این عین مطلبی هست که سال 1385 در روزنامه ایران چاپ شده:
امروز - پنجشنبه - روز ستایش از حکیم عمر خیام است. اگر قرار باشد به بهانه روز خیام گزارشی نوشته شود قاعدتاً باید رنگ و بوی شعر داشته باشد. آن ۲۵۰رباعی خیام یا منسوب به خیام باعث شده تا او به عنوان یک شاعر شهرتی جهانی بیابد در حالی که او پیش از آنکه شاعر باشد یک ریاضیدان بوده است. این روز را به همه علاقه مندان ریاضیات تبریک می گوییم اما این باعث نمی شود درگزارشی انتقادی به بحث درباره این سؤال بپردازیم که آیا ریاضیاتی که در دوران دبیرستان آموخته می شود، در سالهای بعد به چه کار جوانان می آید.
ما در همین جا عمیقانه از جناب آقای حکیم عمر خیام برای حرفهایی که در این گزارش درباره ریاضی زده شده است عذرخواهی می کنیم و این نکته را حضورشان یادآور می شویم که یادشان نرود خود ایشان یکی ازمهمترین شکاکان تاریخ بوده است.
***
آقای میرشاهی دبیر شریف ریاضیات یکی از مناطق آموزش و پرورش شهر مشهد است. او که شانزده سال تحصیلی سابقه کار دارد، سه چهار سالیست که با یک پرسش فلسفی بزرگ مواجه شده است. حدس می زنید برای یک دبیر ریاضی که غرق در اقیانوس مثبت ها، منفی ها، ایکس ها و ایگرگهاست چه پرسش فلسفی ممکن است مطرح شود؟ این پرسش فلسفی را یک روز پنجشنبه اواخر بهار که فصل امتحانات نزدیک می شد، یک دانش آموز سال سوم تجربی در ذهن او انداخت. دانش آموز که چند دقیقه ای بود در هجوم توفان سرزنش های آقای میرشاهی قرار گرفته بود که چرا هر چقدر این مسأله ریاضی را برایش توضیح می دهد، او نمی فهمد، یکباره و با لهجه غلیظ مشهدی پرسید: «آقا، شما بفرمایین که این همه رقم وعلامت و این چیزا اصلاً به چه درد ما موخوره؟ مو سال دیگه دیپلم می گیرم و با اجازتان می رم خدمت. حالا انگار کنین که مشتق گیری رو بلد نباشم...» این پرسش اگرچه آقای میرشاهی را در لحظه اول بسیار خشمگین ساخت چرا که به ساحت مقدس و دست نیافتنی ریاضیات خدشه وارد می کرد - اما آن شب او را در رختخوابش راحت نگذاشت تا جایی که آقای میرشاهی دیگر قادر به انجام هیچ کار دیگری نبود. در این چندسال آقای میرشاهی همچنان درگیر این پرسش ذهنی است که آیا این همه سر و کله زدن با دانش آموزان برای درک درس ریاضی و قبول شدن در امتحانات سخت آن در زندگی آینده شان اساساً نقشی دارد؟ آقای میرشاهی در درجه اول به زندگی خودش رجوع کرد. او می دید اگرچه برای او رزق روزانه از دل همین ریاضیات بیرون می آید، اما این برای او تنها یک اتفاق است، همانطور که اگر کشورها پایتخت نداشتند و کوهها و جلگه ها و رودها وجود نداشت، همکار و دوست صمیمی اش آقای دهناد که در همان دبیرستان جغرافیا درس می دهد، به طور قطع گرسنه می ماند. آقای میرشاهی تازه پس از سالها به این فکر افتاده بود که وقتی پایش را از دبیرستان بیرون می گذارد، راستش دیگر به کار هیچ کس نمی آید. حتی در یک جمع خانوادگی نیز او مجبور است سکوت اختیار کند، در حالی که باجناقش آقابیژن که او هم دبیر آموزش و پرورش است همیشه گل مجلس است. آقابیژن که ادبیات فارسی درس می دهدهمیشه چنته اش پراست از اشعار و ضرب المثل ها و حکایاتی که دیگران را به ستایش از او و حافظه اش وامی دارد. آقای میرشاهی با آنکه حافظه مثال زدنی دارد اما دانش ریاضی اش هیچ کس را در جمع به حیرت وانمی دارد چرا که برای اطرافیان آقای میرشاهی اساساً اهمیتی ندارد که بدانند اتحاد جمله مشترک از چه راههایی قابل حل است.
