برداشت های من از جهان پیرامون

بایگانی
آخرین نظرات

نوشته زیر به نقل از سایت الف هست.

آیا ریاضیات زبانی کارآمد برای توصیف جهان است؟

ریاضیات زبان جهانی خوانده می‌شود و دانشمندان و مهندسان اغلب از جایگاه ویژه آن به هنگام توصیف واقعیت فیزیکی سخن می‌گویند.

به گزارش ایسنا، در این میان، آن‌ها به مثال‌هایی مانند عدد پی، E=mc۲ و حتی مولفه‌ای ساده مانند استفاده از اعداد صحیح انتزاعی برای شمارش اشیای جهان واقعی اشاره می‌کنند. با این حال، در حالی که این مثال‌ها میزان کارآمدی ریاضیات را برای انسان نشان می‌دهند، آیا این بدین معناست که جهان فیزیکی به طور طبیعی از قواعد ریاضیات به عنوان زبان مادری‌اش تبعیت می‌کند و این که آیا ریاضیات دارای وجود ذاتی است و منتظر کشف‌شدن است؟

این نقطه‌نظر در خصوص ماهیت رابطه بین ریاضیات و جهان فیزیکی «افلاطون‌گرایی» (Platonism) نامیده می‌شود، اما همگان با آن موافق نیستند. «درک آبوت»، پروفسور مهندسی الکترونیک و برق دانشگاه آدلاید استرالیا، در مقاله‌ای این موضوع را مطرح می‌کند که افلاطون‌گرایی ریاضیاتی دیدگاه دقیقی از واقعیت نیست.

به جای آن، وی طرفدار دیدگاه مخالف یعنی دیدگاه «غیرافلاطونی‌ها» است، که بر اساس آن، ریاضیات محصول تخیل انسانی است که انسان‌ها برای توصیف واقعیت، خلق کرده‌اند. در واقع، «درک» با استفاده از تجاربش تخمین می‌زند، در حالی که ۸۰ درصد ریاضی‌دانان به دیدگاه افلاطونی تکیه دارند، مهندسان تا حد زیادی غیرافلاطونی هستند. به گفته وی، فیزیکدانان تمایل دارند «غیرافلاطونی‌های پنهان» باشند، یعنی آن‌ها اغلب در ملاعام افلاطونی به نظر می‌رسند، اما در خلوت خود اغلب اعترافی غیرافلاطونی دارند.

بنابراین، اگر ریاضی‌دانان، مهندسان و فیزیکدانان همگی بتوانند علی‌رغم تفاوت‌ در اعتقادات بر سر موضوع فلسفی‌شان، عمل کنند، چرا ماهیت واقعی ریاضیات در ارتباطش با جهان فیزیکی مهم است؟

به گفته درک، دلیل این امر آن است که چون فرد متوجه می‌شود ریاضی صرفا یک سازه ذهنی است، (تقریبی از واقعیت که دارای نقاط ضعف و محدودیت‌های خود بوده و در نقطه‌ای ناکام می‌ماند، زیرا اشکال ریاضیاتی کامل در جهان فیزیکی وجود ندارند) می‌توان دید که ریاضیات تا چه اندازه غیرمفید است.

جنجالی‌ترین نقطه‌نظر آبوت این است که وی می‌گوید، ریاضیات به طور منحصربه‌فردی در توصیف‌کردن واقعیت خوب نبوده و قطعا همان معجزه‌ای نیست که تعدادی از دانشمندان از آن در حیرت‌اند. «درک» ادامه می‌دهد که اینشتین که یک غیرافلاطونی ریاضیاتی بود، دانشمندی بود که قدرت ریاضیات وی را حیرت زده کرده بود. وی از خود می‌پرسید: چگونه ریاضیات با وجود این که محصول تفکر انسانی (که خود مستقل از تجربه است) است، تا حد تحسین‌برانگیزی به اشیای موجود در واقعیت مرتبط است؟

در سال ۱۹۵۹، «یوجین ویگنر» ریاضیدان و فیزیکدان، این مشکل را «تاثیر غیرمعقولانه ریاضیات» توصیف کرد و در پاسخ آن، مقاله آبوت با عنوان «ناکارآمدی معقولانه ریاضیات» منتشر شده است. هر دوی این دیدگاه‌ها مبتنی بر ایده غیرافلاطونی هستند و این که ریاضیات اختراعی انسانی است. اما در حالی که ویگنر و اینشتین را می‌توان خوشبینان ریاضیاتی در نظر گرفت که متوجه تمامی شیوه‌هایی که از طریق آن‌ها، ریاضیات با دقت واقعیت را توضیف می‌کند، بودند، آبوت با بدبینی اشاره می‌کند که مدل‌های ریاضیاتی تقریبا همیشه دارای نارسایی هستند.

آبوت توضیح می‌دهد که ریاضیات کارآمد، نمایش‌های ایده‌آل و فشرده‌ای از جهان فیزیکی ذاتا پر سر و صدا ارائه می‌دهد. وی مدعی است بیان‌های ریاضیاتی تحلیلی، شیوه‌ای برای توصیف‌های فشرده مشاهدات ما هستند و این که انسان‌ها به دنبال فشردگی هستند که ریاضیات به آن‌ها می‌دهد، زیرا آن‌ها قدرت مغز را محدود کرده‌اند.

به اعتقاد «درک»، ریاضیات هنگامی مفید است که بیان‌های ساده و فشرده‌ای ارائه دهد که بتوان به طور مکرر بر بسیاری از موقعیت‌ها اعمال کرد و زمانی که نتواند این فشردگی را ارائه دهد، ناکارآمد است. در واقع، این فشردگی است که آن را عملی و مفید می‌کند. به گفته آبوت، حالت‌های بسیار بیشتری وجود دارند که در آن ریاضی ناکارآمدتر (غیرفشرده) از زمانی است که مفید (فشرده) است و هنگامی که ما بر مثال‌های موفق تمرکز می‌کنیم، ریاضی فقط دارای توهم مفیدبودن است، اما مثال‌های موفق ما شاید به بخش کوچکی از تمامی سوالات ممکنی که در خصوص جهان مطرح‌اند، اعمال می‌شود.

تعدادی از مباحث موجود در مقاله آبوت، مبتنی بر ایده‌های «ریچارد وسلی همینگ» ریاضیدان است که در سال ۱۹۸۰ چهار دلیل را ارائه داد مبنی بر این که چرا ریاضیات آن گونه که به نظر می‌رسد، مفید نیست. گرچه همینگ خود را وقف این ایده کرد که ریاضیات به طور غیرمعقولانه‌ای کارآمد است، آبوت نشان می‌دهد که دلایل همینگ در واقع، از غیرافلاطونی‌گری و سطح کاهش‌یافته کارآمدی ریاضی حمایت می‌کنند.

دلایل آبوت برای این که چرا ریاضیات به طور معقولانه‌ای ناکارآمد است، بر اساس دیدگاه غیرافلاطونی و این که ریاضیات اختراعی انسانی است، قرار دارند. به گفته وی، ریاضیات موفق به نظر می‌رسد، زیرا ما مسائلی را در نظر می‌گیریم که برای آن‌ها شیوه‌ای در اعمال ریاضیات یافته‌ایم. این در حالی است که میلیون‌ها مدل‌ ناکام ریاضی وجود دارند، اما هیچ کس به آن‌ها اهمیتی نمی‌دهد و این که یک "نابغه" صرفا فردی است که ایده‌ای بزرگ دارد، اما حس می‌کند که در خصوص دیگر افکار دیوانه‌وارش باید سکوت کند.

«درک» دلیل دیگرش را این گونه بیان می‌کند: کاربرد ریاضیات برای ما در مقیاس‌های مختلف تغییر می‌کند؛ به طور مثال، در دهه ۱۹۷۰ و هنگامی که طول‌ ترانزیستورها در مقیاس میکرومتری بود، مهندسان می‌توانستند رفتار ترانزیستور را با استفاده از معادلات خاصی توصیف کنند. اما ترانزیستورهای زیرمیکرومتری شامل اثرات پیچیده‌ای است که مدل‌های پیشین از آن‌ها غفلت کرده بودند، بنابراین، مهندسان به نرم‌افزار شبیه‌سازی رایانه‌ای برای مدلبندی‌کردن ترانزیستور کوچک‌تر روی آورده‌اند. یک فرمول کارآمدتر ترانزیستورها را در تمامی مقیاس‌ها توصیف می‌کند اما چنین مدلی وجود ندارد.

