داشتن استعداد زیاد در هر زمینه ای میتونه یه امتیاز بزرگ محسوب بشه؛ ولی این استعداد همیشه با 2 تهدید رو برو هست.
1- پافشاری بر تصمیمات غلط.
فرض کنید ما از دو نفر می خواهیم که یک سنگ 100 کیلویی رو توی مدت 2 ساعت 10 کیلومتر جابه جا کنن. یکی از این دو نفر کسی هست که زور زیادی نداره (استعداد نداره) و اون یکی زور زیادی (استعداد) داره. نفر اول ممکن هست همون اول کار بدونه این کار برای اون نشدنی هست و بدون اینکه متحمل زحمتی بشه؛ شکست رو بپذیره و خودش رو بکشه کنار. اما نفر دوم که زور بازویی داره؛ شروع می کنه به بلند کردن سنگ و به زحمت اون رو چند ده متر جابه جا می کنه. البته نفر دوم هم موفق نمیشه با این تفاوت که 2 ساعت وقتش رو تلف کرده و کلی بدنش رو زخم و زیلی (اگه درست نوشته باشم!!!) کرده. در واقع در این مثال داشتن زور بازر برای نفر دوم نه تنها سودی نداشت که عملا به ضررش هم تموم میشه.
افراد با استعدادتر کمتر در مسیر اشتباه میفتن اما وقتی هم که در مسیر اشتباه میفتن دیرتر حاضر هستن اشتباهشون رو بپذیرن و اصرارشون بر عمل اشتباه بیشتر هست و فاجعه های بزرگ تری رو هم رقم میزنن!!! به علاوه عموما افراد با استعدادتر چون در زندگی کمتر شکست خوردن ترسشون از اعلام شکست بیشتر هست؛ به خاطر این وقتی که در مسیری غلط قرار می گیرن با اینکه می دونن ادامه مسیر اشتباه هست! ترس از اعلام شکست و تغییر مسیر باعث میشه کج دار و مریز به مسیر اشتباهشون ادامه میدن.
در دانشگاه های تاپ کشور (مثل دانشگاه تهران)؛ دانشجوهای زیادی رو میبینید که در دبیرستان دانش آموزان فوق العاده ای بودن که تونستن جایی مثل دانشگاه تهران قبول بشن. ولی به دلایلی انگیزشون برای تحصیل رو از دست دادن؛ این افراد نه درس میخونن و نه انصراف میدن!!! انصراف نمیدن چون فکر می کنن این کار باعث میشه دیگرون فکر کنن او شکست خوردن!!!
2- تنبلی
تجربه های شخصی؛ کم کم افراد با استعداد روناخودآگاه به این نتیجه میرسونه که اونها این توانایی رو دارن که می تونن کارها رو (منظور کارهایی در راستای استعدادشون هست) رو بهتر و سریعتر از دیگرون انجام بدن و همین موضوع باعث میشه؛ که در انجام دادن کارها بیشتر تعلل کنن!!! بسیار زیاد میشه تو دور اطراف دانشجویانی رو دید که فقط شب امتحان درس میخونن و اتفاقا با همون یک شب درس خوندن هم نمره نسبتا خوبی می گیرن ولی حاضر نیستن تلاش بیشتری از خودشون بروز بدن تا به موفقیت هایی متناسب با استعدادشون برسن!!! جالبه که این افراد اغلب در جمع به این تنبلی شون افتخار می کنن (مثلا می گن من فقط یک شب درس ایکس رو خوندم و تونستم بشم 18) ولی در نهان دائما خودشون رو سرزنش می کنن که چرا دست از تنبلی بر نمی دارن تا بتونن به حداکثر موفقیت هاشون برسن (به جای حداقل). این افراد همیشه منتظر روز موعودی هستن که تنبلی رو کنار بزارن و به کمک استعداد خارق العاده شون (این عادت که کم تلاش کنن و نتیجه نسبتا خوب بگیرن؛ باعث میشه این افراد خیلی زیاد در مورد استعدادشون دچار توهم بشن؛ درسته که این افراد با استعداد هستن ولی اغلب اونقدر با استعداد نیستن که خودشون فکر می کنن!!!) به اهداف بزرگی که مد نظرشون هست برسن(عموما افراد تنبل اهدافشون هم خیلی خیلی بزرگ تر از هم توانایی هاشون و هم امکاناتشون هست). اما هیچ وقت اون روز موعود مدنظر این افراد نمیاد!!!
-----------
البته استعداد در هر زمینه ای یک کمیت صفر و یک نیست که بگیم یه عده دارن و یه عده ندارن؛ بلکه یک کمیت پیوسته است که هر کدوم از افراد یک مقداری از اون رو دارن و هر کدوم از افراد جامعه کم و بیش با هر دو تا از تهدیداتی که در بالا نوشتم روبرو هستن.