تا یادمان نرفته است بگوییم آن دانش آموز لعنتی که زندگی آقای میرشاه را دچار بحران اساسی کرد، همان سال وبا کمک آقای میرشاهی توانست از ریاضی نمره ۱۰ بگیرد و قبول شود. سال بعد هم دیپلمش را - نمی دانیم به چه روشی - گرفت و حتماً به خدمت سربازی رفت. او حالا دوسال است که در کوی آب و برق مشهد یک پیتزافروشی دارد و از زندگی اش هم بسیار راضی است. ماه پیش در ایام نوروز، یک شب آقای میرشاهی و خانم و بچه هایش در پیتزافروشی او غذا خوردند و خیلی هم بهشان خوش گذشت. اما این مسأله باعث نشد که آقای میرشاهی آن پرسش را فراموش کند که: «این همه اطلاعات ریاضی که در دبیرستان به بچه ها آموزش داده می شود، در آینده به چه دردشان می خورد؟»
***
شما در چه رشته ای درس خوانده اید؟ ریاضی، تجربی یا انسانی؟ شاید هم هنرستان رفته اید. به هر حال فرقی نمی کند. در دوران دبیرستان بدون شک با مجموعه ای از اطلاعات مختلف ریاضی مواجه بوده اید. اتحادها، مشتق گیری انتگرال، قدر مطلق، معادلات دومجهوله و سه مجهوله و ده مجهوله و... اگر قضایای هندسه و مثلثات و ریاضی جدید را هم به این مجموعه اضافه کنیم که دیگر نور علی نور می شود، شما که حالا دبیرستان را تمام کرده اید و در اجتماع حضوری در حد خود دارید، چقدر آن اطلاعات را هنوز به یاد دارید؟ نظر چند جوان را در این باره بخوانید:
پرستو محمودی (۲۴ساله - دانشجوی سال پنجم پزشکی): هیچ چی، هیچ چیزش را به یاد ندارم. آنقدر درگیر آناتومی و فیزلوژی و پاتولوژی بوده ام که اصلاً فایل ریاضی مغزم پر شده. دلیلش هم آن بوده که در همه این سالها کاربردی برایم نداشته. من که نمی توانم نشانه های بیماری یک نفر را با مشتق گیری از اندازه دور جمجمه اش تحلیل کنم.
رضا پناه بر خدا (۲۶ساله - راننده آژانس): تا حالا فکرش را نکرده بودم. همان موقع ها که دبیرستان می رفتم اتفاقاً همیشه از خودم می پرسیدم خب این چیزهایی که می خوانیم مثل ریاضی و فیزیک و شیمی به چه دردمان می خورد. اما حالا دیگر آنقدر درگیر زندگی شده ام که به هیچ چیز فکر نمی کنم.
میثم علوی (۲۸ساله - مترجم): نه... ریاضی به هیچ کار ام نیامده. منظورم آن ریاضی است که در دبیرستان خوانده ام. وگرنه جدول ضرب و چهار عمل اصلی که بالاخره پایه زندگی انسان است. من هزار تا معادله چند مجهولی در زندگی ام دارم اما هیچ وقت نتوانسته ام به روش ریاضی یک دستگاه معادله برای آن درست کنم و با جابه جا کردن x و yو z بتوانم این معادلات را حل کنم. زندگی طبیعی انسانی اصلاً شبیه دنیای ریاضیات و حساب و هندسه نیست. ما برای این گزارش نظر چندین جوان دیگر را هم پرسیده بودیم اما نظر اغلب آنها مثل نظر سه نفر بالا بود وچون نمی خواستیم در این گزارش زیر آب درس ریاضی را بزنیم و احیاناً مورد اعتراض ریاضیدانان و ریاضی دوستان و ریاضت کشان قرار بگیریم از انعکاس نظرات آنها خودداری کردیم.