«درک» در خصوص دلیل سوم خود می‌گوید: گرچه مدل‌های ما به نظر می‌رسد به تمامی مقیاس‌های زمانی اعمال می‌شوند، ما شاید توصیفاتی را خلق می‌کنیم که با طول عمر زندگی انسان همخوانی دارند. به طو مثال، انسان خورشید را به عنوان منبع انرژی سیاره زمین می‌شناسد، اما چنانچه عمر وی به اندازه کیهان می‌بود، شاید خورشید برایش نوسانی با عمر کوتاه می‌بود که به سرعت سیاره‌ ما را در تعادل حرارتی با خودش (هنگامی که به شکل یک غول قرمز منفجر می‌شود) در می‌آورد. از این دیدگاه، زمین، انرژی خالص مفیدی از خورشید اشتقاق نمی‌کند.

به گفته «درک»، حتی شمارش‌کردن دارای محدودیت‌های خاص خود است و به طور مثال، هنگام شمارش موزها، در نقطه‌ای تعداد موزها چنان بزرگ خواهد بود که کشش گرانشی تمامی آن‌ها را به سوی سیاهچاله می‌کشد و ما به نقطه‌ای می‌رسیم که دیگر نمی‌توانیم به اعداد برای شمارش تکیه کنیم.

«درک» می‌گوید: در صورتی که انسان‌ها جامد نمی‌بودند و گاز بودند و در ابرها زندگی می‌کردند، شمارش اشیای متمایز این طور آشکار نبود. بنابراین، اصول مبتنی بر ایده شمارش ساده، ذات جهان ما نیستند، بلکه سازه انسان هستند و بنابراین هیچ تضمینی وجود ندارد که توصیف‌های ریاضیاتی که خلق می‌کنیم، به طور جهانی قابل‌ اعمال باشند.

برای آبوت، این نکات و بسیاری نکات دیگر که وی در مقاله‌اش به آن‌ها اشاره می‌کند، نشان می‌دهد که ریاضیات کشف معجزه‌گونه‌ای نیست که به طور مکرر با واقعیت تناسب داشته باشد و این که در نهایت، ریاضیات اختراعی انسانی است که مفید و محدود بوده و آن طور که انتظار می‌رود، خوب عمل می‌کند. آبوت معتقد است برای افرادی که به دنبال مولفه‌ای عملی‌تر از چنین بحثی می‌گردند، این مقاله می‌تواند آزادی تفکری بیشتری بدهد.

به گفته این دانشمند، اخیرا علاقه جدیدی به رویکردی به نام «جبر هندسی» به وجود آمده که بر بسیاری از محدودیت‌های موجود غلبه می‌کند و می‌تواند به ابعاد بالاتر بسط داده شود. آبوت هم‌اکنون در حال مطالعه بر روی مقاله‌ای با موضوع «جبر هندسی» برای مهندسان برق است که در آینده‌ای نزدیک منتشر می‌شود. جزئیات مقاله این دانشمند در Proceedings of the IEEE منتشر شده است
.--------------------------------
من نمی دونم این شخص این آمار رو از کجا آورده که 80 درصد ریاضیدان ها افلاطونی هستن. نمی دونم من برعکس فکر می کنم اغلب ریاضیدان ها غیر افلاطونی هستن.(با تعریف ارائه شده در بالا).
من همیشه طرفدار پرو پا قرص این جمله بودم"ریاضیات موفق به نظر می‌رسد، زیرا ما مسائلی را در نظر می‌گیریم که برای آن‌ها شیوه‌ای در اعمال ریاضیات یافته‌ایم. این در حالی است که میلیون‌ها مدل‌ ناکام ریاضی وجود دارند، اما هیچ کس به آن‌ها اهمیتی نمی‌دهد"
البته این موضوع مثل همون بحث اینه که اول مرغ بوده یا اول تخم مرغ. در واقع سوال اینجا اینه که  آیا ریاضی در عالم وجود داره و ریاضیدان ها دارن اون رو کشف میکنن (نظریه اول- افلاطون گرایی) یا ریاضی وجود نداره و ریاضیدان ها دارن اون رو کم کم میسازنش (نظریه دوم- غیر افلاطونی) و مثل هر اختراع دیگه ای میتونه بخش هاییش مفید و بخش هاییش غیر مفید باشه. فکر نمی کنم این بحث پایانی داشته باشه ولی من به وضوح طرفدار نظریه دوم هستم.
موسسه ریاضیات “ کلِی” (ماساچوست) ، جایزه‌ی هزاره را به ریاضیدان روسی ، گریگوری پرلمان (Grigoriy Perelman) ، به خاطر اثبات حدس پوانکاره (Poincare conjecture) ، اهدا کرد .
 حدس پوانکاره یکی از هفت مساله ای است که این موسسه، برای حل آن ، جایزه‌ی هزاره ساله ، به همراه یک ملیون دلار را در نظر گرفته است . لیست “مسائل هزاره” در سال ۲۰۰۰ تدوین شد . این جایزه  برای برجسته کردن سخت‌ترین مسائلی که ریاضی‌دانان در اواخر هزاره دوم میلادی با آن مواجه بودند و  همچنین برای نشان دادن این موضوع که “مرزهای ریاضیات امروزی باز هستند، و این علم پر از مسائل حل نشده می باشد” طرح‌ریزی شد . به گزارش رسانه ها ، حل هر یک از این “مسائل هزاره” اهدای جایزه ۱ میلیون دلاری توسط موسسه را به دنبال دارد .
 جیمز کارلسون ، رئیس موسسه ی ریاضیات کلی ، در بیانیه‌ی خود به مناسبت اثبات این مساله ، می گوید: ” اثبات حدس پونکاره ، توسط گریگوری پرلمان ، پایان جستجوی راه حل‌ها برای این مساله بود ، که مشکل حل آن نزدیک به یک قرن به طول انجامید . این پیشرفت قابل ملاحظه‌ای در تاریخ ریاضیات است .”
 پس از به رسمیت شناختن این اثبات از پرلمان ، توسط موسسه ، شش “مسائله ی هزاره” باقی می‌ماند.
 موسسه‌ی ریاضی کِلِی (Clay Mathematics Institute) یک موسسه‌ی پژوهشی در زمینه‌ی ریاضیات است که به ‌خاطر پشتیبانی مالی از پژوهشگران ریاضی مشهور است . این موسسه در ابتدای هزاره‌ی سوم میلادی ، فهرست هفت‌تایی از مساله‌های ریاضی را منتشر کرد و برای حل کامل هر یک مبلغ یک میلیون دلار آمریکا را به ‌عنوان جایزه مشخص نمود . این هفت مساله – که به مساله‌های ملینیوم معروفند – از مشکل‌ترین مساله‌های ریاضی هستند که سال‌هاست بزرگ‌ترین نابغه‌های ریاضی موفق به حل هیچ یک از آنها نشده‌اند. پیشرفت پرسرعت ریاضیات و به‌وجود آمدن تئوری‌ها و تکنیک‌های جدید ریاضی امید به حل این مساله‌ها را روزبه‌روز افزایش می‌دهد .
 پرلمان همگان را به حیرت واداشت.
 جیمز کارلسون ، رئیس انستیتوی کلی اعلام کرد ، که ریاضیدان روس ، گریگوری پرلمان “در رابطه با قبول کردن جایزه فکر می کند.” او به خبرگزاری “ایتار تاس” گفت: “من با آقای پرلمان ارتباط برقرار کرده و با او درباره ی اعطای جایزه ی ما به ایشان صحبت کردم.” با این حال، از صحبت های ایشان مشخص نیست که گریگوری پرلمان جایزه ی یک میلیون دلاری را خواهد پذیرفت یا خیر .
مدیر موسسه ی کلی در ادامه گفت: “ما قصد داریم تا در تاریخ ۸ و ۹ ماه ژوئن امسال، در پاریس کنفرانسی برگزار کرده، و در آن وجود اثبات برای حدس پوانکاره را اعلام نماییم. در این کنفرانس می خواهیم، به آقای پرلمان، هدیه ی ذکر شده را اعطا نماییم ، هر چند که بعید می دانم ایشان آن را قبول کنند .”
 در جواب به این سوال که ، در صورت عدم قبول این جایزه‌ی یک میلیون دلاری از طرف آقای پرلمان – که به خونسردی خود در ارتباط با جوایز مشهور است - چه خواهد شد ، آقای کارلسون گفت که امیدوار است که این امر محقق نگردد . او ادامه داد: “ اگر احیاناً این اتفاق بیفتد ، اعضای کمیته ی شورای موسسه‌ی ما در رابطه با این موضوع فکر خواهند کرد .”
 در سال ۲۰۰۶ هم گریگوری پرلمان یک بار چنین جایزه‌ی مهمی در دنیای ریاضیات را تحت عنوان مدال فیلدز را رد کرد .
 کار گریگوری پرلمان از چه نظر برای علم ارزشمند است؟
 ریاضیدان برجسته‌ی فرانسوی ، هانری پوانکاره (Henri Poincaré) در سال ۱۹۰۴ میلادی ، حدس خود را (Poincare conjecture)  مطرح کرد که اساسی‌ترین سوال در زمینه‌ی شناخت موجودات هندسی ۳-بُعدی محسوب می‌شد . صورت مشابه این سوال برای بُعدهای بیشتر از ۳ در قرن بیستم و برای موجودات ۲-بُعدی نیز به‌وسیله‌ی پوانکاره حل شده بود . این حدس می‌گوید که تنها خمینه‌ی ساده همبند، کره‌ی ۳-بُعدی است . این سوال بیش از صد سال بدون پاسخ باقی ماند تا اینکه گریگوری پرلمان ، ریاضی‌دان روسی ساکن سنت ‌پترزبورگ در سال‌های ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ میلادی سه مقاله را در اینترنت منتشر کرد که حدس پوانکاره را تایید می‌کرد (البته او در این سه مقاله نامی از حدس پوانکاره نمی‌برد!)
 به عبارت ساده تر ، حدس پوانکاره ادعا می‌کند که همیشه راهی هست برای تبدیل هر گونه جسم ۳ بعدی به کُره ، بدون بریدن و یا چسباندن قسمتی از آن . به نظر می رسد که چنین ادعایی کاملاً آشکار است، اما اثبات این حدس (در حال حاضر “قضیه”) بسیار دشوار بوده و بیش از صد سال ، ریاضیدانان جهان را به فکر و مشقت برای حل آن باز داشته بود .
 برای اولین بار ، گریگوری پرلمان اثبات خود را در سال ۲۰۰۲ بر روی سایت arXiv.org که توسط دانشمندان در زمینه‌ها و رشته‌های مختلف برای انتشار سریع نتایج خود استفاده می شود ، قرار داد . چرا که مقالات علمی اغلب با تاخیر در مجلات منتشر می شوند و در این هنگام ممکن است ، شخص دیگری این اختراع یا نوآوری علمی را به نام خود ثبت کند .
 پرلمان خلاصه ای از کار خود را برای ریاضیدانان همیلتون ، که زمانی “نقشه راه” را برای اثبات حدس پوانکاره بوجود آورده بودند، و همچنین برای “شینگ تونگ یااو” و “تیانو” ارسال کرد .  آنها شروع به بررسی اثبات پرلمان کردند و دیری نگذشت که ناگزیر به مطالعه‌ی دو مقاله‌ی دیگر پرلمان شدند. ریاضی‌دان مطرح چینی-امریکایی، “یااو” کار بررسی این اثبات را به همکاران خود معطوف کرد ، و به کمک آنها ، نسخه‌ی خود را به چاپ رساندند و در آن سهم پرلمان را %۲۵ ارزیابی کردند .

