برداشت های من از جهان پیرامون

بایگانی
آخرین نظرات

۲ مطلب در شهریور ۱۴۰۱ ثبت شده است

بخش اعظم کتاب قوی سیاه نوشته نسیم نیکلاس طالب را خواندم. حوصله ام نگرفت همه اش را بخوانم از بس که نویسنده کتاب منم منم کرده بود. به نظرم چیزی که نویسنده میخواست در کتاب بگه، چیزی جز بحث توزیع های دم کلفت در ریاضی نیست که سال هاست برای ریاضیدان ها آشناست. کلا نویسنده مشغول ایراد گیری از توزیع نرمال بود. به نظرم که ایراداتش اگر چه وارد بود اما این ایرادات سال هاست که در دنیای ریاضی شناخته شده هستند و اصلا حرف تازه ای نیستند. اینکه بعضی ها میان یک توزیع نرمال رو روی یک توزیع دم کلفت فیت میکنند دیگه تقصیر ریاضیدان ها نیست تقصیر خودشون هست. البته اگر کتاب را نخوانده باشید احتمالا چیز خاصی از این پست من دستگیرتان نمی شود.

 

حتما اغلب شما دانش آموزانی رو دید که در سال های ابتدایی دوران مدرسه کاملا نابغه هستند و در همه درس ها حتی بدون درس خواندن ۲۰ میگیرند. همه فکر میکنند این دانش آمور قرار است در أینده یک جراح چیره دست یا  یک فیزیکدان برنده نوبل یا  یک مهندس طراح حرفه ای یا یک ریاضیدان تمام عیار  بشه.    اما چند سال بعد همان دانش آموز دچار چنان افتی میشه که حتی قادر نیست دیپلم اش را بگیرد. دلیل این موضوع چیست؟

گاهی اوقات دلیل این موضوع به سادگی مشخص است مثلا مشکلاتی که در خانواده برای دانش آموز پیش می آید (مثل جدایی والدین) و یا دوستان نابابی که دانش آموز با آنها معاشرت میکند و ...  اما گاهی هیچ دلیل مشخصی برای افت تحصیلی دانش اموز وجود ندارد. در این موارد اغلب خانواده ها دچار استیصال میشوند وقتی میبینند فرزند نابغه آنها به شدت از نظر درسی افت کرده و انگیزه اش را برای درس خواندن از دست داده اما هر چه تلاش میکنند موفق به پیدا کردن دلیل اصلی این مشکل نمی شوند. در اغلب موارد خانواده ها سعی میکنند با گرفتن معلم خصوصی و ... مشکل را حل کنند اما باز هم موفق نمی شوند. در چنین مواردی مشکل کجاست؟

مشکل در استعداد و نبوغ بسیار بسیار زیاد دانش آمور است. اما چرا؟ دانش آموزانی که در دوره ابتدایی بسیار با استعداد هستند اغلب عادت به درس خواندن ندارند این دانش آموزان با تکیه بر استعدادشان به راحتی بدون هیچ تلاش اضافه ای نمرات بسیار عالی در مقایسه با دوستانشان کسب میکنند. خانواده ها هم که مسرور از این همه موفقیت فرزند هستند وقتی نمرات عالی او را می بینند لزومی نمی بینند که از فرزندشان بخواهند بیشتر درس یخواند. این فرزند بدون تلاش زیادی به راحتی درس ها را پشت سر میگذارد و بسیار خوب هم میفهمد. اما مشکل از همینجا شروع میشود، این دانش اموز عادت به درس خواندن ندارد!!! در دوره ابتدایی و یا متوسطه اول (دوره راهنمایی سابق) مشکل زیادی پیش نمی آید حجم درس ها کم و سطح درس ها پایین است، دانش آموز به صرف استعداد خدادادی به راحتی از عهده آنها بر می آید اما با ورود به دوره متوسطه دوم و دانشگاه حجم درس ها افزایش  و سطح آنها بسیار بالا میرود. دیگر دانش اموز نمی تواند به صرف استعداد بر سنگینی آنها غلبه کند این دانش آموز باید وقت بگذارد و درس بخواند. اما این دانش آمور عادت به درس خواندن ندارد او قبلا با مثلا روزی یک ساعت درس خواندن به راحتی همه مطالب را یاد میگرفت و عادت ندارد که حالا یک مرتبه در روز 5 ساعت درس بخواند. به خاطر این، کم کم مقداری نمراتش افت میکند و مثلا نمره 20 او تبدیل به ۱۸ میشود، در اینجا این دانش اموز که دائما به او به چشم یک نابغه نگاه شده بود با کمی افت تحصیلی احساس ضعف بسیاری میکند. فکر میکند که تمام استعدادش بر باد رفته است و دیگر نا امیدانه تلاشی هم نمی کند. احساس تنفر نسبت به دروس پیدا میکند چرا که فکر کردن به درس برای او معادل با این شده است که نابغه نیست!

به نظرم خانواده ها حتما دو نکته را رعایت کنند:
الف) الکی بچه هاشون رو نابغه جلوه ندن. لزومی نداره با اینجور القاب بیفایده بعدها اونها تحت فشار روانی قرار بگیرن. تصور کنید دانش اموزی رو که خانواده اش همیشه اون رو در حد نابغه تعریف و تمجید میکنن، اگر این دانش آموز، روز امتحان یک سوالی رو بلد نباشه جواب بده، چه حسی پیدا میکنه؟ 

ب) بچه ها رو هر چقدر هم که استعداد داشته باشند، عادت به درس خواندن و تلاش بدید. اینجور نباشه که فکر کنید چون دارن بدون درس خوندن بیست میگیرن دیگه نیازی نیست که درس بخونن!!! عادت به درس خواندن بعدها کلی به کارشون میاد.