برداشت های من از جهان پیرامون

بایگانی
آخرین نظرات

۱۱ مطلب در مرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

امروز خاطره جالبی از دکتر آرش رستگار دیدم در مورد مریم میرزاخانی. به اعتراف بسیاری از کسانیکه خانم میرزاخانی را می شناخته اند، ایشان بسیار متواضع بوده اند. اما خاطره دکتر رستگار:
«یک ملاقات دیگر نیز برایم بسیار خاطره انگیز است. مریم میرزاخانی چند ماه قبل از فوت، به مدت سه ماه همراه با خانواده در پژوهشکدۀ ریاضی {مرکز مطالعات پیشرفته در پرینستون} میهمان بود. روابط دوستانه ای نیز با دکتر مدرسی مؤلف کتاب مکتب در فرآیند تکامل داشت که شخصاً شاهد آن بودم. او کسی بود که مریم را با شوهرش عقد کرده بود. یک بار نزد مریم رفتم تا توصیه نامه ای به عنوان معلم پیشین او بگیرم (در اولین ترمی که پس از تحصیلات دکتری از پرینستون به ایران بازگشته بودم یک درس هندسۀ جبری ارائه کردم که مریم میرزاخانی و بسیاری از دیگر دانشجویان نخبۀ دانشکدۀ ریاضی شریف در آن شرکت داشتند). مریم گفت من توصیه نامه را دست خودتان نمی دهم ولی قول می دهم که بسیار خوب برایتان بنویسم. گفت در بعضی توصیه نامه ها استادانش چیزهایی برایش نوشته اند که او آنها را غلوآمیز تلقی می کرد. به او گفتم: هیچ تعریفی از شما نمی تواند غلوآمیز باشد و از دفتر او بیرون آمدم.» (منبع)

توجه: عبارت قرمز داخل آکولاد از آرش ذستگار نیست و من به متن اضافه کردم.
 

 

 

 

واکسیناسیون کرونا در ایران چقدر در جلوگیری از مرگ موثر بوده؟ 

جواب خلاصه: بین 50 تا 60 درصد باعث کاهش مرگ و میر شده.
===

محاسبات مربوطه:
داه های مسئله:
۱- وزارت بهداشت اعلام کرده است که تاکنون 753 نفر از کسانیکه هر دو دوز واکسن را ترزیق کرده اند فوت کرده اند. (منبع)
۲- 75 درصد کسانیکه بر اثر کرونا فوت میکنند بیش از 60 سال سن دارند (منبع)

۳- تقریبا تمام کسانیکه که هر دو دوز واکسن را دریافت کرده اند طی دو ماه اخیر دریافت کرده اند و بالای ۶۰ سال هم سن داشته اند. (واکسیناسون در ایران تقریبا از خرداد ماه 1400 به طور جدی شروع شد و دوزهای دوم اغلب از بعد از تیر ماه تزریق شدند)
۴- میزان مرگ و میر کرونا طبق امار رسمی حدود 20 هزار نفر در 2 ماه اخیر بوده است. (منبع)  و طبق داده  شماره ۲ میتوانیم نتیجه بگیریم که حدود 15 هزار نفر فرد بالای ۶۰ سال در دو ماه اخیر بر اثر کرونا فوت کرده اند.
۵- جمعیت بالای ۶۰ سال ایران حدود 8.5 میلیون نفر است (منبع)

===

از شماره های 4 و 5 میتوانیم نتیجه بگیریم که در دو ماه اخیر در هر یک میلیون نفر جمعیت بالای 60 سال 1750 نفر بر اثر کرونا فوت کردند.
اما از شماره 1 و۳ میتوانیم نتیجه بگیریم که در هر یک میلیون نفر بالای 60 سال که دو دوز واکسن زدند میزان مرگ و میر 753 نفر است.
یعنی واکسن تونسته مرگ و میر در هر یک میلیون نفر رو از 1750 نفر به 753 نفر کاهش بده یعنی واکسن حدود 55 درصد موثر بوده. که اگر مقداری هم خطا برای داده های بالا را در نظر بگیریم،میتونیم حدس بزنیم که واکسن بین 50 تا 60 درصد تونسته مرگ و میر کرونا رو کاهش بده.