 ولی آنها به موفقیتی در این راه دست نیافتند . پس از گذشت چهار سال به گریگوری پرلمان مدال فیلدز اعطا شد و بدین ترتیب ، تقدم او در اثبات حدس پوانکاره ، به همگان مشخص گردید . مجله‌ی Science  حتی این اثبات را “موفقیت سال” نامید .

 ریاضیدان معروف ، ولادیمیر گوبایلوفسکی ، از این مساله یاد می‌کند که زمانی که موسسه‌ی کلی ، پرلمان را به عنوان برنده اعلام می کند ، به نوعی قوانین خاص خود را که طبق آن می بایست شواهد نه در هر وبگاهی ، بلکه در مجلات بزرگ ریاضی چاپ رسیده باشد را نقض می کند . اما نکته در اینجا این است که لیست هفت “جایزه هزاره” اعلام شده در سال ۲۰۰۰ توسط موسسه، از مسائلی آنقدر پیچیده تشکیل شده‌است که حل آن‌های نمی‌تواند آنقدر سریع صورت بگیرد. اثبات اول پرلمان تنها در سال ۲۰۰۶ شناخته شد . شش مسئله ی باقی مانده هم به زودی حل نخواهند شد ، و زمان در حال سپری شدن است ، پس این جایزه به نحوی داشت ارزش خود را از دست می داد . به همین دلیل آن را به پرلمان اعطا کردند ، و این تصمیم کاملاً شایسته بود .
 شخصیت عجیب این ریاضی‌دان به طور گسترده‌ای شناخته شده‌است. او مجرد است و همراه با مادرش (که ایشان هم، همانند خواهر گریگوری پرلمان- که اکنون در کشور سوئد به تدریس ریاضی مشغول است- استاد ریاضی بودند) زندگی می‌کند و چندی پیش از کار خود در انستیتوی ریاضیات به نام استکلوف در سنت پترزبورگ ، خارج شد . زندگی بسیار معمولی و حتی فقیرانه‌ای دارد . چندی پیش ، وقتی که خبرنگاران نشریه ی The Daily Mail برای گرفتن مصاحبه به نزد او رفته بودند ، او آنها را به خانه دعوت نکرد ، و از پشت در توضیح داد که او همه چیز دارد و به پول و یک میلیون دلار نیازی ندارد .
 این مقدار پول ، رقم کمی نیست ، ولی بسیار تعجب‌آور هم نیست . پروفسور علوم فیزیک و ریاضی ، آندری لوندین معتقد است که خود این اثبات و روش به کار گرفته شده در آن توسط پرلمان ، بسیار مهم تر از نوآوری های مد شده‌ی امروزی می‌باشد ، و زمانی که به کاربرد برسد ، نه میلیون‌ها، بلکه میلیاردها دلار منفعت به همراه خواهدداشت.
 ولادیمیر گوبایلوفسکی معتقد است که این اثبات به خودی خود چنان مهم نیست ، چرا که به هر حال کاملا قابل پیش بینی بود و هیچ یک از ریاضی‌دانان تا به حال شک نداشتند که حدس پوانکاره درست است . اما روشی که توسط پرلمان برای حل این مساله مورد استفاده قرار گرفته ، بسیار سازنده است و مطمئناً به عنوان پایه‌ای برای توسعه‌ی بخش‌های جدیدی از این علم بزرگ ، به کار خواهدآمد. 

منبع (+)

S A L I  J O O N

صدام حسین برای تحقیر کردن خلبانان ایرانی در تلوزیون عراق گفت:به هر جوجه کلاغ (خلبان ) ایرانی که بتواند به ۵۰ مایلی نیروگاه بصره نزدیک شود حقوق یک سال نیروی هوایی عراق را جایزه خواهم داد. تنها ۱۵۰ دقیقه پس از این مصاحبه صدام،عباس دوران و حیدریان و علیرضا یاسینی نیروگاه بصره را بمباران کردند

یه اصطلاحی هست بهش میگن:Overqualification

که ترجمه تحت اللفظی به فارسی نداره و درواقع هست:

Overqualification is the state of being skilled or educated beyond what is necessary for a job

یعنی: وضعیتی که در آن مهارت و یا آموزش (شخصی) بسیار فراتر از مقداری است که شغل خاصی به آن نیاز دارد.

سال ها قبل (اواخر سال 81) زمانیکه داشتم از مدارکم کپی می گرفتم تا بیام دانشگاه ثبت نام کنم یکی از دوستانم(که دیپلمه بود) رو تو اون عکاسی که داشتم کپی می گرفتم دیدم که داشت از مدارکش کپی می گرفت و می گفت اونها رو برای استخدام تو بانک میخواد.

سال 87 یکی از دوستان دوره لیسانس که رفته بود سربازیش رو تموم کرده بودم دیدم که گفتم چی کار میکنی گفت تازه رفتم و تو بانک استخدام شدم.

هفته قبل یکی از هم دوره ای های لیسانس،(که فوق لیسانس قبول شده بود) بهم زنگ زد و مدارکش رو از دانشگاه میخواست ازش پرسیدم برای چی میخوای گفت، رفتم بانک استخدام شدم برای اونجا میخوام.

این مشاهداتی که تو بالا گفتم تا حد زیادی مفهوم 

Overqualification رو به روشنی نشون میده، کاری که 10 سال قبل یه دیپلمه براش اقدام می کرد رو حالا یه فوق لیسانس براش استخدام می کنن.

و این دلیلی نداره جز اینکه ما تو این 10 سال خیلی خیلی بیشتر از نیاز مدرک دانشگاهی تولید کردیم.

یادمه چند وقت پیش یکی از مسولان آموزش و پرورش گفته بود ما میخواهیم کاری کنیم که افراد با مدرک دکتری توی دوره ابتدایی تدریس کنن.

متاسفانه تو جامعه ما نگاه اینه که اگه یه فرد با تخصص بیشتر از نیاز رو استخدام کنیم اون شخص لزوما کار خواسته شده رو بهتر انجام میده. ولی واقعیت اینطور نیست!!! خیلی از این افراد به سرعت انگیزه هاشون رو از دست میدن و تو اغلب موارد بسیار بدتر از افرادی که تخصص کمتری دارن کار می کنن.

شما اینجا زیاد افرادی رو می بینید که مثلا مهندس کامپیوتر هستند اما به عنوان مسول سایت استخدام میشن و حداکثر کار تخصصی که انجام میدن اینه که ویندوز عوض کنن و یا نرم افزار رو کامپیوترهای سایت نصب کنن.

