برداشت های من از جهان پیرامون

بایگانی
آخرین نظرات

۵ مطلب در آذر ۱۳۹۶ ثبت شده است

در کانال تلگرامی دکتر محمد طبیبیان مطلب جالبی دیدم که حیفم اومد اینجا نقلش نکنم. متاسفانه من جای دیگه ای رو وب فارسی مطلب رو پیدا نکردم؛ تا فقط لینک مطلب رو بزارم؛ چون ممکن هست بعضی از خوانندگان تلگرام نداشته باشن من مطلب رو اینجا می زارم. (هر چند که این کار اخلاقی نیست).

ین شکوه و شکایت از بچه ها نقل از یکى از بزرگان است؛

"بچه هاى امروزى عاشق تجمل و زندگى مرفه هستند، رفتارشان نا مناسب است، از صاحبان مسئولیت بیزار هستند به بزرگتر ها احترام نمى گذارند و به گردهم آمدن و مصاحبت بیشتر علاقمند هستند تا ورزش. بچه هاى امروز مستبدان خانواده هستند، به جاى این که در خدمت نیاز هاى خانواده باشند. دیگر وقتى بزرگترى وارد اطاق مى شود از جاى خود بلند نمى شوند. با پدر و مادر لجبازى مى کنند، در حضور مهمان سخنان یاوه و نسنجیده مى گویند. دهانشان را از خوراکى پر مى کنند، آداب سفره را رعایت نمى کنند، پا روى پا مى اندازند و در جمع مى نشینند و به آموزگران خود رنج و تعب روا مى دارند". 

فکر مى کنید این گفته از چه کسى است و مربوط به چه زمانى؟

...

...




از سقراط و چهار صد سال قبل از میلاد"

------------------------------------------

ادامه مطلب ازخودم. 

اگر درست یادم مونده باشه؛ ویل دورانت توی جلد اول تاریخ تمدن (مشرق زمین گهواره تمدن) به پاپیروسی مصری متعلق به 4000 سال پیش اشاره می کنه؛ که نویسنده پاپیروس از روزگار شکوه می کنه و می گه دوستی ها دیگه دوستی ها سابق نیست.

------------------

این جور چرت و پرت ها که سقراط نوشته در بین انسان ها و تمامی نسل ها رواج داشته؛ همیشه انسان ها یک توهمی داشتن که اونها نسبت به نسل بعد از خودشون کوشاتر و مودب تر بودن و بیشتر به بزرگ تر ها احترم می ذاشتن. به نظر میرسه این یک توهم عمومی در بین تمام ابنا بشر هست که فکر می کنن از بعد از گذشت نسل اونها روزگار سخت کوشی و تلاش و احترام سپری شده و دیگه نسل جدید مثل گذشته نیست. درست مثل همه پدر و مادرها که این توهم رو دارن که بچه اونها نسبت به بقیه بچه ها شیطون تر هستن!!!

حرف های اینجوری فراوان گفته میشه مثلا گفته میشه قدیم کلی برف و باران میومد ولی الان دیگه از اون برف ها خبری نیست. بعد وقتی که مراجعه می کنیم به آمار سازمان هواشناسی متوجه می شیم بارندگی در 50 سال اخیر تقریبا تغییر محسوسی نکرده!!!

نمی دونم چرا؛ ولی آدم ها خیلی دوست دارن چنین خزعبلاتی بگن؛ مثلا":

1- من زیاد می شنوم که می گن قدیم اینقدر بیماری نبود و آدم ها بیشتر عمر می کردن ولی تا همین 50 سال پیش سن امید به زندگی 40-50 سال بود و الان دو برابر شده. در واقع انسان های فعلی شانس این رو دارن که به طور متوسط دو برابر نسل قبلی عمر کنن.

2- زندگی ها الان خیلی سخت شده مردم آرمش ندارن ولی قدیم مردم آرامش داشتن ( حرفی بی اندازه مفت و چرند)

3- قدیم مردم صمیمی تر بودن الان نیستن!!! 