پ ن: البته این میزان اثر گذاری واکسن برای افراد بیشتر از 60 سال است و نه برای کل افراد جامعه.

نمی دونم خلبان امریکایی متوجه بود  که تعدادی از افغان ها روی قسمت بیرونی چرخ نشستن یا نه؟ اما حتما تعدادی از نظامیان امریکایی این موضوع رو دیده بودند. اون هواپیما تحت اون شرایط نباید پرواز میکرد و پروازش اوج نامردی بود و مرگ انسان های ساده دلی که میخواستن روی بدنه هواپیما مهاجرت کنند دلخراش بود. آدم نباید گاهی شرافتش رو به دستوری که یهش میدن بفروشه. یکی میشه مثل این سرباز آلمانی و یکی هم میشه این خلبان بی تفاوت!

https://www.iribnews.ir/fa/news/3194571/%D8%A2%D9%88%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D9%88-%D8%B3%D9%82%D9%88%D8%B7-%D8%AF%D9%88-%D9%86%D9%81%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%DA%86%D8%B1%D8%AE-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%87%D9%88%D8%A7%D9%BE%DB%8C%D9%85%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86

ربات اطلس فوق العاده هست. فیلم آخرین هنرنمایی ربات اطلس رو اینجا ببینید.

من اوایل اصلا اعتقادی نداشتم که ویروس کرونا دست ساز باشه و کسانیکه که اعتقاد داشتند ویروس دست ساز هست رو دچار توهم توطئه میدونستم. اما الآن نظرم عوض شده و فکر میکنم قبلا اشتباه میکردم  و الآن احتمال زیادی میدم که ویروس دست ساز باشه. علتشم این هست که تا الآن نمی دونستم یک آزمایشگاه مجهز ویروس شناسی در ووهان چین وجود داشته!

واقعا چرا باید بین این همه شهر در دنیا ویروس کرونا از شهری شروع بشه که توش یک آزمایشگاه پیشرفته ویروس شناسی وجود داره؟

گزارش مفصل محمدرضا شعبانعلی در مورد ویروس کرونا را اینجا بخونید. (ماجرای منشا ویروس کرونا)

طالبان یک گروه ایدئولوزیک بود و تا امروز کار راحتی در پیش داشت، یه عده از مردم رو دور خودشون جمع میکردن  و شروع میکردن به فحش دادن  به امریکا  و دولت افغانستان و میگفتن آی مردم ببینید چطور داره حق تون پایمال میشه، چطور رفاه و آسایش شما گرفته شده!  اما اگر قدرت دست ما برسه براتون رفاه و آسایش و امنیت ایجاد میکنیم. 
خوب حرف زدن که کنتور نداره، راحت میشه از این حرف ها زد. و با این حرف های مفت کلی طرفدار در افغانستان (به خصوص در بین اقشار کمتر تحصیلکرده ) برای خودشون جمع کردن. 
اما از حالا ورق دیگه برمیگرده، دوران حرف مفت زدن گذشته. حالا باید برای مردم بیمارستان بسازن! خطوط ریلی رو توسعه بدهند مشکل آب رو حل کنن و از همه مهم تر جنگ جویان طالبان که تا امروز با پای برهنه و با تمام وجود میجنگیدن. کم کم سوار ماشین های آنچنانی خواهند شد و هرکدام تلاش خواهد کرد از این خوان پر نعمت لقمه ای بگیره و اون جنگجویان پابرهنه دیروز تبدیل به افراد پر توقع و تن پرور فردا خواهند شد.

همین الآن هم این تن پروری و جون دوستی تو دل افراد طالبان افتاده! توی این 20 سال اخیر هزاران جنگجوی طالبان و از جمله رهبر قبلی طالبان ملا  اختر منصور توسط امریکا کشته شدند. الان 3000 سرباز امریکایی در فرودگاه کابل هستند و اگر این مجاهدین در مجاهدتشون صادق بودن الآن باید به خاطر دوستان شهیدشون! به فرودگاه کابل حمله میکردن و با امریکایی ها درگیر میشدن. ولی این کار رو نمی کنن، معلومه دیگه چرا؟ برای چی برن خودشون رو با امریکا سرشاخ کنن. دوستاشون مردن که مردن! الآن باید فکر پست و مقام در دولت آینده بود و نه جهاد با امریکا.
خیالتون راحت طالبان به کشورهای همسایه ضربه نمی زنه، از همین فردا دعوا سر پست و مقام بین خودشون شروع میشه. 