تو اغلب کشورهای دنیا از استخدام افراد اورکوالیفای (همون کلمه بالایی) برای کارهای مختلف اجتناب میکنن دلیلشم اینه که این افراد به دلیل اینکه سطح توانایی ها شون فراتر از کاری هست که انجام میدن یا بعد از مدتی کار رو رها میکنن و دنبال یه شغل سطح بالاتر میرن و یا دائما مشغول غر زدن هستن. جالبه اینجاست که تو اکثر مواقع استخدام کسی که توانمندی کمتری از میزان نیاز داره بهتره چون این شخص رو میشه وادار کرد که توانایی هاش رو افزایش بده اما کسی که توانایی بالاتری داره رو نمیشه مجبور کرد که توانایی هاش رو کاهش بده.

یکی از دوستان تعریف میکرد که برای کار تو شرکتی یکی از شرایطش تسلط به زبان انگلیسی بود و من فکر میکردم  وقتی استخدام شدیم صبح تا شب با خارجی ها در ارتباطیم و از زبان استفاده می کنیم و لی بعدش وقتی رفتم اونجا تا زمانیکه کار می کردم حتی یه بار زبان انگلیسی به دردم نخورد.

نمی دونم، آماری هم ندارم ولی فکر میکنم برای 80 درصد مشاغلی که ما الآن داریم و افراد لیسانس به بالا توشون کار میکنن یه دوره آموزش کوتاه مدت 6 ماهه کافی هست و اصلا نیازی به چند سال تحصیل دانشگاهی نیست.



یکی از خوانندگان وبلاگ خواسته بودن که یه سری مطلب در مورد ارشد و تعداد کلاس ها در هفته و  تعداد واحد ها بنویسم.

در مورد تعداد واحدها تو ارشد،تا اونجا که یادم مونده 26 واحد درس هست که 12 واحدش اجباریه

برای رشته ریاضی کاربردی 12 واحد اجباری شامل 3 درس:1- آنالیز حقیقی 2- آنالیز عددی پیبشرفته 3- تحقیق در عملیان پیشرفته1

برای رشته ریاضی محض 12 واحد اجباری شامل 3 درس:1- آنالیز حقیقی 2- جبر پیشرفته 3- هندسه منیفلد

علاوه بر اینها 12 واحد هم درس هایی هست که افراد براساس گرایش خاص خودشون بر می دارن مثلا من که تحقیق در عملیات بودم 3 درس:تحقیق در عملیان پیشرفته 2، بهینه سازی ترکیبیاتی و بهینه سازی غیرخطی رو برداشتم. در مورد بقیه گرایش ها یادم نیست دقیقا چه درس هایی پاس می کردن.

البته 2 واحد درس هم به عنوان سمینار هست که الکیه!!!

در مورد تعداد کلاس ها تو هفته هم، تو سال اول هفته ای حداقل 6 جلسه کلاس دارید و تو سال دوم اصلا کلاس ندارید و باید رو پایان نامه تون کار کنید.

نظر شخصیم اینه که کلا ارشد راحت تر از کارشناسی هست و دانشجو تو ارشد وقت آزاد بیشتری داره. تنها مشکلش منابع درس هاست که به زبان انگلیسی هست که البته اون مشکل هم بعد از ترم اول حل میشه.

در مورد پایان نامه ارشد: الآن که تعداد دانشجویان دکتری خیلی زیاد شده، توجه چندانی به پایان نامه های ارشد نمیشه. تو اغلب موارد استاد راهنما به شما چند تا مقاله میده که بخونید و بفهمید اون مقالات چی گفتن بعد شما زمانیکه این مقالات رو خوندید اگه تونستید چیز جدیدی به اونها اضافه کنید که چه بهتر و گرنه همون مطالبی رو که فهمیدید تو پایان نامه تون می نویسید و دفاع می کنید.

تجربه شخصی من و کسانیکه می شناسم میگه که داوران، پایان نامه های ارشد رو اصلا  نمی خونن و فقط یه نگاه کلی روش میندازن، و همین موضوع باعث میشه نوشتن پایان نامه کار راحتی باشه (مگر اینکه استاد راهنماتون آدم گیری باشه (یا بهتر بگم آدم متعهدی باشه که به کارش اهمیت بده)).

البته من فکر می کنم بازدهی علمی فوق لیسانس برای کسانیکه می گیرن بیشتر از لیسانس و دکتری هست ( با اینکه ارشد 2 ساله و لیسانس و دکتری 4 ساله هست)

علتشم اینه که چون یه مرتبه سبک کار عوض میشه و مسولیت درس ها روی دوش خود دانشجو قرار میگیره، باعث میشه بازدهی بره بالا، اغلب دانشجو ها یه ترم بعد از ورود به ارشد میتونن متن های تخصصی رشته شون رو به زبان انگلیسی بخونن و کار با نرم افزار و برنامه نویسی رو یاد بگیرن.

من خودم قبل از ارشد اصلا بلد نبودم با نرم افزارهای تخصصی ریاضی کار کنم، حتی کار با نرم افزارهای عمومی مثل اکسل و پاورپوینت رو هم بلد نبودم. اما تو ارشد فرصتی شد تا همه اینها رو یاد بگیرم.

من الآن اعتقاد دارم اگه شخصی بره تو 4 سال 2 تا ارشد دیگه بگیره بهتر از گرفتن یه دونه دکتری هست.

یکی از مهم ترین مشکلات کشور عدم وجود نظم و انظباط در کشور هست وبه نظر من مهمترین دلیل این موضوع عدم وجود سیستم تنبیه و پاداش موثر در کشور هست.

ما خیلی خیلی کم تو ایران به خاطر کارهای خوبمون مورد تشویق قرار می گیریم و یا به خاطر اشتباهاتمون مجازات می شیم. و همین موضوع انگیزه برای تلاش بیشتر رو از بین می بره و هر جا که تلاشی نباشه خود به خود بی نظمی هم هست.

اگر جایی تو کشور هست که نظم داره اگه دقت کنیم دقیقا می بینیم که این سیستم تشویق و تنبیه داره توش با دقت بیشتری اعمال میشه.

مثلا همین تغییر واحدها تو رشته ریاضی رو در نظر بگیرید. این تصمیم یا خوب هست و یا نیست، اگه خوب باشه افرادی که این تصمیم رو گرفتن مورد تشویق خاصی قرار نمی گیرن و اگه بد باشه بابت اشتباهشون تنبیه خاصی نمیشن. و همین موضوع باعث میشه وقتی عده ای میخوان در مورد این موضوع تصمیم بگیرن احساس مسولیت زیادی نکنن. در واقع تو اغلب جاها تلاش کردن یا نکردن خیلی تفاوت چندانی نمی کنه.

البته یه نکته دیگه هم بگم (این نظر شخصی منه و ممکنه از نظر شما درست نباشه) اکثر ایرانی ها آدم های مدعی هستند و همین ادعای زیاد خودش خیلی وقت ها باعث بی نظمی میشه. مثلا 90 درصد افرادی که من می شناسم فکر می کنن،  جایگاهشون خیلی بالاتر از اون چیزی هست که الآن توش قرار دارن و همین موضوع باعث بی انگیزگی تو کارشون میشه که منجر به بی نظمی میشه. وقتی یک کارمند ساده دانشگاه پیش خودش فکر می کنه که جایگاهش در حد ریاست دانشگاه هست خوب معلومه انگیزه اش رو از دست میده و باعث بی نظمی تو سیستم میشه.

البته یه دلیل این موضوع این میتونه این باشه که خیلی افراد با استفاده از رابطه هایی به مقامات بالا میرسن و همین موضوع به بقیه هم این اعتماد به نفس رو میده که وقتی می بینن آدم های اینجور بی دست و پایی به چنین جایگاهایی رسیدن چرا اونها نتونن برسن.

در مورد مدعی بودن ایرانی همین بس که اگه یه روز خدا بگه از کارم خسته شدم و میخوام بازنشسته بشم و مقامم رو به یه نفر واگذار کنم فکر نکنم از کل جمعیت یک میلیارد و سیصد میلیون نفری چین کسی یخواد چنین وظیفه سنگینی رو بر عهده بگیره ولی فکر کنم 50-60 میلیون ایرانی با کمال میل حاضر به پذیرش این مسولیت باشن.