بسیاری از مادر و پدرها همیشه این جمله را با حسرت و نگرانی درباره فرزندانشان می گویند که «بچه خوبیه فقط ریاضی اش ضعیفه.» بله درست است ریاضی خیلی از ما ضعیف است اما مگر ریاضی یعنی زندگی؟ مگر همه آدمها باید ذهن ریاضی داشته باشند تا خوشبخت شوند؟ همان آقای اینیشتن که همه دنیا به او می بالند، با آن نمره های درخشان دوره دبستان اگر قرار بود در سیستم آموزش و پرورش ما رشد کند، همان سال دوم دبیرستان پرونده اش را می دادند زیر بغلش وبه جرم کندذهنی می فرستادنش مدرسه بچه های استثنایی. اما در یک فضای درست آموزشی، او توانست ذهن ریاضی اش را تقویت کند و بشود آقای اینیشتن. پس بگذارید یک بار هم ما به پدر و مادرهایمان نصیحت کنیم: «خوشبختی مفهوم دیگری دارد که الزاماً به معنای یادداشتن انتگرال و مشتق گیری نیست. یاد داشتن جذر هم به لذت بردن بیشتر از جزر و مد دریا منتهی نمی شود. اگر ریاضی بچه هایتان ضعیف است، خب باشد، لابد در یک جای دیگر، خدا استعداد دیگری به آنها داده. این تقصیر شماست که ذهنتان در محدوده محور مختصات حرکت می کند و هیچ امکان دیگری برای رشد ذهنی فرزندانتان متصور نیستید.»
سهیل دو ترم دیگر مدرک کارشناسی اش را در رشته ریاضی محض می گیرد. به نظر نمی رسد از عشاق ریاضی باشد اما با این حال به آن احترام می گذارد و «همیت رشته ای» اش(!) را رعایت می کند. وقتی از او می پرسم که آیا ریاضیاتی که در دوره دبیرستان خوانده بوده در دوران دانشگاه به کارش آمده یا نه، می گوید: «راستش را بخواهی نه. ریاضیات دوره دبیرستان به هیچ دردی در رشته دانشگاهی ریاضی نمی خورد. وقتی وارد می شوی تازه می بینی خیلی چیزها را یاد نداری. تکه ای از همه چیز را می دانی بدون آنکه مفهوم دقیقش را بلد باشی.»
این طور که سهیل می گوید درست در این لحظه مشکلات اصلی پیدا می شود: «اگر قرار باشد اتحادها را بخوانی باید تمام آنچه از پیش می دانسته ای را از ذهنت پاک کنی و دوباره یاد بگیری و این کار به شدت سخت است. مثل این می ماند که به یک بچه کلاس سوم بخواهی بگویی الفبایی که در کلاس اول به تو یاد داده اند غلط بوده و حالا باید دوباره الفبای جدیدی یاد بگیری.»
روش های حل معادلات و مسائل ریاضی، معمولاً در دانشگاه کاربردی ندارد زیرا چنان که سهیل می گوید روش های یادگیری ریاضی در دبیرستان بیشتر طوطی واری است. وقتی می پرسم یعنی چه؟ توضیح می دهد: «یعنی اینکه روش ها را بچه ها حفظ می کنند که یا بتوانند تست ها را حل کنند و یا به نتیجه مسأله ها از راه های نزدیکتری برسند. ما با داشته های دوران دبیرستانمان در دانشگاه یک انتگرال هم نمی توانیم حل کنیم.»
با این حال سهیل می گوید: خواندن ریاضی _ در مقطع دانشگاهی به باز شدن دیدگاه عمومی دانشجویان این رشته کمک می کند. او معتقد است: این اتفاق برای بچه های فنی _ مهندسی هم می افتد چرا که آنها هم واحدهای ریاضی فراوانی را پاس می کنند. شاهد او بر این ادعا فهرست بلندی است که از هنرمندان، نویسندگان و سیاستمداران ارائه می دهد. کسانی که همگی اهل ریاضیات بوده اند. اما سهیل می گوید: در دوران دبیرستان معمولاً این اتفاق نمی افتد و ریاضیات این دوران نمی تواند ذهن های تحلیلگر تربیت کند.