بچه که بودیم و فوتبال بازی میکردیم، همه اعضای تیم با هم متحد بودن اما همینکه یک پنالتی به نغع تیم ما میشد، دعوا بین ما شروع میشد. چون همه اعضای تیم یک مرتبه پنالتی زن میشدن و همه میخواستن خودشون پنالتی بزنن. الآن حکومت افغانستان همون پنالتی هست که به طالبان رسیده، به زودی همشون پنالتی زن میشن!

یک شاهد دیگر برای مطالب جلسه بازی و جلسه بازی ۲ :

 

نمایندگان ظرف کمتر از 20 روز رنگ عوض کردند.

 

======

حالا شما ببنید که خیلی از تصمیمات مهم اقتصادی چطور گرفته میشه!!! یک عده ای میشینن در یک جلسه ای، در حین جلسه مشغول بازی با گوشیشون میشن، بعد از اتمام مباحث، جلسه همه نگاه میکنن ببینن جو جلسه کدوم طرفی هست و به همون طرف رای میدن. 

 

عمیقا حس میکنم برای ورود به مجلس یا دولت در ایران باید آزمون هوش از افراد گرفته بشه. ببینید ممکن است یک نفر یک مدرک تحصیلی هم داشته باشد مثلا دکتری عمران، اما مدرک تحصیلی به تنهایی در مجلس به در نمی خورد، در مجلس در مورد موضوعات متنوعی بحث می شود و تخصص در یک زمینه اصلا جوابگوی گرفتن تصمیم در مجلس نیست. ما نیاز به افراد باهوش داریم تا سریع بتوانند در مورد یک موضوع اطلاعات لازم را کسب کنند و تصمیم درست را بگیرند. در کشورهای دیگر چون افراد در سیستم حزبی بالا می آیند نیازی به آزمون هوش نیست. شخص باید آدم توانمندی باشد تا بتواند خود را در سیستم حزبی بالا بکشد و بعد از پیروزی هم باید به اهداف حزب که توسط افراد توانمند تعیین شده اند تا حد زیادی وفادار باشد. اما در ایران قضیه اینطور نیست، طرف یه لحظه جو گیر میشه،میاد تو صف نانوایی میگه لطفا صف را رعایت کنید! بعد نفر پشت سریش میگه تو با این توان مدیرتی بهتر است وارد مجلس بشی تا مردم بیشتری از توانمندی های تو استفاده کنند، اینم احساس تکلیف میکنه، اسم مینویسه و مردم  هم میگن، خدا رو شکر اینبار یک فرد توانمند نامزد انتخابات شده، چون شنیدن که یکبار در صف نانوایی گفته، لطفا صف را رعایت کنید! و بدین ترتیب این شخص  انتخاب میشه.

بچه که بودم یه توپ پلاستیکی می آوردم خونه و توی ذهنم بین کشورها مسابقه برگزار میکردم. یعنی مثلا مسابقه رو پایی میدادم و هر بار به جای یک کشور روپایی میزدم. 12 تا کشور رو به 4 تا گروه سه تیمی توی ذهنم تقسیم کرده بودم:
گروه یک: امریکا، ژاپن، آلمان
گروه دو: روسیه، مالزی، بوتسوانا

گروه سه: عربستان، عراق، ترکیه
گروه چهار: ایتالیا، برزیل، ایران
 هنوز هم بعد از گذشت حدود 30 سال گروه بندی خیلی خوب یادم مونده. 
خلاصه این تیم ها با هم مسابقه میدادن و یک تیم بالاخره قهرمان میشد. البته به طرز عجیبی همیشه ایران قهرمان میشد! مثلا اگر مسابقه روپایی بود و توی نوبت ایران توپ زود می افتاد زمین، توی ذهنم یک بهانه برای این موضوع می تراشیدم و دوباره برای ایران روپایی میرفتم تا ایران قهرمان بشه. یادش به خیر چه لذتی داشت این مسابقات ذهنی- عملی و بعدش دیدن بامزی قوی ترین خرس جهان 

=======

البته من اون بازی ذهنی رو توی همون دوران کودکی رها کردم، اما بسیاری از مسولین در ایران هنوز هم مشغول  بازی های ذهنی شون هستند و در تصورات اونها ایران دائما در حال پیروزی بر رقبا در تمام زمینه ها و موفقیت های پی در پی است.