ناظم‌الملک یکی از ایرانی‌های دوره ناصری است که مدتی در فرنگ اقامت داشته است. او در نامه‌ای به ناصرالدین شاه، بیش از صد و سی سال پیش، نظر خودش را راجع به اوضاع نابسامان ایران نوشته است... بخشی از نامه او را با هم بخوانیم:
"… بر خلاف رسم فرنگستان ما در ایران تحقیق جمیع مسایل را منحصرا رجوع به هوش و ذهن شخصی خود می‌کنیم. علم و تحصیل از برای ما هیچ است… هیچ لازم نیست (...) بپرسند که این علوم و کمالات [که دارید] در چه زمان و در چه کتاب تحصیل کرده‌اید. جمیع علوم را نخوانده می‌دانند. نمی‌دانم و نخوانده‌ام در زبان ایشان کفر است… قسم می‌خورم که در میان یک صد نفر فرنگی که در تهران هستند یک نفر نیست که جرأت کند بگوید من اکونومی (اقتصاد) پلیتیک می‌دانم، اما جمیع اهل درب خانه ما این علوم را در سینه خود مضبوط دارند… ارسطو که یکی از اعظم عقول دنیا محسوب می‌شود هرگاه حالا زنده بشود با جمیع عقول خود نمی‌تواند بدون تحصیل علوم تازه بفهمد استقراض دولتی یعنی چه. اما شهاب‌الملک مرحوم و امثال غیر مرحوم او با علم نخوانده همه نکات این علم را کاملا می‌دانند… دول فرنگستان به جهت ترقی علوم اکونومی پلیتیک کرورها خرج می‌کنند و چندین هزار نفر عمر خود را در تحصیل این علوم تلف می‌نمایند تا این که چند نفر اکونومیست (اقتصاد دان) پیدا می‌شوند. در ایران هیچ احتیاج به این نقل‌ها نیست ما همه اکونومیست کامل هستیم. بانک و راه آهن و علوم مالیه و علوم اداره همه در نظر ما مثل آب سهل و روشن است…"
منبع (+)
پ ن:  آقای بازرگان برای متن خودش به وبلاگ کافه اقتصاد رفرنس داده ولی متن کافه اقتصاد رو بدونه اینکه صریحا بگه کمی دستکاری  کرده. میتونید مطلب کافه اقتصاد رو اینجا بخونید.
پ ن2: اصل نامه رو هم میتونید اینجا ببینید.

شاید این سوال برای شما پیش اومده باشه، که منظور از تحقیقات ریاضی چی هست؟ یا مثلا وقتی کسی میگه من دارم روی یه موضوع ریاضی تحقیق می کنم منظور چی هست؟ یا دانشجویان تحصیلات تکمیلی ریاضی چی کار میکنن؟

لیسانس که بودم، فکر می کردم، محققین ریاضی می شینن و یه سوال که کسی حلش نکرده جلوشون میزارن و اینقدر روش فکر میکنن تا حلش کنن.

ولی واقعیتش اینه که تعداد کسانیکه اینجوری کار کنن تقریبا صفرن چرا که اگه یه مسئله ای نسبتا معروف باشه و کسی تا حالا حلش نکرده باشه، فکر کردن بهش خیلی ریسکیه و احتمالا بعد از کلی فکر کردن نمیشه حلش کرد.

مثلا اندرو وایلز که حدس آخر فرما(یکی از معروف ترین مسائل حل نشده ریاضی تا 20 سال قبل) رو اثبات کرد.  چون مدت زیادی تمام وقتش رو رو این سوال گذاشته بود، دانشگاهی که براش کار می کرد میخواسته اندرو رو اخراج کنه چون می دیدن که بازده علمی خاصی نداره.(اندرو هم نتونسته بود سوال رو حل کنن تا بهشون ثابت کنه بیکار ننشسته و داره رو حدس فرما فکر میکنه)

ولی واقعیتش اینه اغلب ما ریاضیدان های (یا بهتر بگم ریاضی خوان های) درجه 3-4 به بعد، جرات اینجور ریسک ها رو نداریم.

بیشتر کارهای ما و 99.99 درصد ریاضیدان های دنیا تعمیم و یا بهبود روش های موجود هست.

ببینید یه مثال از فیزیک میزنم تا موضوع بیشتر جا بیفته: دو نظریه مطرح تو دنیای فیزیک الآن فیزیک کوانتوم و نظریه نسبیت هست که هر دو تو نیمه اول قرن بیستم مطرح شدن، به نظرتون فیزیک دان ها تو 50 سال اخیر داشتن چی کار میکردن؟ هیچی داشتن با این نظریه ها بازی میکردن!!!

واقعیتش اینه که نظریات انقلابی که مسیر علم رو تغییر بدن خیلی به ندرت به دست میان.

در واقع عده زیادی رو یه موضوع کار میکنن و ذره ذره اون موضوع رو جلو میبرن و در یه لحظه خاص بالاخره یکی پیدا میشه و یک نتیجه عالی از این همه تلاشی که هزاران نفر کردن رو میگیره. مثلا قبلا از انیشتین هم صدها فیزیک دان متوجه ایرادات مختلف تو مکانیک نیوتونی شده بودن، اما بالاخره یه نفر(انیشتین) اومد و با جمع بندی نتایح دیگرون نظریه انقلابیش رو داد.

من جایی خوندم که بیش از 60 هزار دانشمند دارن روی درمان ایدز کار میکنن. مسلمه که هر کدوم یه ذره علم رو جلو میبرن تا بالاخره یه روش برای درمان ایدز پیدا بشه.

برای اینکه دید شهودی تری بهتون در مورد چگونگی کار ریاضی خوان های تحصیلات تکمیلی بدم کارهایی که خودم تو فوق و دکتری کردم رو توضیح میدم (اغلب ریاضی کاربردی ها کارهای شبیه این می کنن):

1- (فوق لیسانس- تحقیق در عملیات): موضوع کار من مدلسازی خطوط نفت بود: خطوط نفت پالایشگاه ها رو به انبارهای بزرگی در نزدیکی بازاهای مصرف وصل میکنن عموما از یک خط لوله برای انتقال هم زمان چند محصول مثل بنزین، گازوئیل و ... استفاده میشه. مسئله اصلی تو خطوط نفت این بود که نیاز انبارها در سریعترین زمان ممکن با کمترین هزینه تامین بشه.

خوب قبل از من خیلی ها رو این سوال کار کرده بودن و روش های مختلفی هم برای حلش بود. کاری که ما تو فوق انجام دادیم اومدیم این مسئله رو در شرایطی مدل کردیم که انبارهایی که روی مسیر خط لوله هستن فقط برداشت نکنن و در صورت نیاز بتونن به خط لوله تزریق هم داشته باشن مثلا اگر تو انبار تهران گازوئیل زیاد هست و نیاز نیست و تو سمنان به گازوئیل نیاز فوری هست. به جای اینکه از پالایشگاه مثلا آبادان گازوئیل فرستاده بشه مستقیما از تهران فرستاده بشه.

حالا همین سوال رو عده زیادی روش کار میکنن مثلا اگه رو یه خط لوله چند تا پالایشگاه بود  چه طوری میشه مسئله رو مدل کرد؟ اگه یه خط لوله به چند تا خط لوله دیگه منشعب بشه  مدل چه طوری میشه؟ و در واقع هر کس کمی مدل های موجود و بهبود مید، این روند تا مدتی ادامه پیدا میکنه بعد چند سال چند مدل رضایت بخش که تمام حالات رو پوشش میدن بوجود میاد. و کم کم این مسئله به اتمام میرسه.

2- دکتری (آنالیز عددی):موضوعم در مورد بازسازی تصاویر و البته اغلب کارم به حل دستگاه های ماتریسی بزرگ میگذره. کاری که دارم الان می کنم اینه : روش های دیگرون رو میخونم، هر بار فکر می کنم تا یه ایده به ذهنم برسه، یعد برای اون ایده ای که تو ذهنم هست برنامه کامپیوتری می نویسم،(با میپل و یا مطلب) نتایج رو با کارهای دیگرون مقایسه می کنیم. اگه نتایج رضایتبخش بود( مثلا خطای روش کمتر بود و تصویر تولیدی بهتر بود) شروع به اثبات همگرایی روش می کنیم.

این کار اینقدر توسط ما و افرادی که رو این موضوع کار میکنن ادامه پیدا میکنه تا بالاخره بعد از سال ها یه روش موثر برای حل دستگاه ها با ابعاد خیلی بزرگ پیدا بشه .

من حدس میزنم تعداد دانشجویان لیسانسی که روی مسائل معروف ریاضی مثل حدس گلدباخ فکر میکنن، خیلی بیشتر از ریاضیدان های حرفه ای باشه.زمانیکه تازه دانشگاه قبول شده بودم تو همون چند هفته اول یکی از دانشجویان سال بالایی ما یه سمینار در مورد نظریه اعداد ارائه داد. و توش به تعدادی از مسائل حل نشده ریاضی اشاره کرد، بعد سمینار همه ما تا چند روز فکر حل کردن این سوال ها با بودیم. یکی از هم کلاسیامون هفته ای نبود که حدس گلدباخ رو اثبات نکنه!!! هر هفته یه اثبات جدید براش می نوشت و به استاد ها میداد و اونها هم مجبور بودن، اثبات ها رو با زحمت بخونن و بهش اشکالاش رو بگن.