در شهرهای بزرگ زندگی کنید چرا که محل آمد و شد و تضارب آراست. امام علی علیه السلام

من نمی دونم چرا تعدادی از مردم همچنان در روستاها زندگی می کنن و  جالبه اینه که دولت هم این موضوع رو نکته مثبتی می دونه!!! جالب اینه که تمام آمارها نشون میده افراد شهر نشین به طور متوسط ثروتمندتر از افراد روستا نشین هستند. امروز اغلب روستایی ها موتور و ماشین دارن به راحتی می تونن به یک شهر نزدیک روستاشون نقل مکان  کنن و صبح ها برن سر زمین هاشون کار کنن و شب ها دوباره برگردن به شهر. همین الآن تو شهرهای بزرگ مثل تهران خیلی ها صبح ها دو ساعت تو راهن تا برسن سر کار و شب ها هم دو ساعت تو راهن تا برگردن. بیشتر روستاها از یک شهر نسبتا کوچیک خیلی فاصله ندارن شاید در حد نیم ساعت با موتور و به راحتی اهالی می تونن تو این شهرها ساکن بشن. الان روستاهایی با کمتر از 50 خانوار خیلی در ایران زیاده که نه میشه براشون مدرسه ساخت و نه درمانگاه چون دانش اموز و بیمار به اندازه کافی براشون وجود نداره. حتی انتقال آب آشامیدنی هم برای اونجور روستاها خیلی سخته و هزینه زیادی داره.

حتی میشه تو نزدیکی هر 10-20 روستا یک شهر کوچیک و جدید و مدرن ساخت که اهالی اون روستاها ب اونجاها کوچ کنن و نزدیک تمام این روستاها هم باشه تا افراد به راحتی بتونن به سر زمین ها و باغ هاشون برن و به دام هاشون سر بزنن. این هم به نفع دولت هست و هم خود روستایی ها.

تو دور و اطراف زیاد آدم های مغروری رو می بینم که وقتی یک فرد بیکار رو می بینن فوری دور بر می دارن و خزعبلاتی مثل اینکه آدم با عرضه بیکار نمی‌مونه و از این جور چرت و پرت ها می گن.  شرایط ممکنه باعث بشه هر کسی مقطعی رو بیکار باشه. نمونه اش پل دیراک!!

جالبه که بدونید پل دیراک فیزیکدان شهیر انگلیسی که در سال 1933 برنده جایزه نوبل فیزیک شد و تابع معروف دلتای دیراک رو احتمالا خیلی ها از درس معادلات دیفرانسیل باید یادشون باشه؛ بعد  از اینکه در سال 1920 با مدرک  مهندسی برق از دانشگاه پریستول فارغ التحصیل شد؛ برای مدتی بیکار بود و شغلی پیدا نکرد به  خاطر همین مجبور شد ادامه تحصیل بده!!!


Dirac studied electrical engineering on a City of Bristol University Scholarship at the University of Bristol's engineering faculty, which was co-located with the Merchant Venturers' Technical College.[21] Shortly before he completed his degree in 1921, he sat the entrance examination for St John's College, Cambridge. He passed, and was awarded a £70 scholarship, but this fell short of the amount of money required to live and study at Cambridge. Despite his having graduated with a first class honours Bachelor of Science degree in engineering, the economic climate of the post-war depression was such that he was unable to find work as an engineer. Instead he took up an offer to study for a Bachelor of Arts degree in mathematics at the University of Bristol free of charge. He was permitted to skip the first year of the course owing to his engineering degree

کتاب فراسوی اینشتین؛ مروری براتکامل فیزیک نظری بعد از اینشتین؛ کتاب جالبی هست که مروری داره بر فیزیک ذرات بنیادی تا شروع قرن بیست و یکم. 

مولف:  میکیو کاکو و جنیفر تامسون 

مترجم: دکتر خزانه

البته کتاب چاپش مربوط به 15 سال پیش هست. ولی من خوندن کتاب رو تازه تموم کردم و به نظرم کتاب جالبی بود. نویسنده کتاب از طرفداران پرو پا قرص نظریه ریسمان هست. 

جالب ترین جای کتاب به نظر من نظریه جان ویلر  استاد راهنمای فیزیکدان نام آور ریچارد فاینمن بود. در واقع او اعتقاد داشت که شاید کل الکترون های موجود در عالم فقط یک الکترون باشن که در زمان عقب و جلو حرکت کرده!!!