حدود یک ماه قبل یک پست نوشتم به اسم جلسه بازی (اینجا)، توی بند ۱ اون پست نوشته بودم:
«موضوعات مختلفی در جلسات مورد بحث قرار میگیره و بعد هم در موردشون رای گیری میشه، خیلی وقت ها اصلا لازم نیست افراد دلیل اینکه رای مثبت یا منفی رو دادن بگن. یعنی فقط کافیه شما یک رای مثبت یا منفی بدی بدون اینکه نیاز باشه توضیح بدی که چرا رای مثیت دادی یا چرا رای منفی دادی. به شخصه احساس میکنم نیمی از افراد حاضر در جلسات، همینطوری نظر میدن. یعنی هیچ دلیل خاصی برای اعلام نظر مثبت و منفی ندارن. یعنی اگر الان رای مثبت دادن ممکنه نیم ساعت بعد رای گیری بشه نظر منفی بدهند.»
====

امروز اتفاقی در مجلس شورای اسلامی افتاد که به طور کامل شاهدی بر این پست من است.

امروز در مورد نحوه بررسی «طرح صیانت از کاربران فضای مجازی» در مجلس به فاصله کوتاهی دوبار رای گیری میشه. در باور اول نمایندگان به موضوع رای مثبت میدن و در بار دوم در کمتر از یک ساعت به همون موضوع رای منفی میدن!!!

====

باز هم تکرار میکنم مهم ترین مشکل جلسات در ایران این هست که خیلی از افراد داخل جلسات اصلا تو باغ نیستن و برای رای شون هیچ دلیل خاصی ندارن!!! حتی اگر بعد از جلسه ازشون پرسیده بشه که رای شما منفی بود یا مثبت؟ یادشون نمیاد. چون اصلا موقع رای دادن فکر نکردن!!!

 

الآن که المپیک در ژاپن برگزار میشود خیلی دوست دارم این بچه های ژاپنی رو ببینم.
اوایل دهه ۹۰ میلادی ژاپن یک اقتصاد بسیار شکوفا و قدرتمند داشت (بعدها اقتصاد ژاپن وارد یک دوره رکود طولانی مدت شد) در اون زمان ها محصولات الکترونیکی موجود تو بازار ایران همه ژاپنی بوند مثلا تلوزیون ها، رادیوها، ویدئوها، کنسول های بازی، ماشین حساب ها و ... یه جورایی ژاپن آخر تکنولوژی محسوب میشد. 

اون موفع ها که من دانش آموز ابتدایی و راهنمایی بودم، معلم ها همیشه بچه های ژاپنی رو تو سر ما میکوبیدن. کافی بود تا یک دانش آموز یک سوالی رو بلد نباشه فوری معلم میگفت:« بچه های ژاپنی هم سن تو دارن سفینه فضایی میسازن، اونوقت تو تو این سوال ساده موندی»!!!

و البته همین بچه های ژاپنی باعث میشدن بسیاری از اختراعات ما به چشم نیان. اون موقع ها به ما میگفتن کاردستی درست کنید و بیارید مدرسه. حدود ۳۰ درصد بچه ها خورشید درست میکردند یعنی یه دونه سیب زمینی نسبتا گرد پیدا میکردن، و یه قوطی چوب کبریت بر میداشتن. این چوب کبریت ها رو توی سیب زمینی فرو میکردن و میگفتن خورشید درست کردیم!!! متاسفانه معلم های اون دوره هم آگاه نبودن و ارزش این اختراع فوق العاده رو در برابر سفینه های فضایی که بچه ژاپنی ها میساختن! پایین میدونستن. در حالیکه امروزه علم ثابت کرده تمام حیات روی کره زمین وابسته به خورشید است و اهمیت خورشید خیلی بیشتر از سفینه فضایی است.
===

خلاصه الآن برام یه عقده شده هر موقع یکی از این ژاپنی های هم سن سالم رو میبینم احساس میکنم این همونی بود که 30 سال پیش داشت سفینه میساخت!