ساخت شش قسمت از موتور پیکان۱۶۰۰ اقدام کند.

اوج شکوفایی صنعت خودروی ایران با اشتیاق تولید کنندگان خارجی

همزمان با شروع تولید پیکان توسط چند ارمنی و با سهامداری شرکت سیتروئن، شرکت سیتروئن ایرن (سایپا) شکل گرفت. این شرکت هم در ابتدا ژیان و در ادامه رنو را تولید کرد. جنرال موتورز هم برای اولین بار خارج از خاک آمریکا حاضر به تولید خودرو شد. کیفیت بالای تولید پارس‌خودرو سبب شد جنرال موتورز حاضر شود در یک جا با رقیب خود یعنی آمریکن‌موتور که آن زمان جیپ زیرمجموعه آن بود خودرو تولید کند. تولیداتی مانند بیوک ایران شورلت ایران محصولاتی بود که هنوز هم تولید آنها در ایران برای صنعت خودرو افتخار محسوب می‌شود. جنرال موتورز آن زمان برنامه داشت پارس‌خودرو را به عنوان بازوی اصلی خود در آسیا داشته باشد. این شرکت برنامه‌هایی برای ساخت داخل کردن محصولات خود در ایران داشت. در کنار این شرکت مرسدس بنز نیز با خاور و ایران‌خودرو رابطه تنگاتنگی داشت و این شرکت هم برای تولید موتورهای خود در ایران شرکت ایدم تبریز را تاسیس کرد. در این میان البته برادران خیامی که با هیوندای کره کار خود را آغاز کرده بودند برنامه‌های بلندپروازانه‌ای داشتند. آنها قصد داشتند تا سال ۱۳۶۰ کاملا پیکان را داخلی کنند و در ادامه یک خودرو کاملا ایرانی را طراحی و تولید کنند. البته تمام این برنامه‌های صنعتی پس از افزایش قیمت نفت در سال ۱۳۵۳ و تغییر استراتژی حکومت شاه دستخوش تحول شد. در آن سال‌ها به ناگاه با افزایش درآمد نفت سرمایه از صنعت به سمت واردات سوق داده شد. همین عامل سبب کاهش رشد صنایع شد و واردات خودرو به شدت افزایش یافت. با این همه هنوز هم تولیدات داخل در برابر موج واردات مقاومت می‌کردند.

وقفه ای در خودروسازی ایران بعد از انقلاب

با وقوع انقلاب درسال ۵۷ و ملی شدن صنایع، تاثیر دولت در صنعت خودرو افزایش یافت. این دولتی بودن سبب کاهش رشد صنعت خودرو شد. در آن سال‌ها اعتقاد بر این بود که بهتر است به جای صنعت خودرو به صنایع کشاورزی اهمیت داده شود. جو جامعه نیز سبب شد تولید خودروهای لوکس متوقف شود حتی دیگر پیکان دولوکس تولید نمی‌شد. این روند ادامه داشت تا با کاهش درآمد ارزی ایران در جنگ تحمیلی و کاهش بودجه ارزی صنعت کشور از حدود دو میلیارد دلار به ۲۰۰ میلیون دلار در سال عملا صنعت خودرو به تعطیلی کشانده شد. بنا به گفته میرخانی رشتی مدیرعامل ایران خودرو ۶۵۰۰ نفر از کارگران ایران‌خودرو در سال ۶۵ بازخرید شدند. بر این همه باید وقایع جنگ تحمیلی را نیز افود که منجر به آن شده بود تا بسیاری از کارخانجات کشور از جمله کارخانجات خودرو سازی بخشی از ظرفیت خود را به تولید تسلیحات تخصیص دهند.

در سال ۱۳۶۸ مدیران آن زمان ایران خودرو تصمیم گرفتند تا خطوط دست دوم شرکت تالبوت را خریداری کرده و با تقسیم آن در تولید‌کنندگان قطعات خودرو و بازسازی بخشی از خطوط تولید ایران خودرو، پیکان را از ورطه نیستی نجات دهند، اما بعد از نصب خطوط ایران خودرو با خطوط ناقص، دست دوم و مستهلک‌شده‌ای روبه‌رو بودند که کاستی‌های فراوانی داشت. قبل از آن البته قرارداد ساخت پژو 405 با پذیرش قطعنامه 598 سازمان ملل در مدت سه سال منعقد شده بود.