عن الصادق علیه السلام قال:

ان للّه حرماً و هو مکه ألا انَّ لرسول اللّه حرماً و هو المدینة ألا وان لامیرالمؤمنین علیه السلام حرماً و هو الکوفه الا و انَّ قم الکوفة الضغیرة ألا ان للجنة ثمانیه ابواب ثلاثه منها الى قم تقبض فیها اموأة من ولدى اسمها فاطمه بنت موسى علیهاالسلام و تدخل بشفاعتها شیعتى الجنة با جمعهم .

خداوند حرمى دارد که مکه است پیامبر حرمى دارد و آن مدینه است و حضرت على (علیه السلام) حرمى دارد و آن کوفه است و قم کوفه کوچک است که از 8 درب بهشت سه درب آن به قم باز مى شود - زنى از فرزندان من در قم از دنیا مى رود که اسمش فاطمه دختر موسى (علیه السلام) است و به شفاعت او همه شیعیان من وارد بهشت مى شوند.

عن سعد عن الرضا(علیه السلام) قال:

یا سعد من زارها فله الجنة ثواب الأعمال و عیون اخبار الرضا(علیه السلام): عن سعد بن سعد قال: سالت اباالحسن الرضا(علیه السلام) عن فاطمه بنت موسى بن جعفر (علیه السلام) فقال: من زارها فله الجنة

امام رضا (علیه السلام) فرمود- کسى که حضرت فاطمه معصومه را زیارت کند پاداش او بهشت است .

کامل الزیارة:عن ابن الرضا علیهماالسلام قال:

من زار قبر عمتى بقم فله الجنة امام جواد - کسى که عمه ام را در قم زیارت کند پاداش او بهشت است .

امام صادق (علیه السلام):

من زارها عارفاً بحقّها فله الجنة(بحار ج 48 صفحه 3ظ 7) (این تعبیر بخشى از روایت مذکور در همین ورق شماره 7 است )

امام صادق (علیه السلام): کسى که آل حضرت را زیارت کند در حالى که آگاه و متوجه شأن و منزلت او باشد به بهشت مى رود.

لقب «معصومه» را امام رضا(علیه السلام) به خواهر خود عطا فرمود: آن حضرت در روایتى فرمود: «مَنْ زَارَ الْمَعصُومَةَ بِقُمْ کَمَنْ زَارَنى.» «هرکس معصومه را در قم زیارت کند،مانند کسى است که مرا زیارت کرده است

امام صادق (علیه السلام):

«الّا انَّ حرمى و حرم ولدى بعدى قم» (بحار، ج 6، ص 216) امام صادق (علیه السلام) - آگاه باشید که حرم من و حرم فرزندان بعد از من قم است .

 

جایگاه حضرت معصومه(سلام الله علیها)

لقب «معصومه» را امام رضا(علیه السلام) به خواهر خود عطا فرمود:

آن حضرت در روایتى فرمود: «مَنْ زَارَ الْمَعصُومَةَ بِقُمْ کَمَنْ زَارَنى.» (ناسخ التواریخ، ج 3، ص 68، به نقل از کریمه اهل بیت، ص 32) «هر کس معصومه را در قم زیارت کند، مانند کسى است که مرا زیارت کرده است.»

این لقب، که از سوى امام معصوم به این بانوى بزرگوار داده شده، گویاى جایگاه والاى ایشان است.

امام رضا(علیه السلام) در روایتى دیگر مى فرماید:

هر کس نتواند به زیارت من بیاید، برادرم را در رى یا خواهرم را در «قم» زیارت کند که ثواب زیارت مرا در مى یابد. (زبدة التصانیف، ج 6، ص 159، به نقل از کریمه اهل بیت، ص 3)

اگه میبیند مطلب زیاد و خسته کننده اس مستقیم برید و از قسمت بولد شده به بعد رو بخونید.

توی سایت فرقان 114 مطلب زیر اومده:

آیه: "فرشتگان و ارواح در یک روز به او (مذکر) صعود کردند که این معادل پنجاه هزار سال برای انسان است"!

 در اینجا فرشتگان یک روز را معادل پنجاه هزار سال برای انسان گذر می کنند. (زمان در مقابل زمان و نه زمان در مقابل فاصله مانند آیه ی قمری قبل).

 اگرچه طبق نظریه ی نسبیت خاص اینشتین و بوسیله ی این تغییرات زمان (تاخیرات زمانی) بدست آمده به عنوان یک ادعا از مسلمین (که واقعا آن فرشتگان به سرعت نور شتاب می گیرند) را می توانیم تصدیق یا انکار کنیم.

این ادعا می تواند در دو دقیقه تصدیق شود که آنگاه هیچ نیازی به عقاید کورکورانه نخواهد بود.

آلبرت اینشتین یک مسلمان نبود اما یهودی ای بود که نظریه ی معروف نسبیت خاص را ارائه داد.

هرچه سرعت بیشتر بشود زمان آرام تر می گذرد.

در بیرون یک میدان گرانشی زمان اینگونه است:

 ∆t= ∆t0/ (1-v^2/c^2) ^0.5


∆t0

   .زمانی می باشد که برای متحرک بوسیله ی متحرک معادل است

∆t

زمانی است که برای متحرک معادل گذر ایستگاهی است.

V سرعتی است که به شاهد ایستگاهی نسبت داده می شود.

∆t0

زمانی است که برای فرشتگان می گذرد. (یک روز).

∆t

زمانی است که معادل زمان برای انسانها است. (پنجاه هزار سال قمری در دوازده ماه قمری بر سال قمری در 27.321661 روز بر ماه قمری).

و V سرعت فرشتگان در این مورد است. (که ما قصد داریم آنرا حساب و با سرعت شناخته شده ی نور مقایسه کنیم). سرعت نور در خلا 299792.458 کیلومتر بر ثانیه است.

 از معادله ی بالا می توانیم آن سرعت ناشناخته را حساب کنیم:

 v=c (1-∆t0 ^2/∆t^2) ^0.5

 حال بهتر است اظهارات مسلمین را در معادله جایگزین کنیم و ببینیم که فرشتگان مسلمین واقعا به سرعت نور شتاب می گیرند یا نه؟

ارقام را از آیه در این معادله جایگزین می کنیم:

 v =c (1-(1^2/(50000*12*27.321661)^2))^0.5

v = c * 0.99999999999999981

v = 299792.4579999994 km / s

 این اتساع زمانی (تغییرات زمانی) نشان می دهد که فرشتگان در بیرون از میادین گرانشی به سرعت نور شتاب می گیرند. (کمی کمتر از سرعت نور زیرا جرم دارند).

این نمی تواند یک تصادف باشد زیرا سرعت حساب شده دقیقا یکسان با آیه ی قمری قبلی همچنین در بیرون از یک میدان گرانشی است.

مسلمانان همواره می پرسند که چگونه یک مرد بی سواد 1400 سال پیش توانسته اتساع زمانی و هسته نسبیت را بدست آورد!

-------------------------------------------------------

بقیه مطلب از خودم: علی رقم اینکه تو این سایت مطالب خیلی خوبی در مورد معجزات قرآنی اومده اما به نظرم مطلب بالا تایید کننده اینکه قرآن به اتساع طول اشاره کرده است نیست. زیرا اگر شما به جای عدد 50 هزار که در آیه آمده هر عدد بزرگتر از 50 هزار قرار بدید سرعت نور با دقت بالاتری محاسبه خواهد شد.مثلا اگر تو آیه به جای عدد 50 هزار گفته میشد عدد 200 هزار اون موقع داشتیم:


v = c * 0.99999999999999999883

که به مراتب از عدد محاسبه شده در بالا برای محاسبه سرعت نور دقیق تر است.
واقعیت اینه که هر عدد بزرگی رو میشد به جای 50 هزار تو آیه قرار داد و نتیجه مشابهی در مورد سرعت نور(سرعت فرشتگان) گرفت.در واقع زمانی میشد ادعا کرد که این آیه به چنین معجزه ای اشاره دارد که فقط عدد 50 هزار یا عددی نزدیک به آن دارای این ویژگی باشد در حالی که الآن هر عددنسبتا بزرگ را هم که ما استفاده کنیم (حتی عدد یک) باز هم می توانیم به نتیجه مشابه آنچه تو مطلب بالا هست برسیم.بنابراین محاسبات بالا نشان دهنده چنین معجزه ای که این سایت کرده نیست.

اما این آیه به نظر من داره یه معجزه دیگه رو نشون میده که الآن توضیحش میدم:

1- بعد از انفجار بزرگ تا زمانیکه اتم ها که سازنده جهان مادی هستند شکل بگیرند 300 هزار سال طول کشیده.