حالا بد نیست شاهد یک پیشنهاد نسل سومی باشید! مادر مریم کارمند ارشد یکی از بانک های دولتی در تهران است. او همه کار می کند تا دو دخترش بتوانند تحصیل و پیشرفت کنند. زحمات او برای پیشرفت محبوبه _ خواهر مریم _ به ثمر نشسته و او الآن دانشجوی رشته داروسازی است اما مریم اصلاً اهل این حرفها نیست واگر بخواهیم بی تعارف صحبت کنیم باید بگوییم از ریاضیات تنفر دارد. بحث همیشگی مریم و مادرش این است که مریم باید در ریاضی تقویت شود. چرا که به نظر مادر ریاضیات علاوه بر آنکه در کنکور ضریب بالایی دارد باعث رشد فکری دخترش نیز می شود. مریم مرتباً با او مخالفت می کند چرا که معتقد است: دست کم تا الآن که سال سوم دبیرستان است این ریاضیات نبوده که باعث عمیق شدن دیدگاه او در زندگی شده است. مادرش همیشه پای اعداد و ارقام را میان می کشد و می گوید پیدا کردن سریع راه حل برای مسائل ریاضی باعث افزایش سرعت انتقال و تیزهوشی می شود. مریم کاملاً با این حرف مخالف است و پیشنهادی بهتر ارائه می دهد:«اگر واقعاً اعداد و ارقام باعث تیزهوشی آدم ها می شوند من ترجیح می دهم به جای حل اتحاد و انتگرال و معادلات چند مجهولی سرسام آور توی خانه بنشینم و جدول سود وکو یا کاگورو حل کنم. این طوری هم سرم گرم است، هم لذت می برم و هم تیزهوش تر می شوم.»
پیشنهاد مریم زیاده از حد نسل سومی است، اما حداقل این است که آقای میرشاهی در مشهد را یک بار دیگر به یاد سؤال فلسفی اش می اندازد: «راستی این همه ریاضی به چه کار زندگی جوان ها می آید؟»
--------------------------------------------------------------------------------------------
نظرات من در مورد این مطلب:
1- این موضوعی که در این گزارش بهش پرداخته شده؛ نباید منحصر به ریاضی بشه مثلا من در دوران دبیرستان کلی زیست شناسی پاس کردم (زمان ما دانش آموزان ریاضی بیشتر از دیپلمه های تجربی فعلی زیست پاس می کردن!!!) ولی اطلاعاتش به دردم نمی خوره؛ البته یه چیزایی در مورد سلول و اینجور چیزها یادم هست که اونم بیشتر از دوره راهنمایی و ابتدایی یادم مونده و از زیست دبیرستان تقریبا چیزی یادم نمونده و اگر می موند هم تقریبا به کار من نمی اومد! همینطور درس تاریخ هم تقریبا همش یادم رفته و اگر چیزی از تاریخ می دونم ربطی به درس تاریخ نداره یا درس زبان فارسی و یا عربی و یا شیمی همینطور!!!
2- اگر با دیدگاه مقاله بالا به دوره دبیرستان نگاه بشه، تقریبا 90 درصد مطالب درسی دوره دبیرستان بی فایده هستن! اگر اینطور هست؛ از اونجا که دروس دبیرستانی ما تقریبا شبیه همون درس هایی هست که همه جای دنیا تدریس میشه؛ یعنی همه جای دنیا دارن مطالب به درد نخور به دانش آموزا یاد می دن؟
3- همین الآن که دارم این متن رو می نویسم شهرداری پلاکاردی رو تو خیابونمون نصب کرده که توش نوشته:" اگر کسی طی یک ماه آینده برای گرفتن پروانه و چیزهای دیگه! به شهرداری مراجعه کنه اگر بخواد پول رو نقدی پرداخت کنه شامل 30 درصد تخفیف و اگر بخواد به صورت اقساط پزداخت کنه می تونه 20 درصد تخفیف بگیره" اینکه کدوم یک از این دو نوع پرداخت بیشتر به نفع یک فرد هست نیاز به اطلاعاتی در مورد دنباله های هندسی داره!!! و بنابراین احتمالش خیلی کمه کسی که سواد ریاضیش در حد راهنمایی هست بتونه به چنین سوالی پاسخ درست بده! اینکه کسی نمی تونه برای آموخته هاش کاربردی پیدا کنه بیشتر به این دلیله که عملا همه آموخته هاش رو فراموش کرده! و بنابراین نباید انتظار داشته باشه چیزی که فراموش کرده به دردش بخوره!
خیلی از افرادی که می گن مطالب به دردمون نخورد بیشتر کسانی هستن که مطالب درسی رو حفظ!!! می کنن و یه هفته بعد از امتحان چیزی از مطالب درسی شون یادشون نمیاد!
4- و در نهایت اینکه قرار نیست همه چیزهایی که در دبیرستان تدریس میشه به درد همه بخوره؛ اگر ریاضیات دبیرستانی به درد مثلا یک راننده آژانس و یا پزشک نمی خوره اما به درد یک فیزیکدان و یا مهندس برق که می خوره!
پی نوشت:من تو این پست منظورم مطالب درسی کتاب های دبیرستان بود؛ و این مطالبی که گفتم در مورد درس های دانشگاهی لزومی نداره که درست باشه!!!