در سال ۱۳۷۰ صنعت خودرو ایران به جانداری نیمه‌مرده شبیه بود؛ رکود اقتصادی و صنعتی بعد از جنگ و حدود هفت سال خواب زمستانی، این صنعت را در آستانه نابودی قرار داده بود. در آن زمان بسیاری معتقد بودند دیگر احتیاجی به صنعت خودرو نیست و عده‌ای نیز خواستار ادامه تولید کارخانجات خودروسازی و نجات آن بودند، اما پیکان در آن سال‌ها، تنها شریان اصلی خون رسانی به صنعت خودروی ایران بود.

شروع و اوج گیری انتقادات به صنعت فرسوده خودرو

از اواسط دهه ۷۰، پس از واردات خودرو و ورود اتومبیل‌های متنوع کره‌ای، فشار دوباره بر روی این صنعت، تشدید شده بود که چرا ما نمی‌توانیم حتی یک خودرو طراحی کنیم و چرا حتی چراغ‌های پیکان نیز تغییر نکرده، از همه جالب‌تر آن بود که پژو ۴۰۵ که در ابتدا به صورت مونتاژ کامل وارد بازار می‌شد، حتی اطلاعات فنی آن در اختیار مهندسان ارشد ایران خودرو نیز قرار نمی‌گرفت. طرح خودرو ملی که ایده آن نیز چندان در ایران تازه نبود، دوباره مدتی پس از پایان واردات خودرو، برای تولید یک پیکان جدید آغاز شد تا به همه ثابت شود ما همه می‌توانیم مانند کره، خودمان به طراحی خودرو بپردازیم. نخستین بار مردم در بازی‌های جام ملت‌های آسیای ۹۶ شاهد تیزری بودند که خبر از تولید خودرو ملی می‌داد.

سمند چگونه به عنوان یک خودروی ملی متولد شد؟

در آن زمان طراحی خودرو ملی آغاز شد اما تا چندی پیش از شروع تولید سمند، از این خودرو ملی خبری نبود. در آغاز، طراحی خودرو ملی چندان سخت به نظر نمی‌رسید اما پس از شروع طرح، دشواری آن کاملا مشخص شد. برای طراحی پلتفرم که در ابتدا غیر ممکن به نظر میرسید قرار شد طرحی شبیه به طرح «پروتون» مالزی پیگیری شود – طراحی بدنه بر روی پلترفرم خارجی – اما بعدا مشخص شد که حتی طراحی بدنه هم آنگونه که تصور میشود ساده نیست. در همین زمان در کشور تایوان شرکت فرست اتوموتیو انگلستان (First Automotive)، طراحی نمونه اولیه خودرویی بر روی شاسی و قوای محرکه خودرو پژو۴۰۵ برای تولید در شرکت تایوانی را به پایان رسانده بود. ناگهان شرکت تایوانی ورشکسته شد و شرکت فرست اتوموتیو که برای طراحی خودرو، بسیار هزینه کرده بود این طرح را به شرکت‌هایی در ایران، آرژانتین و چین پیشنهاد کرد. این پیشنهاد با اقدامات اولیه برای تولید خودرو ملی، همزمان بود و ایران خودرو، این طرح را با اشتیاق پذیرفت. این طرح در ایران با همکاری کارشناسان ایران خودرو در کنار مهندسان فرست اتوموتویو مناسب با شرایط ایران و خریداران ایرانی باز طراحی شد و در این راه البته مهندسان اتریشی و آلمانی و کره ای هم حضور داشتند. خودرو سمند در ابتدا، قرار بود پیکان جدید باشد و جایگزین این خودرو با همان قیمت شود اما با ادامه کار و مشخص شدن هزینه‌های فراوان، قیمت خودرو را به گونه‌ای افزایش می‌دهد که دیگر نمی‌توانست جایگزین پیکان شود و نام آن به x7 و در نهایت سمند تغییر کرد.