مثلا این جملات دکتر مبشر نماینده آژانس فضایی اروپا در ناسا را نگاه کنید:
"

به گزارش ایسنا، دکتر مبشر اظهار کرد: در واقع بین سه دقیقه تا 300 هزار سال پس از پیدایش جهان، هسته اتم‌ها از ساده‌ترین آنها تا سنگین‌ترین اتم شکل گرفته و حدود 380 هزار سال پس از پیدایش جهان الکترون‌ها دور هسته‌های اتم جمع شده و نهایتا باعث به وجود آمدن اتم‌ها که تشکیل دهنده کهکشان‌ها، سیارات و انسان‌ها هستند، شدند.

 

استاد دانشگاه «ریورساید» با اشاره به این که دمای جهان 300 هزار سال پس از مهبانگ، سه هزار درجه کلوین بوده است، ادامه داد: از آن زمان تاکنون کهکشان‌ها و ستاره‌ها به وجود آمدند."

و البته این:

دکتر مبشر درباره دوران تاریک جهان گفت: دوران تاریک (DARK AGE) زمانی است که در طول آن هیچ کهکشان یا ستاره‌ای شکل نمی‌گرفت و جهان فقط در حال انبساط بود. جهان در آن دوران که از حدود 300 هزار سال بعد از انفجار بزرگ(بیگ‌بنگ) آغاز شد و چند صد هزار سال ادامه داشت، همانند هوای مه آلودی بود که چیزی در آن قابل رویت نیست و بعد از آن اولین ستاره‌ها و کهکشان‌ها مشاهده می‌شوند. "

از حرف های دکتر مبشر چه نتیجه ای میتونیم بگیریم؟

به نظر من نتیجه حرف های ایشون اینه که بعد از انفجار بزرگ به مدت 300 هزار سال فرآیندهایی در عالم رخ میده که طی اون و بعد از گذشت 300 هزار سال کم کم اتم ها شکل میگیرند و کهکشانها شروع به تولد میکنند در واقع دکتر مبشر به صراحت میگه:

"
جهان در آن دوران که از حدود 300 هزار سال بعد از انفجار بزرگ(بیگ‌بنگ) آغاز شد"

حالا یک نگاهی به آیات قرآن بندازیم:

الف)
آیا کافران ندیدند که آسمانها و زمین بسته بود و ما آنها را بشکافتیم؟{سوره انبیاء آیه ۳۰}

این آیه به وضوح به مسئله انفجاربزرگ و بیگ بنگ اشاره داره، که محققین خیلی در موردش حرف زدند، پس قران مسئله بیگ بنگ رو تایید میکنه اما بعد.

ب)ما آسمانها و زمین و آنچه را میان آنهاست در شش روز آفریدیم و هیچ خستگی بما نرسید (سوره ق آیه 38)

ج)
فرشتگان و روح (فرشته مخصوص ) به سوى او عروج مى کنند در آن روزى که مقدارش پنجاه هزار سال است (سوره معارج آیه 4)

در آیه ب قرآن میگه جهان رو در شش روز آفریدیم اما وقتی زمین هنوز خلق نشده بوده معلومه که منظور از این  روز،  روز زمینی ما نیست بلکه منظور روز دیگری است. در آیه ج اشاره به روزی میشه که طولش 50 هزار سال  است. اما این عروج فرشتگان و روح در قیامت اتفاق میفته یعنی زمانیکه زمین و کائنات دوباره بهم میریزند و یا به قول قران مثل طومار به هم پیچیده می شود (سوره انبا آیه 104:در آن روز که آسمان را چون طوماری در هم می پیچیم هماگونه که آفرینش را آغاز کردیم آنرا باز می گردانیم. این وعده ای است که بر ماست و قطعا آنرا انجام می دهیم!) و به وضع اولش بر میگردد و این یعنی اون روزهایی که در آیه ب مورد نظر بوده از همین روزهایی هست که در آیه ج مد نظر است. بنابراین قرآن در آیه ب میگه ما جهان رو در 6 روز خلق کردیم و حالا که هر روز 50 هزار سال است پس فرآیند خلقت جهان 300 هزار سال طول کشیده و این همون چیزی هست که دکتر مبشر و یافته های علمی جدید میگه یعنی بعد از انفجار بزرگ 300 هزار سال طول کشید تا جهان ما شکل بگیره.(البته فراموش نکنیم همین الآن هم جهان در حال شکل گیری هست و دائما فرآیند تولد و مرگ ستارگان رخ میده منظور اینه که 300 هزار سال بعد از انفجار بزرگ طول کشیده تا چرخه فرآیند تشکیل و مرگ ستارگان که سازنده جهان ما هستند شکل بگیره)

 پ ن1: من این برداشت از این آیات رو جای دیگه ای ندیدم و برداشت خودم هست به نظرتون آیا برداشت من درست هست یا نه؟ (البته احتمال داره افراد دیگری این موضوع رو مطرح کرده باشن ولی من تا به حال چیزی در موردش ندیدم اگه شما دیدید لینکش رو اینجا واسم بزارید)

اگر کسی به افرادی که در مورد تفسیر آیات قرآن کار میکنن دسترسی داره و میتونه نظر اونها در مورد این موضع جویا بشه خیلی خوب میشه بپرسه و به ما بگه.

پ ن 2: امروز به یه نتیجه خوب در مورد تزم رسیدم ولی نمی دونم چی شد که فعلا کنار گذاشتمش و این مطلب رو نوشتم.


 





بسم الله الرحمن الرحیم

از فرمایشات حضرت علی (ع)

1.         بزرگترین گناه ترس است.

2.         بزرگترین تفریح  کار است.

3.         بزرگترین بلا نا امیدی است.

4.         بزرگترین شجاعت  صبر است.

5.         بزرگترین استاد تجربه است.

6.         بزرگترین اسرار مرگ است.

7.         بزرگترین افتخار ایمان است.

8.         بزرگترین سود فرزند نیک است.

9.         بزرگترین هدیه گذشت است.

10.       بزرگترین سرمایه اعتماد به نفس است.

11.       آنچه بر قضا وقدر فایق آید صبر است.

12.       آنچه آدمی را صیقل دهد کار است.

13.       آنچه که کهنه اش بهتر است دوست است.

14.       آنچه که از علم بهتر است تجربه است.

15.       آنچه برای مرد ننگ است  غصه است.

16.       آنچه بیش از مرگ آدمی رامیکشد  نومیدی است.

17.       آنچه هرقدر دراز باشد کوتاه است   عمر است.

18.       آنچه که کمش زیاد است دشمن است.

19.       آنچه که زیادش هم کم است  ایمان وجوانمردی است.

20.       هر کسی دل مسلمانى را بچیزى شاد کند خدا در قیامت او را شاد مى گرداند.

21.       هر کس در پس عیبجوئى مردم بر آید خدا پرده از روى عیب و گناهش بر دارد و او را رسوا کند.

22.       با سه چیز عقل انسان ها محک زده مى شود: ثروت، پست و مقام، مصیبت ها و مشکلات.

23.       *قیامت نزدیک است و مرگ نزدیکتر.*

24.       در هر اجتماعی که بیشتر قسم خورده شود، آن اجتماع خراب تر و مردمش دروغگو تر اند!!!

25.       دنیا برای تو شیوا ترین پند آموز است ،   اگر پند پذیر باشی!!!

26.       در فتنه ها همچون بچه شتر باش که نه پشت دارد تا بر آن سوار شوند و نه پستانی که از آن شیر بدوشند.

27.       دعوت کننده ای که فاقد عمل باشد مانند تیر اندازی است که کمان او زه ندارد.

28.       کسی که بر مرکب شکیبایی سوار شود به پیروزی نهایی دست می یابد.

29.       چه زشت است کوچکی به هنگام نیاز و سرکشی به هنگام بی نیازی.

30.       حاجت محتاج را به تاخیر نینداز زیرا نمی دانی از اینکه فردا برای تو چه پیش خواهد آمد.

31.       حق سنگین است اما گوارا ، باطل سبک است، اما در کام چون سنگی خارا.

32.       دوست مومن عقل است ، یاورش، علم ، پدرش مدارا و برادرش ، نرمش.

33.       علم خویش را به جهل و یقین خود را به شک مبدل نکنید، آنگاه که به علم رسیدید عمل کنید و آنگاه که به یقین دست یافتید ،اقدام نمایید.

34.       حق بگویید تا به حق معروف شوید،حق را به کار ببندید  تا از اهل حق باشید.

35.       آنچه را نمی دانی مگو ، بلکه هر آنچه را که می دانی نیز اظهار مکن.

36.       پیش از این که نسبت به کاری تصمیم بگیری مشورت کن ، و قبل از این که وارد عمل شوی ، فکر کن.

37.       اطمینان را با امیدواری مبادله نکن.

38.       همانا پاداش دانشمند از شخص روزه دار و شب زنده دارکه در راه خدا جهاد می کند بیشتر است.

39.       عاقل ترین مردم کسی است که عواقب کار را بیشتر بنگرد.

40.       بزرگترین نادانی ها برای بشر عدم شناخت خود است.