بالاخره بعد از کش و قوس های فراوان مشخص شد که دوشنبه هفته بعد هشتم ربیع الاول تعطیل هست. اما همون مجلسی که یکسال قبل تعطیلی هشتم ربیع الاول رو تصویب کرده؛ امروز یک طرح یک فوریتی تصویب کرد که بتونه تعطیلی هشتم ربیع الاول رو دوباره حذف کنه. جالبه که این موضوع از زمان مجلس نهم (دوره قبل مجلس) مطرح بوده و به دوره دهم مجلس هم کشیده. اما چرا یه موضوع نسبتا کم اهمیتی مثل این اینقدر توی مجلس در موردش بحث میشه؛ اما در مورد موضوعات مهم تر و اصلی تر توجه خاصی نمیشه.

شاید این موضوع ریشه در قانون پارکینسون داشته باشه؛ که به افتخار  سیرال  نورث کورت پارکینسون نام گذاری شده. 

یکی از قوانین پارکینسون رو با یک مثال اینجا می نویسم.

فرض کنید قرار هست اعضای یک جلسه در مورد دو موضوع با هم گفتگو کنن و بعد تصمیم گیری کنن؛ موضوع اول مربوط هست به یک قرار داد 100 میلیارد تومانی مربوط به خرید یک دستگاه خاص برای یک نیروگاه اتمی و موضوع دوم مربوط هست به یک قرار داد بی اهمیت یک میلیون تومانی برای  ساخت سقف پارکینگ دوچرخه. قانون پارکینسون میگه: اعضای جلسه وقت خیلی خیلی بیشتری به بحث در مورد سقف پارکینگ دوچرخه اختصاص میدن تا موضوع مهم ساخت نیروگاه اتمی به این دلیل که:

"یک قرارداد 100 میلیاردی مربوط به یک راکتور اتمی پس از اشاره ای اجمالی به گزارش های مهندسان و زمین شناسان و برنامه هایی که به ضمیمه یک طرح توجیهی به کمیته تسلیم شده است بدون معطلی زیاد و با زمزمه هایی موفقیت آمیز به تصویب می رسد.در اینگونه موارد قانون پارکینسون به وسیله عوامل فنی تکمیل می شود،زیرا معمولا نیمی از اعضا از جمله رئیس کمیته،اصولا نمی دانند که راکتور چیست و نیم باقیمانده نمی دانند آن دستگاه برای چه منظوری لازم است.اما معدود اعضایی که ممکن است این موارد را به خوبی بدانند ولی در مورد ماجرا تردید هایی داشته باشند،ترجیح می دهند با رعایت سکوت خود را از دشواری تشریح و توضیح ابعاد قضیه دور نگه دارند.اما وقتی نوبت تصمیم گیری در مورد سقف پارکینگ دوچرخه فرا رسد هم موضوع بحث و هم میزان بودجه مطروحه در قلمرو فهم همه اعضا می گنجد.حالا همه می توانند خودی نشان دهند و سکوتی را که ناچار هنگام بحث در مورد راکتور رعایت کرده بودند جبران کنند.مذاکرات در مورد بودجه سقف پارکینگ دوچرخه حداقل چهل و پنج دقیقه به طول می انجامد و بالاخره در کمال رضایت تدابیری برای صرفه جویی به اندازه صد هزار تومان!!! اندیشیده می شود.

(جملات داخل گیومه از وبلاگ میریت امروز با کمی اصلاحات من؛ اقتباس شده است.)

----------------

قانون پارکینسون در کلاس درس: من گاهی سر کلاس چند تا نمودار با متلب می کشم و از دانشجوها سوالاتی در مورد اونها می پرسم مثل این که: چرا نمودار اول نسبت به نمودار دوم تونست تابع اصلی ما رو بهتر تقریب کنه ؟ وقتی چنین سوالاتی رو می پرسم همه ساکتن و کسی اظهار نظر نمی کنه. 

حالا کافیه بپرسم: نمودار اول و دوم رو با چه رنگی رسم کنم تا روی پرده پروژکتور بهتر دیده بشه؛ یک مرتبه همه دانشجوها میشن کارشناس رنگ و انبوهی از رنگ ها از قرمز و سبز و آبی تا ارغوانی و صورتی و بنفش و ... پیشنهاد میشه.