ماجرای تعرفه بالای صد در صد در بازار خودروی وارداتی

بعد از طراحی سمند عملا مشخص شد که تولید کاملا ایرانی برای رقابت در بازار‌های جهانی تنها یک شعار است و از طرفی اگر ایران به بازار تجارت جهان پیوند می‌خورد صنعت خودرو ایران در مواجهه با خودروهایی مدرن که بدون تعرفه یا با تعرفه پایین وارد می‌شدند نابود می‌شد. در این میان سال‌ها بود که واردات خودرو ممنوع بود. پس برنامه‌ای تدوین شد که واردات خودرو با تعرفه بیش از صددرصدی آزاد شود. قرار بود تعرفه خودرو هر سال بین ۱۰ تا ۲۰ درصد کاهش یابد. در این میان در کنار سمند و پیکان شرکت رقیب سایپا نیز تنها پراید را با تیراژ بالا تولید می‌کرد. شرکت سایپا ساخت پراید را از سال 1372 آعاز کرده بود و تا سال 78 موفق شد ساخت داخلی محصولات را تا سطح 81% ارزش CKD پراید افزایش دهد. تا سال 83 سایپا توانست به تولید انبوه پراید انژکتوری ساژم برسد.

اما و بهر حال این خودرو هم که از اوایل دهه ۷۰ تولیدش شروع شده و به تدریج داخلی‌سازی‌اش افزایش یافته بود گزینه مناسبی نبود. چرا که تکنولوژی خودرو به اوایل دهه ۸۰ میلادی بازمی‌گشت. با این همه این خودرو نیز مانند پیکان که ایران‌خودرو را از نابودی نجات داده بود سایپا را به اوج رساند.

ماجرای خودروهای جایگرین پراید و پیکان و تولیدات ملی جدید

سازمان گسترش و نوسازی صنایع و معادن ایران از مدتها قبل در صنعت خودرو به دنبال طرحی مشترک بین کارخانجات ایران خودرو و سایپا و یک شرکت خارجی بود. در این میان پیشنهاد را رنو قبول کرد و این برای اولین بار پس از انقلاب بود که شرکتی خارجی در صنعت ایران سرمایه‌گذاری گسترده می‌کرد. در سال ۱۳۸۳ رنو با سرمایه‌گذاری۵۱ درصدی در قراردادی مشترک به حجم ۵/۱ میلیارد دلار در ایران شرکت کردند و شرکت رنو پارس را تاسیس کردند. این شرکت با سهم ۵۱ درصد رنو و ۴۹ درصد سازمان گسترش، ایران‌خودرو و سایپا تاسیس شد. هدف، تولید خودرویی برای جایگزینی پیکان و پراید بود. خط تولید پیکان در سال ۸۴ متوقف شد اما قرار شد تا تولید محصولی که آن زمان ال‌۹۰ و بعد‌ها تندر‌۹۰ نام گرفت پراید تولید شود و پس از تولید تندر۹۰ در سال ۱۳۹۰ تولید پراید متوقف شود. قرار بود پس از تولید تندر۹۰ با تیراژ۳۰۰ هزار دستگاهی ایران خودرو و سایپا هر کدام بر روی پلتفرم این خودرو محصولی جدید را طراحی کنند. از طرفی رنو نیز تا سال ۱۳۹۰ کارخانه مستقل خود در ایران را با تیراژ۲۰۰ هزار دستگاه تاسیس کند.

حضور رنو در ایران امیدهای خودرو سازان را برای اتصال صنعت خودروی ایران به زنجیزه جهانی افزایش داد اما با تغییر دولت در سال ۸۴ به ناگاه همه چیز تغییر کرد. مدیران صنعتی تغییر کردند و قرارداد رنو هم استعماری تعبیر شد. شرکت بنز و بسیاری از قطعه‌سازان خارجی هم همکاری خود با ایران را قطع کردند. با افزایش درآمد نفت واردات به شدت افزایش یافت. در سال ۱۳۸۶ دوباره پروژه‌های ملی‌گرایی در صنعت خودرو نمود یافت و خودرو تیبا در سایپا که تلفیقی از پراید و ریو با طراحی بدنه جدید بود به عنوان دومین خودرو ایرانی متولد شد.

منبع (+)