41.       برای مردم آن را بخواه که برای خود می خواهی و با دیگران طوری رفتار کن که مایلی درباره ات آنچنان کنند

42.       گیتی برای تو شیواترین پندآموز است اگر پندپذیر باشی.

43.       بپرهیز از انجام کاری که اگر فاش شود انجام دهنده را خوار و خفیف سازد.

44.       بهترین شیوه صداقت وفا به عهد است.

45.       هیچ ارثی مانند ادب و اخلاق پر ارج و گرانمایه نیست.

46.       بهترین شیوه عدل ، یاری مظلوم.

47.       مربی لایق کسی است که از غریزه عشق به کمال و ترقی خواهی کودک استفاده کند.

48.       بوسیدن فرزند ، رحمت و محبت است.

49.       اسرار خویش را به کسی مگو.

50.       سرلوحه کتاب سعادت بشر ، رفتار پاک و سجایای اخلاقی اوست.

51.       بی خردتر از همه کسی است که خود را خردمندتر از همه  پندارد.

52.       شکیبایی در مصیبت ، از نشانه های مومن است.

53.       شرط خرد حفظ تجربه ها و بکار بستن آنهاست.

54.       هر کس در نقطه ضعف های دوست خود دقیق شود ، پیوند دوستی او قطع خواهد شد.

55.       آدمی به گفتارش سنجیده می شود و به رفتارش ارزیابی می گردد، چیزی بگو که کفه سخنت سنگین شود و کاری کن که قیمت رفتارت بالا رود.

56.       هیچ شرافتی مانند فروتنی نیست.

57.       برای مشاورت ، خردمندان را برگزین تا از ملامت و ندامت در امان باشی.

حکمت هایی آموزنده از سخنان پربار و گرانقدر حضرت علی(ع)

58.       با مردم آن گونه معاشرت کنید که اگر مردید بر شما اشک ریزند و اگر زنده ماندیدبا اشتیاق به سوی شما آیند.

59.       اگر بر دشمنت دست یافتی، بخشیدن او را شکرانه پیروزی قرار ده.

60.       ناتوان ترین مردم کسی است که در دوست یابی ناتوان است، و از او ناتوان تر آن است که دوستان خود را از دست بدهد.

61.       بهترین بی نیازی، ترک آرزوهاست.

62.       کسی که آرزوهایش طولانی است کردارش ناپسند است.

63.       عمل مستحب انسان را به خدا نزدیک نمی گرداند،اگر به واجب زیان رساند.

64.       قلب احمق در دهان او و زبان عاقل در قلب او قرار دارد.

65.       پیروزی در دوراندیشی، و دوراندیشی در به کارگیری صحیح اندیشه و اندیشه صحیح به رازداری است.

66.       هیچ ثروتی چون عقل و هیچ فقری چون نادانی نیست و هیچ ارثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون مشورت نیست.

67.       از دست دادن حاجت بهتر از درخواست کردن از نااهل است.

68.       چون عقل کامل گردد سخن اندک شود.

69.       نابود شد کسی که ارزش خود را ندانست.

70.       ترک گناه آسان تر از درخواست توبه است.

71.       قربانگاه اندیشه ها زیر برق آرزوهاست.

72.       جوینده چیزی یا به آن یا به برخی از آن خواهد رسید.

سخنانی از حضرت علی (ع) (قسمت اول)

74.       شکست عدم پیروزی نیست بلکه شکست پیروزی آدم را به تأخیر می اندازد.

75.       هر که همتش کوچک باشد، فضیلتش از بین برود.

76.       هر گاه جنایتها آشکار شود، برکت ها از میان برود.

77.       ثمره حسادت، بدبختی در دنیا و آخرت است.

78.       تو اگر نیکی کنی خود را گرامی داشته ای و به خودت نیکی کرده ای، اگر بدی کنی خودت را خوار کرده ای و به خودت زیان رسانده ای.

79.       گنجایش هر ظرفی با آنچه در آن نهند، تنگ می شود جز ظرف دانش که (هر چه در آن نهند) گسترش می یابد.

80.       بدهکاری زیاد، راستگو را دروغگو می کند و خوش قول را بد قول می کند.

81.       هر که اطمینان داشته باشد که آنچه خدا برایش مقدر کرده است به او می رسد، دلش آرام گیرد.

82.       زهد و بی اعتنایی به دنیا، بزرگترین آسایش است.

83.       چه بسیارند عبرتها و چه اندک اند عبرت گرفتن ها!

84.       در انتظار فرج باشید و از رحمت خدا نومید نشوید.

85.       انصاف، برترین خصلت هاست.

86.       هر که خوراکش کم باشد، اندیشه اش زلال گردد.

87.       شنونده غیبت، مانند غیبت کننده است.

88.       هر کس پاک دامنی و قناعت ارمغان او شد، سرافرازی با او هم پیمان گشت.

89.       برترین بخشندگی بخشش در تنگدستی است.

90.       محبوب ترین مؤمن نزد خداوند کسی است که مؤمن فقیری را در تنگدستی دنیا و گذران زندگی یاری رساند.

91.       خوشا به حال آنکه به بندگان خدا نیکی کند و برای آخرت خود زاد و توشه برگیرد.

92.       از گردش روزگار، گوهر مردان آشکار می شود.

93.       از طمع کاری است که مردان گردن به ذلت و خواری نهند.

سخنانی از حضرت (علی) (قسمت دوم)

94.       قناعت پیشه کردن، از عزت نفس است.

95.       احمق ترین خلق کسی است که خود را عاقلترین خلق بداند.

96.       آفت وقار و هیبت مرد، شوخی است.

97.       اگر چشم دل بینا نباشد، شنوائی گوش سودی ندهد.

98.       با نیکان بدی مکن، چه آنان را از نیکی باز می داری.

99.       بالاترین بخشش آن است که پیش از خواری خواستن باشد.

100.     با پدران خود نیکی رفتار کنید، تا پسرانتان به شما نیکی کنند.

101.     انسان در زیر زبان خویش پنهان است.

102.     انسان را پس از مرگ خانه ای نیست، مگر خانه ای که قبل از مرگ بنا کرده است.

103.     بد ترین رفیق کسی است که تو را به معصیت خدا تشویق کند.

104.     ترسو را توفیق و کامیابی محال است.

105.     پوزش طلبیدن نشان خردمندی است.

106.     به هر چیز در دنیا بیشتر انس داری، زیادتر از آن بترس.

107.     بلای آدمی در زبان اوست.

108.     کسی که در کار کوتاهی کند به غم و اندوه دچار می شود.

109.     کسی که خودخواهی و اسراف پیشه کند، از برتری و بزرگواری می افتد.

110.     بزرگوار کسی است که در کیفر بدی نیکی کند.

111.     مؤمن را شادی در جبین است و اندوه در دل.

112.     نادانی دردناک ترین دردهاست.

113.     هنگامی که هوس ها بر عقل چیره شوند، انسان به پرتگاه ها کشیده می شود.

114.     هیچ مالی پر فایده تر از عقل نیست.

115.     دانائی میراثی است شریف و گرامی.

116.     هر که مرا حرفی بیاموزد، مرا بنده خود گردانیده است.

117.     هر کس میدرود آنچه را میکارد و جزا می بیند آنچه را عمل می کند.

118.     خوبی سخن در کم گفتن است.

119.     دانشی که تو را اصلاح نکند، گمراهی است.

120.     هر کس از خدا بترسد، ترسش از مردم کمتر می شود.

121.     سه کار شرم برنمی دارد: خدمت به مهمان، برخاستن از جا در برابر معلم و گرفتن حق خود.

122.     دین مرد خرد اوست، کسی که عقل ندارد، دین ندارد.

123.     رشکبر همیشه بیمار است.

124.     درباره آنچه از آن شناختی نداری، سخن مگوی.

125.     سینه عاقل، صندوق اسرارش می باشد.

126.     یا دانشمندی زبان دار و گویا باش و یا شنونده ای علم نگهدار، مبادا جز این دو، شخص سومی باشی.

127.     علم با عمل مقرون است پس هر که می داند، باید عمل کند، و علم عمل را صدا زند اگر او پاسخش را نداد از نزد او برود.

128.     بخل، گردآورنده همه عیبهای زشت است و افساری است که بهر کار بدی انسان را می کشد.

129.     از بخل و نفاق اجتناب کنید که از مذمومترین اخلاقهاست.

130.     بخیل پیش عزیزان خود خوار است.

131.     بخل ورزیدن به آنچه در دست داری، بدگمانی به معبود است.

132.     بخشندگی آدمی او را محبوب مخالفانش می کند و بخلش او را نزد فرزندانش هم منفور می سازد.

133.     ازویژگی های انسان در شگفتی مانید که با پاره ای "پی" می نگرد و با "گوشت" سخن می گوید، و با "استخوان" می شنود و از "شکافی" نفس می کشد.

منبع (+)